07 08 2016 431134 شناسه:

بسم اللّه الرحمن الرحيم و إيّاه نستعين

 

گرچه مقداري از اسرار حج و سيره حاجيان عارف و مُعْتَمران معروف به پيروي از پيامبران صالح و اولياي فالح كه در سالف و آنف حج نهاده‌اند و اُسوه غابر و قادم بوده و هستند، در ثناياي رساله اسرار حج كه به عربي نگارش يافت و به فارسي ترجمه و ويرايش شدْ آمد، ليكن تذكر برخي ديگر از رموز زيارتِ اين بناي‌ديرپا و بيت پايدار و مهبط پيام پروردگار، سودمند خواهد بود.

1. آيه ﴿و للّه علي الناسِ حِجُّ البيتِ من استطاع إليه سبيلاً و من كفر فإنّ اللّه غني عن العالَمين﴾ [1] از جهات فراوان، جريان حج را مورد تأييد قرار داد؛ مانند: بيان وجوب آن با جمله اسميه، تقديم خبر بر مبتدا، ذكر حرف «لام» كه نشانه اختصاص حق خداست، ذكر عموم مردم اولاً و خصوص توانمندان راه ثانياً، تعبير از تارِك حج به كافر در مقام عمل؛ نه در مرحله اعتقاد، بي‌نيازي خداوند از تمام جهانيان؛ نه فقط از خصوص تاركان حج و...

سودمندي حج و هدف بودن ياد خدا در آن

2. آيه ﴿ليشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم اللّه في أيام معلومات علي ما رزقهم من بهيمة الأنعام﴾ [2] گذشته از شمول سود صوري و منفعت معنوي امّت اسلامي، ياد حق را هدف دانسته و مهم‌تر آنكه به جاي نام قرباني، ياد خدا را ذكر فرمود تا روشن شود كه هدف از «تضحيه»، همانا «تسميه» خداست؛ نه صرف نَحرْ و ذبْح؛ يعني به جاي اينكه بفرمايد: قرباني كنند، فرمود: خدا را به ياد آورند كه آنها را از دامهاي حلال مانند گوسفند روزي داد؛ به طوري كه هم اصل قرباني به نام حق آغاز گردد و هم تمام نعمتهاي دامي در تمام مدت زندگي براي همه انسانها به عنوان ياد خدا مطرح شود و منظور از «ايام معلومات»، همان زمان حج به ويژه دهه ذي حجّه است كه جزء شهر حرام به شمار مي‌آيد و ماههاي حرام چهارند كه سه ماه آن سَرْد و متصل (ذي‌قعده، ذي‌حجه، محرم) و يك ماه آن (رجب) فرد و منفصل است.

3. آيه ﴿فيه ايات بيّنات مقام إبراهيم و مَن دخله كان امناً... ﴾ [3] براي مقام حضرت ابراهيم كه جايگاه آن حضرت هنگام معماري كعبه بود، خصوصيتي قائل است؛ لذا از باب «ذكر خاص بعد از عام»، جريان آن را جداگانه بعد از ياد نشانه‌هاي ديگر، به عنوان عام نام مي‌برد؛ زيرا اثر دو پاي مبارك آن حضرت در سنگ صَلْد و سخت به جا مانده و همان قسمت مخصوص صخره جامد كه جاي قدم مبارك بود، فرورفت؛ نه بيش از آن به طوري كه هم‌اكنون اثر به ياد ماندني آن كاملاً مشهود است و در چهره نوار فلزي كه بر لبه آن نصب است، جمله نوراني ﴿...و لا يؤده حفظهما و هو العلي العظيم﴾ [4]، با حسن انتخاب مسئولان حرم، حك شده است و راقم سطور، آن را ديده و عدّه‌اي را نيز ارائه نمود.

