ایشان ضمن تبریک ایام پر برکت دهه کرامت، اظهار داشتند: ایام کرامت، تکرار خاطره نزول قرآن کریم است. واژه «کرامت» معادل فارسی ندارد. عربی این خصیصه را دارد که می تواند ترجمان همه لغات باشد؛ ولی هیچ لغتی نمی تواند ترجمان عربی باشد، این بیان نورانی امام باقر سلام الله علیه است که درباره این فقره از آیه شریفه که می فرماید: «عربیّ مبین» فرمودند: «یُبَیِّـنُ الألسُنَ و لا تُبَیِّنُهُ الألسُنُ» عربی این توان را دارد که هر زبان، از زبان های دنیا را ترجمه کند؛ ولی زبان های دیگر آن قدرت حقیقی را ندارند که به بارگاه ادب عربی مبین برسند.
معظم له ادامه دادند: «کریم» غیر از «کبیر» و «عظیم» است؛ در فارسی، یک واژه که بتواند «کرامت» را معنا کند، نیست. و این، خصیصه قرآن مبین است که فرمود: مجرای قرآن، مجرای کرامت است؛ در سوره مبارکه عبس می خوانیم: «بِأَیْدی سَفَرَةٍ * کِرامٍ بَرَرَةٍ » مسیر کرامت را این کتاب کریم طی می کند، کتاب قرآن، کریم است و ایام کرامت هم شرح همین معنا است.
ایشان افزودند: کریم کاری می کند که از دیگران ساخته نیست. خدا چند وصف را برای قرآن ذکر کرد که برخی از آنها اوصاف میانی هستند؛ برخی از آن اوصاف، اوصاف ممتاز هستنند. چه در سوره مبارکه بقره و چه در بخش های دیگر از قرآن کریم، فرمود: این کتاب کریم، کریمانه، «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة» معنای آن، تا حدودی روشن است.
این مفسر بزرگ قرآن کریم در ادامه بیان داشتند: اما بخش سوم و چهارم که به یک اصل بر می گردد، رهاورد تازه قرآن را که کرامت تازه است، ذکر می کند. غیر از «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتاب»، (یک)، «و الحِکمَة»، (دو)، به مردم فرمود: ما حرف های تازه داریم که زیر این آسمان، در هیچ جای عالم پیدا نمی شود، (سه)؛ هر کس، هر استعدادی هم داشته باشد، هیچ راهی ندارد، مگر آنکه در محضر قرآن زانو بزند؛ چه اینکه آیه شریفه می فرماید: «و یعلّمکم ما لم تکونوا تعلمونَ»؛ این «کان منفی»، بار خاصّ خود را دارد. یعنی چه به غرب بروید و چه به شرق، چه زمین بروید و یا به آسمان، حرفی که قرآن می زند، در جای دیگر نیست و شما آن نیستید که با تجربه و با تحقیق و با پژوهش آن را یاد بگیرید. این حرف ها از عالم غیب آمده است؛ مسیر کرامت را طی کرده است و کریم پرور است؛ «و یعلّمکم» نه (یعلّمکم ما لا تکونوا تعلمون)، بلکه «وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون»
آیت الله العظمی جوادی آملی خاطرنشان کردند: در بخش چهارم هم وجود مبارک پیامبر علیه و علی آله آلاف التحیة و الثنا است که خدای متعال درباره ایشان فرمود: تو نقطه کلّ هستی و دومی هم نداری. اما به گونه ای نیستی که بتوانی این حرف ها را در جای دیگر یاد بگیری. از این رو در قرآن کریم می خوانیم: « ما کُنْتَ تَدْری» و در جای دیگر می فرماید: «وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَم»؛ این «لم تکن» درباره پیغمبر علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء است، فرمود توی پیغمبر هم به مغرب بروی و به مشرق بروی، این حرف ها در هیچ جا پیدا نمی شود. از این رو می فرماید: «وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَم»؛ این «کرامت» می شود.
