أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
احکامي که از شارع مقدس صادر ميشود گاهي مربوط به طبيعت است نظير اين طب السنة و طب نبوي که اينها خاصيت گياهان را خاصيت اشياء را ذکر ميکنند؛ اينها تکليفي به همراه ندارد و ناظر به طبيعت اشياء است. يک سلسله قضاياي علمي و ذهني است که آن هم مربوط به تحقيقات علمي است کاري به عمل ندارد و يک سلسله مربوط به اشخاص است که مثلاً فلان معصوم اينطور است فلان معصوم اينطور است که اگرچه مربوط به شخص معين است ولي انسان معصوم است که محل ابتلاي ديگران نيست؛ اينگونه از قضايا خيلي محل ابتلاء نيست؛ اما قضايايي که محل ابتلاء است قسمت مهم اينطور است که برای حقيقت انسان، حقيقت مرد و حقيقت زن است. عصر و مصر نميشناسد زمان و زمين نميشناسد. هر کسي بايد نمازش را بخواند روزهاش را بگيرد حجابش را حفظ بکند حلال و حرام را رعايت کند اينها احکام فراواني است و يکي دو تا نيستند و مربوط به مکلف هستند حالا چه مرد چه زن؛ اختصاصي به دوره خاص و زمان مخصوص و عصر خاص ندارد. بعضي از احکام است که طبق قرائن مربوط به اين عصر است. قضيه خارجيه است نه قضيه حقيقيه؛ يعني مردم اين روزگار در اين سرزمين حکمشان اين است. اگر يک وقتي وضعشان عوض شد حکم هم عوض ميشود. زنهاي اين سرزمين با اين شرايط حکمشان اين است اگر وضع عوض بشود حکم هم عوض ميشود. اينها ميشود قضاياي خارجيه، اينها را منطق با تمام دقتهايش مشخص کرد که قضاياي خارجيه چيست قضايا حقيقيه چيست؟ آن وقت يک اصولي حتماً حتماً بايد منطقيِ قوي باشد، يک؛ منطق به اصول راه پيدا کند، دو؛ تا وقتي به روايت رسيد تطبيق بکند ببيند آيا اين قضيه خارجيه است يا قضيه حقيقيه؟
مطلب بعدي آن است که يک سلسله تکاليفي مربوط به دولت است، که دولت چکار بايد بکند؟ چه کسي را استخدام بکند و چه کسي را استخدام نکند؟ به چه کسي حق بدهد و به چه کسي حق ندهد؟ دستش باز است که با حجاب اينطور است بيحجاب اينطور است. دستش باز است و ميتواند عمل بکند. يک سلسله تکاليفي مربوط به توده مردم است که انسانها چکار بکنند؟ تکليفشان چيست؟ در صورتي که خيليها به دستور عمل نميکنند تکليف چيست؟ اين را در کتاب شريف نکاح، مخصوصاً در بحث رؤيت و اينها ذکر کردند اما چون آنها بحثهاي تفصيلي است، اصل اين روايتها را تبرّکاً ما بخوانيم تا معلوم بشود که روايات چگونه به سهولت زندگي نظر دارند.