محاذي بود کعبه با بيت معمور

4. كعبه در زمين، محاذي بيت معمور آسمان مي‌باشد كه آن بيت، برابر عرش خداست و فرشته خاصي مأمور بناي بيت معمور شد تا فرشتگاني كه مقام انسانيت را به خلافت نشناخته‌اند و تسبيح و تقديس خويش را سند شايستگي خود براي خليفة اللّهي ياد نموده‌اند و با تنبيه خداوند به اوج مقام انسان كامل آگاه شده و بر پيشنهاد خويش رقم ندامت كشيده و بر استفهام خود قلم پشيماني زده‌اند، برگرد آن طواف كنند و با اين عبادت، نقص كار خود را ترميم نمايند.

ساختار ساختمان كعبه نيز به منظور طواف گرد آن، جهت ترميم تمام قصورها و جبران همه تقصيرها، مخصوصاً غفلت از مقام انسانيت و سهو و نسيان يا عصيان در پيشگاه خليفة اللهي انسان مي‌باشد؛ لذا بهترين تنبّه براي طائفان غافل و حاجيان ذاهل، همانا تدارك جهل و جبران غفلت درباره خودشناسي و معرفت مقام شامخ انسان كامل و خليفه عصر، حضرت بقية اللّه ارواح من سواه فداه مي‌باشد تا چون فرشتگان، طواف مقبول و سعي مشكور داشته باشند.

مطرح بودن حج در دو هزار سال پيش از حضرت آدم

5. زرارة بن اَعْين از حضرت امام صادق(عليه‌السلام) پرسيد: من چهل سال است كه درباره حج، مسائلي را از شما مي‌پرسم و شما فتوا مي‌دهيد؟! امام ششم فرمود: جريان حج، دو هزار سال قبل از آفرينش آدم هم مطرح بود و تو مي‌خواهي مسائل آن در ظرف چهل سال به پايان برسد؟![5] بحثهايي كه پيرامون دو هزار سال، قابل طرح است و نيز مباحثي كه راجع به آدمهاي قبل از آدم و زندگي انسانهايي كه نسل آنان منقرض شد، خارج از حوزه اين پيشگفتار كوتاه است و فقط به جريان چهل سالْ پرسش و پاسخ اشاره مي‌شود:

حضرت امام صادق(عليه‌السلام) سنه 83 هجري به دنيا آمد و در سال 114 به امامت رسيد و در سنه 148 رحلت فرمود و عمر مبارك آن حضرت 65 سال بود و دوران پر افتخار امامت آن حضرت 34 سال؛ بنابراين، منظور زراره از «چهل سال» يا اعم از دوران امامت و قبل از آن است، زيرا وجود مبارك آن حضرت قبل از امامت هم عالم به احكام دين بوده و در تحت زعامت حضرت امام باقر(عليه‌السلام) آگاه به مسائل بوده است و يا خصوص دوران 34 ساله امامت آن حضرت بوده و تعبير به چهل سال براي متعارف بودن آنكه كسر دهه‌ها را عرفاً محسوب نمي‌داند و رقم تقريبي آن را ياد مي‌نمايد.

6. تفكر اسرائيلي همراه با رسوب تعصّب در صدر اسلام، توسط افرادي چون كعب الاَحبار، مانند سمّ واگير منتشر مي‌شد و عترت طاهرين(عليهم‌السلام) كه همتاي قرآن كريم‌اند، در كمال صلابت به طرد و قدح و ابطال آن همّت مي‌گماردند.

زراره مي‌گويد: من در كنار امام باقر(عليه‌السلام) در برابر كعبه نشسته بودم، آن حضرت فرمود: نگاه به كعبه عبادت است. عاصم بن عمر به آن حضرت(عليه‌السلام) گفت: كعب الاحبار مي‌گفت: كعبه هر بامداد براي بيت‌المقدس سجده مي‌كند. امام باقر(عليه‌السلام) به او فرمود: تو درباره گفته كعب، چه مي‌گويي؟ عاصم گفت: كعب درست گفت. امام باقر(عليه‌السلام) به او فرمود: تو دروغ گفتي و كعب الاحبار هم با تو دروغ گفت! زراره مي‌گويد: آن حضرت غضبناك شد و من هرگز نديده بودم كه امام باقر(عليه‌السلام) غير از عاصم بن عمر، كسي را چنين تكذيب كرده باشد.