این مفسر بزرگ قرآن کریم در ادامه بیان کردند: وظیفه حوزه این است که سر بلند کند و بگوید این مطلب تازه که قرآن می گوید، و در هیچ جای عالم نیست، چیست. این مطلب را باید دقت کنیم؛ وگرنه به آن، «کرامت» بار نمی یابد. این بزرگان ما و مراجع گذشته رضوان الله تعالی علیهم و سلام الله تعالی علیهم که فضایلشان مطرح شد، اینها همه وارثان این معارف هستند. حوزه باید، یعنی باید بداند این حرف تازه که قرآن ادعا می کند در هیچ کجای عالم این حرف پیدا نمی شود، چیست. اگر مسأله علم و فقه و اخلاق و حقوق باشد، «یعلمهم الکتاب» می گوید. اگر مسائل عادی باشد، «و الحکمه» می گوید. اینکه در بخش سوم و چهارم فرمود: «و یعلّمکم ما لم تکونوا تعلمون» و «علّمک ما لم تکن تعلم» چیست. این چه علمی است که در قرآن هست و در مکتب های دیگر نیست.
آیت الله العظمی جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود، خاطرنشان کردند: دشمن های بیگانه صف بسته اند که فکر توحید را از جامعه بردارند. روزی که آندلس مهد علم و فقیه پرور و حکیم پرور بود. مسجد قرطبه با آن ستون های فراوان را همین شهر داشت؛ با آمدن و ریخت و پاش جنگ های صلیبی اسلام از دست و زبان مردم گرفته شد؛ مسجد را به کلیسا تبدیل کردند؛ طولی نکشید که کلیسا را به موزه تبدیل کردند؛ به این ترتیب نه از قرآن خبری مانده و نه از انجیل، نه از اسلام و نه از مسیحیت خبری نماند.
ایشان افزودند: حوزه باید بداند سرّ اینکه در جنگ های صلیبی دین از زبان مردم گرفته شد، با گلوله بود؛ از دست مردم گرفته شد، با گلوله بود؛ نماز و روزه رخت بربست، با گلوله بود؛ اما با گلوله نمی شود دین و فکر را از مردم گرفت؛ آن قلم فلاسفه مادی بود و هست که فکر را از جانِ مردم گرفت. اسلام را از عقل مردم گرفت و از یاد مردم برد.
ایشان افزودند: عقل باید در حوزه سخن اول را بگوید. می بینید که در بخش پایانی سوره مبارکه نساء، خدا می فرماید: من انبیاء و مرسلین را فرستادم. «رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل» از این حرف، بلندتر سراغ ندارید. فرمود: من انبیاء را فرستادم تا منِ خدا هم زیر سؤال قرار نگیرم. مردم با عقل علیه من استدلال نکنند. بعد از قیامت به من نگویند «ما که نمی دانستیم بعد از قیامت چه خواهد شد؟ تو که می دانستی چرا راهنما نفرستادی؟ ما که نمی دانستیم چه حلال است و چه حرام، چه حقّ است و چه باطل، چه خیر است و چه شر، چه صدق است و چه کذب؛ چه حسن است و چه قبیح؛ تو که می دانستی، چرا پیغمبر نفرستادی؟»
آیت الله العظمی جوادی آملی در ادامه بیان کردند:عقل در فرهنگ همین کتاب کریم آنقدر سلطنت دارد که خدا می گوید: اگر من پیغمبر نمی فرستادم، مردم علیه منِ خدا استدلال می کردند. عقل، یعنی عقل؛ اما عقل مثلثی می خواهد؛ (گفت آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست)؛ عقل یک میزان می خواهد اولا، یک وزن می خواهد ثانیا، تا موزون را با این وزن در این میزان بسنجد ثالثا، و حکیمانه فتوا بدهد رابعا. وزن یعنی اصول اولیه عقلی مما لا ریب فیه؛ که این اصول اولیه مما لا ریب فیه را در کفه بگذاریم. و مطالب علمی را با آن بسنجیم، اگر مطالب علمی را با اصول اولیه عقلی مما لا ریب فیه بسنجیم، اینچنین کاری، کار عقلی است.
ایشان افزودند: این کار کریمانه امام هشتم است که فرمود: میزان، عقل است؛ بعد فرمود: انسان بدون دوست نمی تواند زندگی کند؛ در حدیث نورانی دیگر فرمود: «صدیق کلّ امرئ، عقله» «صدیق کلّ امرئ»، خبر مقدم است. «عقل»، مبتدای مؤخر است. تقدیم خبر بر مبتدا برای افاده حصر است. انسان، یعنی انسان، یک دوست دارد و آن، عقل او است. انسان بی عقل، بی دوست است.
