پیام به آیین آغاز سال تحصیلی حوزه های علمیه شهرستان آمل 1403

18 09 2024 4715753 شناسه:

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: آیین آغاز سال تحصیلی حوزه های علمیه شهرستان آمل روز چهارشنبه 28 شهریورماه در مدرسه علمیه حجتیه و با پیام آیت الله العظمی جوادی آملی برگزار گردید.  

دانلود فایل تصویری

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين و الأئمة الهداة المهديين و فاطمة الزهراء بهم نتولي و من اعدائهم نتبرء الي الله».

 

مقدم شما فرهيختگان اساتيد گرانقدر علما و فضلا را گرامي ميداريم. از ذات اقدس الهي مسئلت ميکنيم هر کس قلمي و قدمي در راه علوم الهي برداشت و امتثال کرد مورد عنايت ويژه پروردگار باشد و جامعه به وسيله بنان و بيان علما و انديشوران بهتر از گذشته راه خود را بيابد و متمدنانه زندگي کند.

علم يک سلسله تعريفات اساسي و مقومات دارد که از اين مقومات و نکات اساسی علم معناي عالم و سلسله علما از يک سو  مهد علم در حوزه و دانشگاه از سوي ديگر، آداب متعلمان از سوي سوم و بهرهوران جنبي حوزه و دانشگاه از جهت چهارم و مانند آن روشن خواهد شد. يک بيان نوراني از امير بيان و بنان علي بن ابي طالب(صلوات الله و سلامه عليه) رسيده است که حقيقت علم را معنا ميکند تا معلوم بشود عالم کيست و جامعه علمي چگونه است.

فرمود: «كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِه‏»؛[1]فرمود به اينکه علم با ساير مظروف ها فرق دارد. هر مظروفي وقتي وارد ظرف شد به اندازه خود آن ظرف را اشغال ميکند جاي ديگري را تنگ ميکند. اگر ظرفي ظرفيت ده تا ميوه داشت يک ميوه اگر وارد آن ظرف شد جا به اندازه يک ميوه تنگ ميکند. بايد نُه تا ميوه بيايد ديگر نمی شود ده ميوه در آن گذاشت. اين مظروف که وارد اين ظرف شد، به مقدار خودش جا را تنگ ميکند و مظروف های ديگر هم همينطور است ظروف ديگر هم همينطور است اما علم خصيصهاي دارد. علم وقتي وارد يک دل شد نه تنها مظروف، مظروفي نيست که از ظرفيت ظرف بکاهد، بلکه ظرفيت ظرف را توسعه ميدهد. اگر يک طلبه يا دانشجو ظرفيت فراگيري ده مطلب علمي داشت يک مطلب علمي وارد اين صحنه دل شد، اکنون ظرفيت پانزده مطلب علمی را پيدا ميکند اين علم به دل ظرفيت ميدهد. اين مظروف ظرف را توسعه ميدهد نه اينکه جا را تنگ کند و به اندازه خود جا بگيرد و راه را به ديگري ببندد. خاصيت علم اين است نورانيت اين علم تجرد اين علم ملکوتي اين علم باعث ميشود که ظرفيت ظرف بيشتر ميشود، نه اينکه از ظرفيت ظرف کم کند.

اين طلبه يا دانشجو که ميتوانست ده تا مطلب را ياد بگيرد، اکنون که يک مطلب را ياد گرفت قلبش توسعه پيدا ميکند ميتواند پانزده مطلب را ياد بگيرد و اگر ده مطلب را ياد گرفت ظرفيتش بيشتر ميشود ميتواند دانشهاي فراوان تری و بيشتري را ياد بگيرد.

پس علم يک نوري است يک مظروفي است که شرح صدر را به همراه دارد. نه تنها جا را تنگ نميکند بلکه به ديگران هم جا ميدهد و صحنه دل را بازتر ميکند. اين معنا در حقيقت علم اخذ شده است. وقتي کسي عالم شد عالم به معناي حقيقي شد عالم هرگز جا را براي ديگران تنگ نميکند. اگر عالمي در شهري زندگي ميکند در دياري به سر ميبرد در غرب يا شرقي زندگي ميکند آن فضا و مکان را، آن زمان و زمين را آن تاريخ و جغرافيا را توسعه ميدهد. حقيقت علم توسعهبخشي است نه تنگنظري. عالم چون از يک نوري برخوردار شد که خصيصه آن نور، وسعتنگري است بلندنظري است و جادادن به ديگران است خودش هم تنگنظر نخواهد شد با ديگران ميسازد و ديگران را ميپذيرد. اين خصيصه علم است.