وسائل جلد بيستم صفحه 206 باب 113 در باب جواز نکاح و عدم جواز نکاح است «باب جواز النظر إلى شعور نساء الاعراب و أهل السواد» موهاي اينها را ميشود نگاه کرد يا نه؟ در اين باب روايات متعددي است. اولين روايت را مرحوم کليني و مرحوم صدوق(رضوان الله عليهما) نقل کردند. مرحوم کليني «عن عباد بن صهيب» نقل کرد که من شنيدم وجود مبارک امام صادق اينطور فرمود: «لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى رُءُوسِ أَهْلِ تِهَامَةَ- وَ الْأَعْرَابِ وَ أَهْلِ السَّوَادِ وَ الْعُلُوجِ» به موي اينها نگاه بکنيد عيب ندارد. اگر به موی اين روستاييها اين چادرنشينها اينهايي که خيلي با تمدن روز آشنا نيستند نگاه بکنيد _ البته مسئله ريبه حرفي ديگر است ولي _ اصل نگاه کردن که در زنهاي ديگر حرام است اينجا حرام نيست. «سمعت أبا عبدالله عليه السلام يقول: لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى رُءُوسِ أَهْلِ تِهَامَةَ- وَ الْأَعْرَابِ وَ أَهْلِ السَّوَادِ وَ الْعُلُوجِ» چرا؟ اين برهان مسئله است. يک وقتي حکم معلل نيست که حکم همين است و نميشود به ديگري تعدي کرد، يک وقتي معلل است؛ در سعه و ضيق حکم، علت را نگاه ميکنند. فرمود: نگاه کردن به موي اينها عيب ندارد «لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ» يک وقت است دولت ميخواهد حکمراني کند جلوي اينها را ميگيرد اين يک مطلب ديگري است. به اينها سمت نميدهد به اينها شغل نميدهد محروميتي براي آنها دارد، دست خودش است، اما توده مردم وظيفهشان چيست؟ حضرت فرمود که اينها مکلف نيستند که خودشان را به زحمت بيندازند اما مسئله ريبه و اينها هميشه ممنوع است چرا که آن دست خود آدم است اما اصل نگاه که در حال عادي جايز نيست نسبت به اين گروه جايز است، چرا؟ فرمود: «لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى رُءُوسِ أَهْلِ تِهَامَةَ- وَ الْأَعْرَابِ وَ أَهْلِ السَّوَادِ وَ الْعُلُوجِ- لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ».
خدا سيدنا الاستاد آقاي داماد را غريق رحمت کند، مکرر ميفرمود، ما همين جمله را از ايشان شنيديم که «إذا نهوا لا ينتهون» اما حالا اصل روايت کجاست؟ نمیدانستيم، در زمان حاضر با روايت برخورد کرديم. ايشان ميفرمود نه، تکليفي ندارد. يک وقتي _ معاذالله _ قصد ريبه دارد اين حرام است. يک وقتي ميخواهد نگاه کند مثل در و ديوار است. شما در و ديوار را نگاه ميکنيد که حرام نيست. اينهايي که نهي از منکر بشوند هيچ اثري ندارد، نگاه به اينها عيب ندارد، چون در اسلام نگاه يک هتک حرمتي است که انسان بخواهد يک زني را نگاه بکند، اين هتک حرمت است ولو قصد ريب و چيز ديگري ندارد. خود نگاه کردن به اندام يک نامحرم، هتک حرمت به او است، بايد چشم را ببنديد ﴿يُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾،[1] آنها اين حرمت را ندارند.
غرض اين است که مسئله ريبه براي هميشه حرام است، آن سرجايش محفوظ است؛ اما نه، اين نگاه کردن، آدم بخواهد يک خانمي را نگاه کند، چه حق دارد نگاه بکند؟ اين هتک حرمت او است. اين حرمتي است که دين براي زن قائل است مکتبهاي ديگر اينطور نيستند. اين حرمت برای اين هست اما آن زنها اين حرمت را ندارند «إذا نهوا لا ينتهون» خدا غريق رحمتش کند مکرر ميفرمود «إذا نهوا لا ينتهون، إذا نهوا لا ينتهون». اين «إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ» يعني حرف شما اثري ندارد، اينها حرمتي هم ندارند. اينها مثل در و ديوار هستند مثل افراد عادي هستند، در اين جهت مثل مرد هستند.
پرسش: در اين روايت «من اهل الذمة» ندارد
پاسخ: يک بحث ديگر است. در اين روايت ندارد.
پرسش: ... علل الشرائع مرحوم صدوق ...
پاسخ: آن يک روايت ديگر است که اهل ذمه دارد. اهل ذمه و اينها در روايات ديگر در باب ديه است که آن را هم ميخوانيم. اين روايت اول که مرحوم صدوق هم آن را نقل کرد اين است که « لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى رُءُوسِ أَهْلِ تِهَامَةَ- وَ الْأَعْرَابِ وَ أَهْلِ السَّوَادِ وَ الْعُلُوجِ» چرا؟ علت را ذکر ميکند: «لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ» ميدانيد علت مخصص و معمم است؛ فرمود «لا تأکل» اين را «لأنه مسکر». «لأنه مسکر» همه فقهاء گفتند که تعليل عام است هر مسکري حرام ميشود. علت مخصص است و معمم است را همه گفتند. اين که يک امر پيچيده علمي نيست. فرمود اينها حرف را گوش نميدهند، وقتي حرف گوش نميدهند شما تکليفي نداريد.
