بسم الله الرحمن الرحیم
در آمدی بر نظریه علم دینی حضرت آیت الله جوادی آملی
مقدمه
اندیشه های حضرت آیت الله جوادی آملی امروزه مورد توجه بسیاری از اندیشمندان جهان اسلام است، به عنوان مثال تفسیر تسنیم، که یکی از کامل ترین و جامع ترین تفاسیری است که در حال حاضر در جهان اسلام وجود دارد، مورد توجه بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته است.
دلیل اهمیت اندیشه ایشان را می توان جامعیت علمی منحصر بفرد ایشان دانست، بدین معنا که نمی توان او را صرفا یک مفسر، یا فیلسوف یا متکلم یا فقیه و... دانست بلکه به یک معنا واجد همه این علوم و فضیلت ها است. نشانه صحت این ادعا هم آثاری است که از ایشان منتشر شده است. زیرا تنوعی که در آثار ایشان وجود دارد نشان از جامعیت علمی وی دارد.
حتی اگر تنها به تفسیر ایشان هم به صورت دقیق بنگریم متوجه می شویم که سرشار از مباحث علمی، فلسفی، عرفانی، کلامی، اخلاقی، فقهی، اجتماعی و ... است، که این هم دلیل دیگری است بر مدعای مذکور.
مبنا و اساس اندیشه های حضرت استاد حکمت متعالیه است (مراد از حکمت متعالیه در اینجا صرفا به معنای حکمت صدرایی نیست) و از همین رو میان قرآن، برهان و عرفان تعارضی نمی بیند. زیرا حکمت متعالیه به معنای دقیق آن به فلسفه ای اطلاق می شود که میان قرآن، برهان و عرفان جمع می کند و بیان می دارد که میان این علوم سه گانه هماهنگی کامل وجود دارد. به عبارت دیگر هیچ یک از این علوم سه گانه، از یکدیگر جدا نیستند و تضادی با هم ندارند، به طوری که با یک نگاه متعالی می توان وحدت آنها را با یکدیگر مشاهده نمود. لذا به وسیله هر یک از اینها می توان به حقیقت دست یافت.
تبیین مفهوم علم دینی
یکی از دغدغه های مهم ایشان بحث علم دینی است، جرقه این بحث در سال 1970 میلادی در غرب زده شد، در ایران نیز این بحث بعد از انقلاب اسلامی مطرح شد، و دیدگاه های گوناگونی از طرف اندیشمندان راجع به این موضوع بیان شد. اما تنها کسی که به صورت منسجم وارد این بحث شد، حضرت آیت الله جوادی آملی بود.
مراد از علم دینی در اینجا معنای خاص و گسترده آن است که شامل علوم تجربی و امثال آن هم می شود. سؤال اساس که در غالبا در اینجا مطرح می شود این است که اگر کسی بخواهد طبیعت را از لحاظ زیست شناختی، یا از لحاظ علم فیزیک، شیمی و... مطالعه کند، آیا این مطالعه و بررسی هم می تواند دینی باشد یا خیر؟ به اعتقاد حضرت استاد همه این علوم اگر با یک رویکرد خاص انجام شود، می تواند مصداق علم دینی قرار بگیرد.
بنابراین کسانی که معتقدند علم دینی، صرفا به علمی اطلاق می شود که محور آن کتاب و سنت باشد، یک نگاه بسیار نازل و سطحی به علم دینی دارند. متاسفانه تلقی عمومی هم نسبت به علم دینی همین است. در حالیکه بر اساس نظر استاد علم، اگر با نگاه به منشأ خلقت تعلیم و تعلّم شود، رنگ و بوی دینی به خود می گیرد و می تواند مصداق علم دینی قرار بگیرد. بنابراین نباید دین را محدود به آن چیزی کرد که در کتاب و سنت آمده است.
جایگاه عقل در درک معارف دینی
نکته حائز اهمیت در این بحث این است که وقتی سخن از منابع معرفتی در فقه و علوم دینی می شود غالبا از چهار منبع سخن به میان می آید؛ کتاب، سنت، عقل و اجماع. در این میان منبعی که کمترین توجه به آن می شود، عقل است. یعنی جایگاه کنونی عقل در همه معارف دینی از جمله فقه، جایگاه واقعی آن نیست.
حضرت آیت الله جوادی آملی با نگاه خاصی که به منزلت عقل در درک معارف دینی دارند، عقل را در کنار نقل قرار می دهند. یعنی هم عقل و هم نقل را منبع معرفتی دین می داند، از همین رو است که کتابی را تحت عنوان «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» به رشته تحریر در آورده اند. یکی از مقاصدی که در کتاب منزلت عقل دنبال می شود، تبیین و شرح همین بحث علم دینی است.