قرآن کريم قبل از بيانات نهج البلاغه اين مطلب را بازگو کرد. فرمود انسان در درجه اول ممکن است قدرتي نداشته باشد دستش به کاري نرود پايش به طرف مقصدي حرکت نکند و توانا نباشد و چشمش ديدي نداشته باشد ولي وقتي علم الهي آمد، اين علم، جهان و جهانآفرين را شناخت گذشته و آينده را بررسي کرد و خود را بين گذشته و آينده ديد و ره توشه آينده را از گذشته و حال بايد تهيه ميکرد، اين علم عالمي ميپروراند که آن منطقه ديدش وسيع است دستش توانمند است و تواناست منطقه فکرش وسيع است براي ديگران جا باز ميکند و جلوي موانع را ميگيرد. وقتي قرآن کريم از رهبران الهي مثل ابراهيم و فرزندان ابراهيم و انبياي ابراهيمي ياد ميکند ميفرمايد اينها کساني بودند که دست داشتند اينها کسانی بودند که چشم داشتند. اين چشم را خيليها دارند اين دست را خيليها دارند، اما آن دستي که بتشکن باشد آن دست مورد عنايت حق است. آن چشمي که بگويد من ملکوت را ديدم: ﴿وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏[2] آن چشم است وقتي خدا بخواهد از ابراهيم تعريف کند ميگويد ابراهيم دست داشت ابراهيم چشم داشت، انبياي ابراهيمي اينطور بودند: ﴿أُولِي الْأَيْدي وَ الْأَبْصارِ﴾[3] ، اينها داراي دست بودند اينها داراي چشم بودند. اگر کسي بگويد: ﴿وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏، خدا درباره وجود مبارک خليل خود فرمود او چشم داشت چون ملکوت را ميديد نه تنها مُلک را. او دست داشت چون بت را در هم کوبيد و در هم شکست.

علم آن است که به انسان دست بدهد. علم آن است که به انسان چشم بدهد. علم آن است که به انسان حيات ببخشد. اگر از علم به اين امور ياد کرده است که علم اگر آمد جا را تنگ نميکند بلکه توسعه ميدهد يعني عالم کسي است که اهل وفاق است اهل توسعه است اهل همآوايي است، اهل هماهنگي است. هيچ عالمي جا را براي ديگري تنگ نميکند. هيچ عالمي زمينه اختلاف را فراهم نميکند. هيچ عالمي زمينه انحراف از توحيد را دامن نميزند و مانند آن.

پس اگر قرآن علم را تعريف بکند يعني عالم اين چنين است و اگر علي(صلوات الله و سلامه عليه و علي الأئمة) ميگويد علم ظرفيت ميدهد يعنی عالم ديدش وسيع است، عالم همآوا است هرگز دم از اختلاف نميزند هرگز زمينه اختلاف را فراهم نميکند هرگز تنگنظر نيست. اگر در حوزه است مشروح الصدر ميپروراند و اگر دانشگاه است در دانشگاه مشروح الصدر ميپروراند.

فرمود هر ظرفي با آمدن مظروف مقداري اشغال ميشود مگر ظرف علم. علم اگر چنانچه وارد دل شد دل را مشروح ميکند مبسوط ميکند. يعني عالم بايد شرح صدري باشد دانشگاه بايد شرح صدري باشد حوزه بايد شرح صدري باشد. بلند نظر باشد. با قلم چيزهايي بنويسد که شبهات را بر طرف کند. با چشم شبهات را ببيند، با گوش شبهات را بشنود با قلم شبههزدايي کند. در مسئله ابتکار همينطور است در مسئله اقتصاد همينطور است در مسئله صنعت همينطور است در مسئله مرزداري اينطور است. مسئله طرد بيگانه همينطور است. مسئله جذب آشنا همينطور است.