پس «هاهنا امورا ثلاثه» اول اينکه نظر با ريبه حرام است بدون ترديد. دوم اينکه بخواهند نگاه بکنند مثل مرد است، کسي حق ندارد زن را نگاه بکند اين حرمت زن است جلال و شکوه زن است. به مرد ميگويد چشمت را ببند، تو حق نداري نگاه بکني. چه حقی داري که نگاه کني؟ اين عظمت و شکوه زن است، زن مثل مرد نيست که تو نگاه بکني، اما اين زن آن حرمت را ندارد، ميتواني نگاه بکني. مثل مرد است.
غرض اين است که اشتباه نشود، مسئله ريبه براي هميشه حرام است به نحو قضيه حقيقيه، مسئله نگاه به اينها جايز است به عنوان قضيه خارجيه؛ اينطور نيست که حالا اگر نگاه جايز بود، معاذالله نگاه با ريبه جايز باشد. خدا غريق رحمتش کند مکرر ميفرمود: «إذا نهوا لا ينتهون، إذا نهوا لا ينتهون» وقتي که حرف را گوش نميدهند چکار ميخواهيد بکنيد؟ حرمتي ندارد او مثل مرد است. اين معنايش اين نيست که نگاه به نامحرم جايز است. شما الآن مرد را نگاه ميکنيد، همينطور که مرد را نگاه ميکنيد با احترام نگاه ميکنيد، همينطور ميتوانيد زن را نگاه بکنيد؟ نه. زن يک حرمتي دارد يک جلال و شکوهي دارد يک حريمي دارد. مگر کسي ميتواند ولو قصد ريبه نداشته باشد زن را همينطور نگاه بکند؟ نه. اين بياعتنايي و هتک حرمت به زن است. اين دين آمده به او جلال و شکوه بخشيده است.
ببينيد ذات اقدس الهی _ اين کتابي که ما بالاي سر ميگذاريم و ميبوسيم براي همين است _ فرمود نمونه مردم يعني مردم! نمونه مردم خوب، آسيه است. نمونه مردم، مردم يعني مردم! نمونه مردم خوب، مريم است. ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ﴾،[2] نه للاتي. اين کتاب بوسيدني نيست؟! ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ﴾، نه للاتي. نمونه الذين خوب، الذين برای مذکر است. نمونه مردم خوب، مريم است. نمونه مردم خوب، آسيه است. ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ﴾، نه للاتي. چه اينکه درباره بدها هم ﴿ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا﴾[3] زن نوح و لوط هستند. نمونه مردم بد اين دو تا زن هستند. نمونه مردم خوب آن دو تا زن هستند. اين چهارتا همه در اين کتاب آمده است.اين حرفها در کتاب «زن آيينه جمال و جلال الهي» چهل سال قبل چاپ شده است.
غرض اين است که آدم مرد را ميتواند نگاه بکند، اما همانطور که مرد را نگاه ميکند نميتواند زن را نگاه بکند. با چشم بد اگر نگاه کنيد، اين بيحرمتي به زن است. او کريمه است. آدم مگر حق دارد خانه کسي را نگاه بکند؟ نه. هر کسي حريمي دارد که راضي نيست ديگری به حريمش تجاوز کند. شما که عبور کرديد، او در ماشين است، چرا به ماشين آقا نگاه ميکنيد؟ سرک کشيدن در ماشين که چه چيزي در ماشين است يا چه کسي در ماشين است هتک حرمت به صاحب ماشين است. شما چکار داريد؟ هيچ کدام از ما حاضر نيستيم که کسي در ماشين ما را نگاه بکند. اين يک نحوه گراميداشت انسان است شخصيتدادن به او است. ولو هيچ نگاه ريبي به زن نيست، چرا ميخواهي بدون دليل به او نگاه کني؟ حق نداري نگاه کني. اين معنا درباره زنهاي کذا و کذا برداشته شد.