آیت الله جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کردند: اگر نظام، اسلامی است، از حوزه برخاست، رهبر است، از حوزه برخاست. این حوزه امام صادق و امام باقر و امام زمان علیهم آلاف التحیة و الثناء سر تا پایش کرامت است؛ به هیچ چیزی آلوده نشود؛ خدمات به نظام بدهد، اما به جایی وابسته نباشد. آزاد آزاد در محضر قرآن و عترت و معارف الهی بار یابد. هر خدمتی که خواستند، حوزه بدون مضایقه در اختیار ملت مسلمان باشد و نظام را و جامعه را و امت را پدرانه حمایت کند.
ایشان با بیان اینکه اختلاف نظر وجود دارد ولی نباید به مخالفت کشیده شود، افزودند: هیچ ممکن نیست که افراد همه یکسان فکر کنند، این امر ممکن نیست، اختلاف نظر و اختلاف فکر وجود دارد. اما ما یک اختلاف داریم، مانند اختلاف لیل و نهار؛ که فرمود: ما روز را خلیفه شب قرار دادیم؛ درست است که اختلاف لیل و نهار است، اما همین قرآن، آیه قرآن را تفسیر می کند؛ فرمود: اختلاف است، مخالفت نیست، معنای اختلاف هم آن است که اگر آن یکی رفت، این یکی کار او را انجام می دهد. فرمود: « وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرادَ أَنْ یَذَّکَّرَ أَوْ أَرادَ شُکُوراً» یعنی اگر گفتیم «و اختلاف اللیل و النهار» لیل، خلیفه نهار و نهار خلیفه لیل است. اگر عبادت ها و خدمات در شب انجام نشد، در روز انجام می گیرد، و بالعکس. این اختلاف به خلیفه بر می گردد؛ نه به مخالفت. پس اگر اختلافی بین لیل و نهار است، یعنی دیگری کار او را انجام می دهد، اما مبادا خدای ناکرده اختلاف با مخالفت خلط بشود.
معظم له در ادامه بیان داشتند: در کلامی نورانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می خوانیم: « ایّاکم و البغضاء فانّها الحالقة و لیست حالقة الشّعر، بل هی حالقة الدّین» تنها جایی که امید اسلام است، حوزه است. تنها چیزی که از او امید است، قرآن و اهل بیت است. این، آن قدر وزین و سنگین است که همه ما موظف هستیم در جوار رحمت اینها خدمتگزار آنها باشیم. فرمود: مبادا مخالفت را با اختلاف خلط کنید. مبادا کینه و عداوت یکدیگر را در دل داشته باشید. فرمود: کینه و اختلاف، تیغی است در دست شما. این بیان پیغمبر است که فرمود: کینه و اختلاف و بغضا، موجب می شود که دینی باقی نماند. اگر دو نفر با هم کینه داشته باشند و علیه هم حرف بزنند و علیه هم کینه بورزند، هر روز تیغ در دستشان است و هر روز علف دین را تیغ می کند و چیزی از دین باقی نمی ماند.
ایشان افزودند: از این رو است که بیان می شود تهذیب نفس، جان کندن، یعنی جان کندن، می خواهد. انسان باید هر لحظه مواظب باشد که چه بر ذهنش می گذرد و چه از زبانش می گذرد و چه از قلمش می گذرد، تا فرشته بشویم. چرا ما فرشته نباشیم؟ اگر فرمود: «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه» چرا بالاتر از فرشته نباشیم. راه که باز است. «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» نگفتند: معصومین، معصومین که اساتید ملائکه هستند. «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه ان لا تخافوا و لا تحزنوا» چرا فرشته بر ما نازل نشود؟ اگر تیغ در دست ما نباشد، اگر اهل نصیحت باشیم، نه بغضاء، اگر اهل خودخواهی نباشیم و اهل دوست خواهی باشیم، فرشته نازل می شود. پس این بیان نورانی حضرت است که مبادا خدای ناکرده در دانشگاه، در حوزه، در ملت، در دولت، در مملکت، بغضاء رخنه کند. همه ما موظف هستیم یکدیگر را نصیحت کنیم، دولت و ملت را نصیحت کنیم، نصیحت دیگران را در حق خود بپذیریم.