آنگاه فرمود: خداوند هيچ سرزميني را محبوب‌تر از كعبه خلق نكرد؛ سپس با دست، اشاره به كعبه نمود و فرمود: «و لا أكرم علي اللّه عزّوجلّ منها... » و نه گرامي‌تر از كعبه نزد خداوند.[6]

7. گرچه نگاه به كعبه، محمود و نظر به آن ممدوح و ناظر به آن مُثاب و مأجور[7] است، ليكن همان طوري كه كلمه توحيد به شرط ولايت، حصن اَمْن و دِژ نجات است، نگاه عارفانه به كعبه، هماهنگ با ولايت نيز مايه غفران گناه و پايه نيل به جاه و رهايي از اندوه دنيا و آخرت است؛ چنان‌كه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: «مَن نَظر إلي الكعبة بمعرفة فعرفَ حقّنا و حُرمتنا مثل الذي عرف من حقّها و حرمتها غفر اللّه ذنوبه و كفاه همّ الدنيا و الآخرة».[8] از اين رهگذر، معناي حديثي كه درباره محبوبيت سرزمين مكه و تمام آنچه در فضاي آن است، اعم از خاك، سنگ، درخت، كوه و آب[9] روشن خواهد شد.

يعني منطقه حرم كه ادراك حق و حرمت آن آميخته به عرفان حقّ ولايت و امتثال آثار وَلاست، محبوب‌ترين چيزها خواهد بود و هيچ چيزي همتاي محبوبيت آن نيست؛ زيرا قرآن همتاي ثَقَل اصغر خود، همراه ولايت، محبوب و معروفِ محبان عارف ثَقَلين است و سرزمين وحي، مايه شكوفايي اين احترامِ آميخته با امتثال و اين معرفتِ هماهنگ با عمل بوده و از اين جهت، محبوب‌ترين سرزمينها خواهد بود و شاهد اصل بحث، عدم قبول عبادت منكرين ولايت است.

8. محدوده حَرَم به پاس حرمت كعبه از احترام ويژه برخوردار است كه آثار آن در بسياري از احكام فقهي ظهور دارد. سماعة بن مهران از امام صادق(عليه‌السلام) پرسيد: مردي به من بدهكار بود و مدّتي غايب شد، بعداً وي را در حال طوافِ دور كعبه ديدم. آيا مال خود را از او بخواهم؟ امام ششم(عليه‌السلام) فرمود: نه، بر او سلام نكن و او را نترسان تا از حرم بيرون آيد.[10] بحث درباره حرام بودن مطالبه دَيْن از بدهكارِ پناهنده به حرم نيست، چنان‌كه از دروس مرحوم شهيد نقل شده؛ زيرا در حديث مزبور، قيدِ «التجاء به حرم» اخذ نشده؛ بلكه اطلاق آن شامل غير حال پناهندگي هم مي‌شود و اگر تقييدي باشد، بايد آن را از دليل ديگر استظهار كرد.

صيانت آيات الهي کعبه

9. گرچه حوادث سهمگين سيل و مانند آن، چند بار به محدوده كعبه آسيب رساند، ليكن آيات الهي آن، مانند حجر الاَسود، مقام ابراهيم و... هرگز از بين نرفت و هر بار با معجزه‌اي، همچنان از گزند سوانح ناگوار مصون مانده‌اند.