حالا که اين معنا نسبت به آن باديهنشينها و چادرنشينها و اينها برداشته شد، نسبت به زنهاي شهري هم ميشود نگاه کرد يا نميشود؟ اين محل ابتلاء است. مرحوم سيد(رضوان الله عليه) در کتاب شريف عروه جلد صفحه 493 اين فرمايش را دارند: «(مسئله 27) يجوز النظر إلي نساء أهل الذمّة بل مطلق الکفّار مع عدم التلذّذ و الريبة» غرض اين است که زنهاي کافر مثل مرد هستند. اين يعني چه؟ زن يک کرامتي دارد که آدم حق ندارد به او نگاه کند، ولو قصد ريبه هم نباشد. زني که خودش را نميپوشاند مثل مرد است، نگاه بکنی عيبي ندارد. «يجوز النظر إلي نساء أهل الذمّة بل مطلق الکفّار مع عدم التلذّذ و الريبة أي خوف الوقوع في الحرام» اين برای آن «و الأحوط الاقتصار علي المقدار الّذي جرت عادتهنّ علي عدم ستره» تا مقداري که اينها نميپوشند آدم نگاه بکند. حالا اگر جايي را که میپوشيدند، بعد پيدا شد(پوشش کنار زده شد يا کنار رفت) نگاه بکند جايز نيست. «و الأحوط الاقتصار علي المقدار الّذي جريت عادتهنّ علي عدم ستره و قد يلحق بهم نساء أهل البوادي و القري» حالا اينها درباره اهل ذمه بود.
البته آن روز روستايي با چادرنشين خيلي فرق داشت با شهري فرق داشت اما الآن به لطف الهي و به برکت خونهاي پاک شهداء، تقريباً مثل اين است که همه اينها دارند باهم زندگي ميکنند. همه امکانات آنجا هم رفته است آب و برق و تلفن و تلويزيون و اطلاعات همه به آنجا هم رفته الحمدلله.
پرسش: ... لباس هم فرق نکرده
پاسخ: بله آنها عيب ندارد. آنها که حلال و حرام ندارد آنها يک عادتي است. «و الأحوط الاقتصار علي المقدار الّذي جرت عادتهنّ علي عدم ستره» تا اينجا اين درست است. بعد ميفرمايد که «و قد يلحق بهم نساء أهل البوادي و القري من الأعراب » که آيا چادرنشينها و روستاييها ملحق به آنها هستند يا نه؟ بعضيها از فقهاء آمدند ملحق کردند ولي «و هو مشکل» اين خلاصه فتواي مرحوم سيد است. يعني بايد احتياط کرد.
در اينجا مرحوم آقاي بروجردي(رضوان الله تعالي عليه) و مرحوم آقاي حائري، اينها با مرحوم سيد موافق بودند ولي حضرت آيت الله العظمي خوئي(رضوان الله تعالي عليه) فرمود که «لا اشکال فيه»[4] چه اشکالي دارد؟ وقتي خودش حرمتش را نگه نميدارد شما ميخواهيد احترام بکنيد! او خودش را برهنه کرده است. گيرش اين است که اينها خيال ميکنند که نگاه به اين زن، نگاه به نامحرم است. آن نگاه نامحرمانه هميشه حرام است، ولو يک زنی باشد که آلوده است؛ نگاه نامحرمانه يعنی به قصد ريبه ولو به زني که آلوده است حرام است. اين يک چيز ديگري است. مبادا اشتباه بشود. اين کرامتي که ذات اقدس الهی به خانمها داد اين کرامت را برداشت. الآن ما که حاضر نيستيم کسي به خانه ما نگاه کند، يعني هتک حرمت ما است. همه ما همينطور هستيم؛ حاضر نيستيم کسي در ماشيني که هستيم سرک بکشد. خانهاي که هستيم سرک بکشد، چون هتک حرمت ما است؛ اين مربوط به محرميت و نامحرميت نيست ولو يک خانمي بخواهد اينجا را نگاه بکند هتک حرمت ما است. اين حرمت براي آن زنها نيست.