آیت الله العظمی جوادی آملی بیان داشتند: آن نقدهای تند نصیحت است؟! در عربی «النصیحة» آن سوزن خیاطی را می گویند و خیاط را نیز «منصحة» می گویند، ناصح لباس دوخته ای که انسان می دوزد و خدمت صاحب لباس می دهد می شود نصاح. لباس دوختن و به پیکر دیگران دادن، دیگران را آبرو دادن می شود، آن نقدهای تند که نصیحت نیست.
مرجع تقلید شیعیان اضافه کردند: اگر در حوزه و دانشگاه این آراء مختلف پیدا شد اگر این آراء اختلاف بود نه مخالفت معلوم شد خلفه است و یکدیگر را تکمیل می کند، اگر مخالفت بود، حداقل یکی غیر دینی است چرا که قرآن کریم می فرماید «لو کان من عند غیر الله لوجودوا فیه اختلافا کثیرا» فرمود تمام آیات و احکام الهی شما بررسی کنید می بینید هیچ اختلافی با هم ندارند چون اگر غیر الهی بود حتما اختلاف داشت. پس معلوم می شود اگر آراء و نظرات و سنت و روشی و منشی با هم مخالفت داشتند یقینا یکی غیر الهی است اگر الهی بود هماهنگ بود. اگر الهی بود هرگز بغضاء و کینه نبود و بدگویی نسبت به هم نبود
ایشان ادامه دادند: بنابراین ما هستیم و ایام کرامت ایام کرامت برای همه ما دائمی است اما ما شیعه ها که در حوزه هستیم با دیگران باید فرق داشته باشیم همه ما اولیایی داریم این چهارده معصوم و سرپرستانی داریم که همین چهارده معصوم هستند. ما که آمدیم فرزندان این ها شدیم با دیگران باید فرق کنیم. همان طور که قرآن کریم همه اینها را حساب شده بررسی کرده است بیان نورانی از حضرت امیر سلام الله علیها است همان بیان متخذ از قرآن کریم است. قرآن کریم حکیمانه این مطلب را در مورد اهل بیت مشخص کرده است. همه ما تابع اهل بیت هستیم ما که این جامه را در بر کردیم چگونه تابع اهل بیت هستیم، در بیان امیرالمومنین است که مردم از سه راه خدا را عبادت می کنند عده ای «شوقا الی الجنة» عده ای «خوفا الی النار» عبادت می کنند اما اولیا خالص «حبا» عبادت می کنند.
آیت الله العظمی جوادی آملی بیان داشتند: در مورد اهل بیت هم همین طور است بعضی ها «شوقا الی الجنه» شیعه هستند و تابع اهل بیت هستند برخی «خوفا الی النار»، اینها دو گروه عادی هستند اما حوزه چطور باید تابع اهل بیت باشد؟ قرآن می فرماید شما پیرو اهل بیت باشید نه شوقا الی الجنة، نفرمود پیرو اهل بیت باشید که جهنم نروید پیغمبر فرمود: «لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» «حبا» تابع اینها باشید، این فی القربی متعلق به مودت نیست، عده ای دوستدار اهل بیت هستند اما این کافی نیست.
ایشان افزودند: اگر در «الا المودة فی القربی» این فی القربی جار و مجرور بود برای مودت، همان دوستی معمولی است اما «فی القربی» متعلق به مودت نیست این «فی القربی» المستقرة است، ما اسئلکم علیه اجرا الا المودة المستقرة الکائنة الکاملة فی القربی، این می شود ولایت، این می شود ظرف مستقر، نه ظرف لغو، ظرف لغو یک دوستی زودگذر است مودت مستقره این است که در سراء و ضراء، باید علی و اولاد علی را دوست داشته باشیم در خوشی و مصیبت باید دوستدارشان باشیم.
مرجع تقلید شیعیان در انتهای سخنانشان فرمودند: ما باید همان گونه که خدا را عبادت می کنیم همان طور باید علی و اولادش را دوست داشته باشیم. وجود مبارک امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: من که «شوقا» عبادت نمی کنم من که «خوفا» عبادت نمی کنم من «حبا» عبادت می کنم، خدا هم فرمود آن چیزی که از شما می خواهم مودت در این ها است یعنی ولایت و حبا لله این می شود کرامت! چرا ما کریم نشویم؟
ایشان ضمن طلب رحمت برای مراجع ماضی که رحلت فرمودند و همچنین شهدای نظام، ایام سالگرد امام راحل رضوان الله تعالی علیه را گرامی داشته و برای آن امام بزرگوار، غفران و عنایت الهی را مسألت داشتند.