زراره از امام باقر(عليه‌السلام) پرسيد: آيا شما حضرت حسين بن علي(عليه‌السلام) را ادراك كرده‌اي؟ فرمود: آري، به ياد دارم كه در خدمت آن حضرت در مسجد كنار كعبه بودم و مردم در باره مقام ابراهيم(عليه‌السلام) سخنهاي گوناگون داشتند؛ بعضي مي‌گفتند: مقام را سيل برد و برخي مي‌گفتند: مقام در جاي خود باقي است. امام حسين(عليه‌السلام) به من فرمود: مردم چه كرده‌اند؟ گفتم: مي‌ترسند سيلْ مقام را ببرد. فرمود: ندا كن خداوند مقام را آيت و علامت قرار داد، هرگز آن را نمي‌برد، آرام باشيد! (مردم آرام شدند).[11] البته سيل مزبور، غير از سيل سنه 17 هجري است كه به سيل «اُمّ نِهْشَل» معروف است و در عصر عُمَر رخ داد؛ زيرا در آن زمان، وجود مبارك امام حسين(عليه‌السلام) كه در سال سوم هجري به دنيا آمد، بيش از چهارده سال نداشت و حضرت سجاد(عليه‌السلام) هنوز به دنيا نيامده بود؛ چه رسد به امام باقر(عليه‌السلام).

به هر تقدير، ظهور اعجاز الهي در رخدادهاي خطرخيز، ضامن صيانت آيات بيّنه حرم بوده و هست و سنّ شريف امام باقر(عليه‌السلام) طبق نقل صدوق«ره» در من لا يحضره الفقيه در واقعه كربلا چهار سال بود.[12]

بناي كعبه در ادوار تاريخ از ارتفاع 9 ذراع (4/5 متر) به 18 ذراع (9 متر) رسيده و در اين حال، مسقّف شد؛ سپس در واقعه حجاج و ابن زبير به 27 ذراع (13/5 متر) بالغ شد[13] تا به ارتفاع كنوني رسيده است؛ ليكن پايه‌هاي معنوي آن، چنان‌كه از امام صادق(عليه‌السلام) رسيده است، به هفتمين طبقه زمين (نهايت آن) و ارتفاع حقيقي آن به هفتمين طبقه سپهر (نهايت آن) خواهد بود.[14]

10. هر مؤثري در اثر خاص خويش تجلّي دارد و هر اثري، واجد مزاياي ويژه مؤثر خود خواهد بود و آنچه درباره كلام متكلّم آمده است كه: «المَرء مخبوءٌ تحت لسانه»،[15] و يا در باره كتاب كاتب آمده است كه: «كتاب المرء معيار فضله... » [16] و يا درباره فرستاده مرسِل آمده است كه: «رسُولك ميزان نُبْلِك... » [17]، همه اينها به عنوان تمثيل است؛ نه تعيين، و روح جامع همه آنها همان است كه اثر، جلوه مؤثر است و مؤثر در اثر خويش نهفته است.

از اين رهگذر، مي‌توان همه ءآثار خليل(عليه‌السلام) و ذبيح(عليه‌السلام) را در مهندسي و معماري و بنايي كعبه جست‌وجو نمود و هر وصف ممتازي كه در قرآن كريم يا زبان عترت طاهرين(عليهم‌السلام) پيرامون شخصيت برجسته اين دو پيام‌آور بزرگ وحي الهي آمده باشد، براي ترسيم خطوط چهره معنوي كعبه سند گويايي است؛ مثلاً اگر درباره حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) آمده است كه آن حضرت، يهودي يا نصراني نبوده بلكه حنيف، ميانه‌رو، مسلم و منقاد محض و از گزند هرگونه شرك معصوم بوده است، مي‌توان اوصاف اعتدال و توحيد و انقياد را هندسه كعبه دانست و همچنين هركس به حضرت ابراهيم نزديك‌تر و سزاوارتر بود، به پاسداري از كعبه و معماري صوري و معنوي آن اولي خواهد بود و آن گروه، غير از پيروان راستين عصر آن حضرت، همانا پيامبر گرامي اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و مؤمنان نابند كه نه گرايش به يهوديت داشته و نه ميل به ترسايي و نه منحرف از اعتدال عقيده و خُلق و عمل و نه مبتلا به شرك اعتقادي، اخلاقي و عملي مي‌باشند.