 اينکه خدا ميفرمايد انبيا دست داشتند چشم داشتند، يعني کاري ميکردند که شايسته دست است، حوزه و دانشگاه بايد اين چنين باشند و چيزي را ميديدند که شايسته است يعني حوزه و دانشگاه بايد حقبين باشند. نقطه مقابل را هم بيان کردند فرمودند اگر کسي معاذالله علمي را آموخت خواندن و نوشتن را آموخت و مانند آن، ولي در راه دين قدم برنداشت خدا را فراموش کرد اين نه تنها جاي ديگران را تنگ ميکند جاي خودش را هم تنگ ميکند. خودش هم نميتواند در زمين و زمان وسيع زندگي کند. فرمود: ﴿لاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ.

اين کتاب بوسيدني است اينکه شبهاي قدر بر بالاي سر ميگذاريم اين کتاب بالاي سر ماست اين حقيقت علم را معنا ميکند تا عالم بفهمد وظيفهاش چيست. فرمود آنکه شما را آفريد آنکه جهان را آفريد رابطه جهان و انسان را آفريد آنکه علم را آفريد، او ميگويد بهترين علم خداشناسي است توحيد است معرفت الهي است علوم رباني است.

اگر کسي معاذالله در حوزه يا دانشگاه يا در فضاهاي ديگر علمي نياموخت که او را به ياد خدا بيندازد و او معاذالله خدا را فراموش کرد، ذات اقدس اله ميفرمايد کيفر تلخش اين است که خودش را فراموش ميکند. اگر کسي خودش را فراموش کرد هرگز به فکر خودش نيست، کاري بکند که از او بهره ببرد نيست. آيندهنگر نيست سعادت خود را نميطلبد ﴿لاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ[4].

اگر از يک طرف گفتند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»،[5] عکس نقيضش اين است: اگر کسي خدا را نشناخت خودش را هم نميشناسد. اين لطيفهاي است که سيدنا الاستاد علامه طباطبايي(رضوان الله تعالي عليه) در سنجش اين حديث و آن آيه ذکر ميکند. حديث اين است که اگر کسي خود را شناخت خدا را ميشناسد. آيه اين است که اگر کسي خدا را نشناخت خودش را نميشناسد. به منزله عکس نقيض «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» است. آن وقت «من لم يعرف ربه لا يعرف نفسه» اين تلخترين تنبيهي است که قرآن دارد. فرمود: ﴿لاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ.

خيليها به فکر آسمان و زمين و عمق زمين و اوج آسمان هستند، اما به فکر خود نيستند. فرمود اينها چون خدا را فراموش کردند مبتلا شدند به خودفراموشي. وقتي انسان خودش را فراموش کند نميتواند درست زندگي کند. خير خود و جامعه را نميداند. صلح و صفاي جامعه را نميداند. نتيجه تلخش يا جنگ جهاني اول است يا جنگ جهاني دوم است. يا تلختر از همه اين حوادث گذشته جريان تلخ غزه روز است که اين صهيونيست تبهکار نه آسمانی را ميشناسد و نه آسمانآفرين. نه زمينی را ميشناسد و نه زمينآفرين، بلکه فقط خودش را ميشناسد. در حقيقت خودش را گم کرده است، گمشدهاي را دارد ميشناسد، نه اينکه گمشده را پيدا کند.

 

پس حقيقت علم جا دادن به ديگران است. عالم بايد اين چنين باشد. نتيجه علم آن است که انسان دستي نويسنده و زباني گويا داشته باشد که جامعه را هدايت کند فرمود آن که بُت ميشکند دست دارد آن که ملکوت را ميبيند چشم دارد: ﴿أُولِي الْأَيْدي وَ الْأَبْصارِ﴾.

اميدواريم حوزههاي ما اين چنين باشند دانشگاهيهاي ما اين چنين باشند و ايران عزيز ما اين چنين باشد و مسلمانهاي سراسر جهان اينچنين باشند بلکه انسانهاي جهان از شرق و غرب عالم اين چنين باشند. اميدواريم خداي سبحان اين دعا را درباره همه انسانها مخصوصاً مسلمين بالأخص حوزويان و دانشگاهيان عزيز مستجاب بفرمايد به برکت تلاش و کوشش امام شهدا(رضوان الله عليه) و شهداي اسلام.

«غفر الله لنا و لکم و السلام علکيم و رحمة الله و برکاته»

 

[1]. نهج البلاغة، حکمت205.

[2]. سوره انعام، آيه75.

[3]. سوره ص، آيه 45.

[4] . سوره حشر، آيه19.

[5]. متشابه القرآن، ج‏1، ص44.

​​​​​​​


دیدگاه شما درباره این مطلب
أضف تعليقات

چند رسانه ای