در بسیاری از موارد هم این نکته متذکر می شود که مبادا عقل را در برابر دین قرار دهید، بلکه باید عقل را در کنار نقل قرار داد. به عبارت دیگر، دین را نباید مساوی آن چیزی گرفت که در کتاب و سنت آمده است، بلکه عقل را هم باید به عنوان یکی از منابع درک معارف دینی در نظر گرفت. بر این اساس عقل و نقل هر دو در یک راستا قرار دارند، بنابراین قرآن هیچ سخنی بر خلاف عقل ندارد و عقل هم حرفی بر خلاف قرآن ندارد، همچنین شهود راستین هم اگر تحقق یابد، به همان حقیقتی نایل می شود که عقل و نقل بیان کرده اند.
البته عقلی را هم که ایشان در اینجا مطرح می کند، صرفا عقل فلسفی نیست، بلکه عقل را به چهار قسمت تقسیم می کند و هر قسم را با توجه به ظرفیتی که دارد معتبر می داند.
اقسام چهار گانه عقل
اقسام چهار گانه عقل با توجه به آنچه ایشان در کتاب منزلت عقل بیان داشته اند از این قرار است؛
1. عقل تجربی: این عقل به مطالعه حقایق محسوس و مشهود جهان هستی می پردازد، و علاوه بر مطالعه جهان هستی، از خود تجربه هم به عنوان یک ابزار برای کشف حقیقت استفاده می کند.
بنابراین اگر صحبت از علم دینی می شود به این معنا نیست که تجربه اعتباری ندارد. بلکه جایگاه علم تجربی نیز محفوظ است، هرچند مشاهده و تجربه صرف، بدون تحلیل عقلی نتیجه مطلوبی ندارد.
2. عقل نیمه تجریدی: به عقلی گفت می شود که در ریاضیات کاربرد دارد؛ از همین رو این عقل را نیمه تجریدی (یا نیمه تجربی) می خوانند، چراکه فرمولهای ریاضی یا اشکال هندسی، در خارج وجود عینی ندارند، بلکه ما آنها را از امور محسوس انتزاع می کنیم. بر این اساس ریاضیات جزء امور انتزاعی عقلی هستند، یعنی ریشه و اساس آن از امور محسوس اخذ شده است و با برهان و استدلال، به شکل قواعد و اصول ریاضی در آمده است.
3. عقل تجریدی: یعنی عقلی که با ماده سروکار ندارد. این عقل در حوزه فلسفه (به معنای مابعد الطبیعه)، کاربرد دارد. به طور کلی مسائلی که مربوط به هستی شناختی است از طریق این عقل تجزیه و تحلیل می شوند.
4. عقل شهودی: عقلی شهودی به عقلی گفته می شود که عارف با طی کردن مراحل سیر و سلوک به آن دست می یابد. (البته باید توجه داشت که این عقل شهودی با اصطلاح عقل شهودی که در منابع غربی آمده است خلط نشود). این عقل (که گاهی از آن به عقل ناب نیز تعبیر می شود)، از طریق وحی نیز می تواند در اختیار انسان قرار بگیرد.
اقسام علم دینی
حضرت آیت الله جوادی آملی پس از بیان این مباحث مقدماتی، به تفصیل وارد بحث علم دینی می شوند. ایشان علم دینی را به دو بخش تقسیم می کند؛
بخش نخست؛ علمی است که به مطالعه حقایق وحیانی می پردازد، مانند آنچه که در قرآن و سنت آمده است. این بخش به طور کلی راجع به قول خدا بحث می کند. بنابراین هر آن چیزی را که قول خدا است، می توان مصداق علم دینی دانست.
بخش دوم؛ به علمی گفت می شود که به مطالعه فعل خداوند می پردازد. زیرا اگر بحث از قول خداوند، مصداق علم دینی است، بحث از فعل خداوند (که شامل تمام عالم هستی می شود) نیز علم دینی است. بنابراین همه علومی که با این رویکرد تدوین می شوند، مصداق علم دینی هستند.
برای تبیین بهتر این مسئله، ایشان در همان کتاب منزلت عقل، دین را دارای دو بُعد معرفت شناختی و هستی شناختی می داند. در بعد هستی شناختی منشاء دین را فقط خدا می داند. زیرا بر اساس توحید افعالی، هر فعلی را می توان فعل الهی دانست، چون در برخی از متون دینی داریم که می فرماید: «لا مؤثر فی الوجود الّا الله».
اما در بعد معرفت شناختی، برای دسترسی به شناخت دین ابزارهای گوناگونی وجود دارد که یکی از آن ابزارها همان عقل است که مراتب چهارگانه آن بیان شد.
بنابراین دیدگاه ایشان در مورد علم دینی تا حدودی روشن شد، و مشخص شد که این نظریه تضادی با علوم تجربی و نیز علوم انسانی ندارد.