مرحوم آقاي خوئي(رضوان الله تعالي عليه) ميفرمايد به اينکه «لا إشکال فيه» اينها ملحق هستند ولي مرحوم سيد اشکال کرده مرحوم آقاي بروجردي(رضوان الله عليه و عليهم) و اينها، مطابق با نظر مرحوم سيد هستند. ميدانيد که با اشکال نميشود جامعه را اداره کرد. آن وقتي که حکم به دست اسلام و روحانيت و اينها نبود، ميتوانستي شما فتوا بدهي که «فيه اشکال» يا «فيه أحوط» اماجامعهاي که به دستور علما و دين بخواهد احکام را پياده کند، «فيه اشکال، فيه أحوط» با أحوط و اينها نميشود کشور را اداره کرد، بله درمسائل شخصي، آدم احتياط ميکند، اما جامعه را با الأحوط و الأقوي و اينها اداره نمیکنند.
مطلب سوم آن است که در کتاب شريف وسائل جلد بيست و نهم آنجا مسئله ديه مطرح است. در جريان ديه ميدانيد الآن همه يعني همه، تمام مراجع رساله شريفشان اين است که اگر جنايت عمدي باشد خود شخص بايد قصاص بشود. اگر شبه عمد باشد خودش بايد ديه بپردازد. اگر خطاي محض باشد بايد عاقله ديه بدهد. همه يعني همه بزرگان مراجع رسالهشان همين است. الآن به يکي از اين آقايان بگويند که پسرعموي شما در فلان جاده با موتور تصادف کرده شما بيا ديه ايشان را بده، او آسمان و زمين را نگاه ميکند، اصلاً عاقله براي او قابل باور نيست. شما در رساله خودتان نوشتيد. شما يک مرجع پيدا نميکنيد که در رسالهاش اين فتوا نباشد، اما الآن به او بگوييد که پسرعموي شما در فلان جاده با موتور تصادف کرده، عمدي نبود، يک؛ شبه عمد نبود، دو؛ خطاي محض بود، سه؛ در خطاي محض عاقله ضامن است، چهار؛ جنابعالي عاقله او هستي، او آسمان و زمين را نگاه ميکند ميگويد به من چه؟ چرا؟ همه ما درس اين را خوانديم، درسش را هم گفتيم فتوا هم داديم. چرا؟ براي اينکه رازش اين است که ما اينگونه از بحثها را در منطق نکرديم که قضيه حقيقيه داريم قضيه خارجيه داريم و اين مسئله عاقله مربوط به ارث هم نيست چون اگر چنانچه خطاي محض باشد «من يتقرب بالأب» بايد بدهند از برادر شروع ميشود تا پسرعمو و مانند آن. اين مربوط به ارث نيست که چون عاقله گاهي ارث ميبرند بايد بپردازند. بعضی از آنهايي که ارث ميبرند مثل خانمها و دخترها اما ديه به عهده آنها نيست. اينطور نيست که حالا در قبال ارثي که ميبرند ضامن باشند، نه، در قبال آن نيست.
سرّش اين است که اين در اصول نيامد. نيامد يعني نيامد! که آيا اين قضيه قضيه خارجيه است يا قضيه حقيقيه؟ اگر قضيه حقيقيه باشد بله همين است چون مربوط به انسان است، اما اگر قضيه خارجيه باشد يعني اين نسل و کساني که بعداً ميآيند و مثل اينها هستند حکمشان اين است، شما چکار داريد به الإنسان بما هو انسانٌ؟ اين قاعده ارث مربوط به انسان بما هو انسان است، اين قضيه حقيقيه است، در مورد کل انسانها، برادر اينطور است پدر اينطور است اما ديه عاقله مربوط به قضيه خارجيه است.
خدا ابن ادريس را غريق رحمت کند، اصلاً عاقله را معنا کرد گفت عاقله يعني کسي که عقال به عهده او است. در جاهليت اين بود که اگر جنايت عمدي بود که خود شخص ضامن بود، شبه عمد بود خود شخص ضامن بود. خطاي محض بود بستگان پدري او شمشير ميکشيدند و به عنوان عقال، عقال يعني منع. اين «اعْقِلْ وَ تَوَكَّل»[5] يعني همين «با توكّل زانوي اشتر ببند»[6] يعني همين. عقال يعني بند. ابن ادريس ميگويد بستگان پدري را ميگفتند عاقله يعني عقال به دست آنها بود، نه اينکه اهل عقل بودند. عقال؛ جلوي تهاجم را گرفتن جلوي هرج و مرج را گرفتن است. فوراً بايد ديه ميپرداختند.
خدا مرحوم علامه را غريق رحمت کند، آدم روشني بود، ايشان در کتاب شريف تحرير _ تحرير علامه از کتابهاي خيلي متقن فقهي ما است. حتماً يعني حتماً مبادا زحمت ما را هدر بدهيد، حتماً به تحرير مرحوم علامه مراجعه کنيد، ببينيد که اين تطوراتي که در فقه گذشته است از کجا شروع شده و به کجا ختم شده است _ مرحوم علامه در تحرير الاحکام جلد سوم، صفحه 593 دارد که شوهر ميتواند جلوي زنش را بگيرد که بدون اجازه او بيرون نرود. الآن اين حرف گفتني است؟ هر دو استاد دانشگاه هستند يا هر دو يکي جامعة الزهراء ميرود يکي حوزه علميه، اين يکی مثل او است او هم مثل اين يکی است. او تکان ميخورد بايد از شوهر اجازه بگيرد؟ اين حرف اصلاً قابل گفتن است؟ اما اين علامه است و تحرير. معلوم ميشود که آن قضيه خارجيه است آن روز نه امنيت بود نه زنها آن سواد را داشتند، الآن هر دو در دانشگاه تدريس ميکنند يا هر دو در حوزه تدريس ميکننديکي جامعة الزهراء است يکي حوزه علميه است. اين زن تا شوهرش اجازه ندهد نميتواند بيرون برود يعني چه؟ معلوم ميشود که اينها جزء قضاياي حقيقيه نيست که مرد، مطلقا بر زن، مطلقا چنين حقي داشته باشد. بله، آن عصر اينطور بود آن مصر اينطور بود.
فرمود: «للزوج منع زوجته من الخروج عن منزله إلا بإذنه» الآن اين حرف قابل گفتن است؟ علامه هم يک فقيه روشني است. معلوم ميشود که اين قضاياي قضاياي خارجيه است.
اما برسيم به مسئله بدوي و قروي. همين جلد بيست و نهم وسائل _ مبادا خداي ناکرده اين زحمات را هدر بدهيد، تمام يعني تمام، مسئول هستيد بينکم بين الله مراجعه کنيد، اين مجلدات را اين صفحات را يادداشت کنيد چون اينها حرفهايي است که در حوزه نبود _ در همين جلد بيست و نهم صفحه 398 اين است که «باب أن دية الخطأ من البدوي على عاقلته البدويين، و من القروي على عاقلته من القرويين» اين قروي با قاف يعني روستا و قريه. يک غروي ما داريم با غين؛ به سرزمين نجف، آن منطقه وسيع، ميگفتند ارض غري. کسي که ساليان متمادي در نجف زندگي بکند به او ميگويند آقاي غروي يا آيت الله غروي. اين غروي منسوب به غري با غين است، اما اينجا قروي مربوط به قُري و مانند آن است. فرمود مردم يا مدني هستند که شهرنشيناند، يا چادرنشين هستند که بدوياند، يا روستانشين هستند که قروياند.
«عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: يَا حَكَمُ إِذَا كَانَ الْخَطَأُ مِنَ الْقَاتِلِ- (أَوِ الْخَطَأُ) مِنَ الْجَارِحِ» حالا يا قتل است يا جراحت «وَ كَانَ بَدَوِيّاً- فَدِيَةُ مَا جَنَى الْبَدَوِيُّ مِنَ الْخَطَإِ عَلَى أَوْلِيَائِهِ الْبَدَوِيِّينَ- قَالَ وَ إِذَا كَانَ الْقَاتِلُ أَوِ الْجَارِحُ قَرَوِيّاً» يعني اهل قريه و روستايي بود «فَإِنَّ دِيَةَ مَا جَنَى مِنَ الْخَطَإِ عَلَى أَوْلِيَائِهِ مِنَ الْقَرَوِيِّينَ» اينها امضائي است يعني ذات اقدس الهی در چنان شرايطی اين را امضاء کرده است. خدا ابن ادريس را غريق رحمت کند، گفت مبادا خيال بکنيد عاقله از عقل است. اين عاقله از عقال است. اگر جنايت عمدي بود که بايد خودش بپردازد شبه عمد بود که خودش ميپردازد. اگر خطأيي بود فوراً اينها عقال ميکردند يعني جلوي خونريزي و اينها را ميگرفتند شمشير دستشان بود که شما چکار ميخواهيد بکنيد؟ خطاي محض بود، اگر جنايت کرده خونبهايش را ميدهيم. آنچه که در شريعت آمده امضاي روش بدوها و روستانشينها بود. حالا از اينها معلوم ميشود که قضيه خارجيه است. قضيه حقيقيه نيست.
اصول يعني اصول، اين اصول ناقص است باب مطلق و مقيد آمده باب محکم و متشابه آمده باب مسائل ديگر آمده اما القضايا نيامده چون نيامده، همه فتواها همين است در همه رسالهها است که پسرعمو ضامن است. پسرعمو ضامن است اگر به او بگوييد که پسرعموي جنابعالي با موتور تصادف کرده ديهاش را شما بايد بدهيد، او آسمان و زمين را نگاه ميکند. براي اينکه اين قضيه قضيه خارجيه است برای زماني است که روستانشيني حکمي داشت و هر کسي براي خودش يک دولتي داشت حکومتي داشت تا حکومت مرکزي پيدا بشود. بدوي يک طور، قروي يک طور و مدني يک طور ديگري بود.
اين بحث به حسب ظاهر دست ما بود، يعني وقتي که انقلاب پيروز شد خدا امام را غريق رحمت کند، دستور دادند چند نفري از قم رفتند. مرحوم شهيد بهشتي محکمه عاليه را گرفت _ ديوان عالي کشور _ مرحوم آيت الله موسوي اردبيلي _ حشر همه اينها با اهل بيت باشد _ دادستاني کل کشور را گرفت، مرحوم آقاي قدوسي دادستاني انقلاب را گرفت، مرحوم آقاي رباني(رضوان الله عليهم اجمعين) دادگاه مدني خاص را گرفتند. چون ما کار ذوقي و اجرايي و اينها را اصلاً نداشتيم کار فقهي و علمياش به عهده ما بود. تهيه لوايح يعني لوايح، تهيه لوايح قضايي يک؛ تدريس قضات تهران، دو؛ تدريس قضات قم، سه؛ اينها به عهده ما بود. ما لوايح قضايي را برابر فقه اماميه تنظيم کردهايم، همه اينها را نوشتيم بعد به شوراي عالي قضايي آورديم. در محضر اين بزرگان خوانديم. به مجلس داديم، مجلس تصويب کرد. به دادگاه داديم، در دستگاه قضا همچنان خاک ميخورد، بيش از چهل سال است. يکي از اين فضلاء به من گفت حاج آقا شما نوشتيد ولي ما چگونه عمل بکنيم؟ ما به اين آقا بگوييم پسرعموي شما در جاده با موتور تصادف کرده، او آسمان و زمين را نگاه ميکند. معلوم ميشود که القضية الخارجية القضية الحقيقية اينها اول بايد در منطق خوب فهميده بشود، يک؛ بعد در اصول بيايد، دو؛ در مقام استنباط با روايات تطبيق بشود.
وقت گذشت خداحافظ شما.
«و الحمد لله رب العالمين»
[1]. سوره نور، آيه30.
[2]. سوره تحريم، آيه11.
[3]. سوره تحريم، آيه10.
[4] . ر.ک: موسوعه الامام الخوئی، ج12، ص68.
[5]. عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج1، ص75.
[6]. مولوي، مثنوي معنوي، دفتر اول، بخش45؛ « گفت پيغامبر به آواز بلند ٭٭٭ با توکل زانوي اشتر ببند».
مرکز نشر اسراء ، ناشر اختصاصی آثار آیت الله جوادی آملی، در سال 1372 شمسی آغاز به کار نمود؛ تولید آثار مکتوب با کیفیت مطلوب و استاندارد، عرضه سریع، به موقع، با قیمت مناسب و پیشتیانی محصولات ، بستر سازی دسترسی آسان، سریع و کم هزینه مخاطبان داخل و خارج کشور به محصولات، حضور در نمایشگاه های بین المللی داخلی و خارجی از وظایف و ماموریت این مرکز می باشد.