11. حرمت كعبه، آن‌چنان مايه حرمت حَرَم شد كه فقها سكونت در حرم را پروا مي‌داشتند! زيرا هرگونه گناهي در آن، حتي زدن خدمتگزار را احتمال الحاد مي‌دانند و در نتيجه، خطر تعذيب الهي را پيش‌بيني مي‌كردند و بر اساس ﴿...و مَن يُرد فيه بإلحادٍ بظلمٍ نذقه من عذاب أليم﴾ [18] به استناد تفسيري كه تطبيق‌گونه از امام صادق(عليه‌السلام) رسيده است، اقامت در مكه را كراهت داشتند.[19] و اين، نه به معناي كراهت زندگي در آن مكان مقدس بلكه به معناي هراس از رعايت نكردن حقوق آن حَرَم والاي الهي است.

گرچه در بعضي از نصوص ديني، اقامت يك سال را روا ندانسته و تحوّل و انتقال از آن پيشنهاد شده و دليل آن طبق بعضي از نصوص ديگر، چنين آمد كه اقامت در مكه، مايه قساوت دل مي‌شود.[20] سرّش ظاهراً اين است كه حقوق عظيم آن محدوده رعايت نمي‌شود و رفته رفته پايه سستْ عهدي و دل‌مردگي چيده خواهد شد. البته زائر مجاور كه رعايت حقوق حرم فراموشش نشود، از فيض عظيمي برخوردار مي‌گردد؛ زيرا اقامه در حرم بهتر از خروج از آن است.[21]

12. خضوع در ساحت قدس كعبه، اقتضا دارد كه نه تنها از لحاظ سيرتْ كسي برتر از آن نباشد، چنان‌كه نيست، بلكه از لحاظ صورت نيز برتر از آن بنا نكند تا در آن بناي مرتفع قرار گيرد و كعبه زير بناي وي واقع گردد؛ چنان‌كه از حضرت امام باقر(عليه‌السلام) رسيده است: «...لا ينبغي لأحدٍ أن يرفع بناءً فوق الكعبة».[22]

براي جاي جاي حرم و نيز مناسك حج و عمره، اسرار و رموزي است كه جز براي زائران خاص كه صاحب‌خانه را در مجالي گوناگون مشاهده مي‌نمايند، مكشوف نخواهد بود. به اميد ديدار رب‌البيت و شهود آيات آفاقي و انفسي آن و امتثال حج ابراهيمي و اعتمار ناب حسيني(عليه‌السلام) تفصيل بحث به مجال ديگر موكول مي‌شود.

والحمدللّه رب العالمين

جوادي آملي 5/9/1371

 


[1]  ـ سوره آلعمران، آيه 97.

[2]  ـ سوره حج، آيه 28.

[3]  ـ سوره آلعمران، آيه 97.

[4]  ـ سوره بقره، آيه 255.

[5]  ـ من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 519؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 12، كتابالحج، أبواب وجوب حج و شرائطه، باب 1، حديث 12.

[6]  ـ كافي، ج 4، ص 239، باب مولد امام باقر(عليه‌السلام) و امام صادق(عليه‌السلام).

[7]  ـ كافي، ج 4، ص 239، باب فضل النظر الي الكعبة.

[8]  ـ همان، ص 241.

[9]  ـ وافي، ج 8، ص 40.

[10]  ـ كافي، ج 4، ص 241، كتاب حج، باب من رأي غريمه في الحرم.

[11]  ـ كافي، ج 4، ص 223.

[12]  ـ وافي، ج 8، ص 65 ـ 62.

[13]  ـ همان.

[14]  ـ وافي، ج 8، ص 65 ـ 62.

[15]  ـ نهج البلاغه، حكمت 148.

[16]  ـ شرح غرر الحكم و درر الكلم، ج 4، ص 635.

[17]  ـ همان، ص 100.

[18]  ـ سوره حج، آيه 25.

[19]  ـ وافي، ج 8، ص 86.

[20]  ـ همان، ص 89.

[21]  ـ همان، ص 44.

[22]  ـ وافي، ج 8، ص 89.


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات