پیام به آئین آغازسال تحصیلی حوزه علمیه تهران ـ 1403

23 09 2024 4747257 شناسه:

آیین رسمی افتتاح حوزه علمیه تهران با پیام تصویری حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی برگزار شد.

دانلود فایل تصویری

أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمدلله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين و الأئمة الهداة المهديين و فاطمة الزهراء   بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء إلي الله».

مقدم شما علما اساتيد فضلا و طلاب گرانقدر تهران را گرامي ميداريم. از ذات اقدس الهي مسئلت ميکنيم آنچه خير و صلاح و فلاح جامعه اسلامي بالأخص روحانيت و شما بزرگواران تهران است عطا کند و دلهاي همهتان را به علوم و معارف اسلامي آشنا   بسازد تا جامعه اسلامي در سايه رهبريهاي شما بزرگواران به سعادت دنيا و آخرت نائل بشود.

چون بحث در حوزه علميه تهران و افتتاحيه مدارس اين شهر بزرگ و پرافتخار است شايسته است مقداري درباره عظمت علم و عظمت عالم و عظمت معلوم و مانند آن سخن گفته شود. بهترين سخنگو در اين زمينه بعد از قرآن و وجود مبارک رسول گرامي، علي بن ابي طالب(صلوات الله عليه و عليهم اجمعين) است.

بيان نوراني اميرالمؤمنين هم درباره علما و دلهاي علما و هم درباره علوم فراوان است. اولاً قلوب کساني که در حوزههاي علميه يا در دانشگاهها سرگرم فراگيري علوم الهياند فرمود: «إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا»، در نصيحتهاي حکيمانهاي که به کميل دارد فرمود: «يَا كُمَيْلُ بْنَ زِيَادٍ إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا»[1]، بعد فرمود: «كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِه‏»؛[2] فرمود دو اصل اساسي حوزهها و دانشگاهها است که بايد مورد عنايت باشد:

يکي دلهايي است که علم را ميپذيرد و ميپروراند يکي خود علم است. حقيقت علم چيست و حقيقت روح و قلب علمپذير چيست، اينها را حضرت به کميل آموخت. فرمود دلهاي انسان قلوب انسان که ظرف علم است از همه ظروف مادي جداست، چون هر ظرفي اگر مظروفي در آن وارد شد، به مقدار آن مظروف جايش تنگ ميشود ولي روح و قلب انسان اين چنين نيست؛ اگر علمي در آن وارد شد نه تنها جايش تنگ نميشود، بلکه توسعه پيدا ميکند. هر مظروفي وقتي وارد ظرف شد به اندازه خودش ظرفيت آن ظرف را اشغال ميکند جا براي غير نيست مگر علم؛ علم وقتي وارد ظرفي شد نه تنها از ظرفيت آن کم نميکند بلکه ظرفيت آن ظرف يعنی دل را اضافه ميکند.

  دل با همه ظرفهاي عالم فرق دارد، زيرا دل ظرفيتش توسعهپذير است با آمدن مظروف ولي ظروف ديگر اين طور نيست. اگر اين ظرف ظرفيت ده ليتر شير را داشت وقتي يک ليتر شير وارد شد ديگر ظرفيت ده ليتر را ندارد ظرفيت نُه ليتر دارد؛ از ظرفيتش کم شد. دل اين چنين نيست؛ اگر طلبه يا دانشجويي تازه وارد حوزه يا دانشگاه شد ظرفيت اين را دارد که ده مطلب ياد بگيرد ولي وقتي يک مطلب را ياد گرفت اين طور نيست که فقط نُه مطلب را بتواند ياد بگيرد، با آمدن همين يک مطلب ظرفيت دل اضافه ميشود و ميشود پانزده مسئله يا بيشتر. بنابراين دل، ظرفي است توسعهپذير؛ اما درباره علم؛ درباره علم آن حديث ديگر را وجود مبارک اميرالمؤمنين فرمود: «كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِه‏»؛ هر ظرفي با آمدن مظروف، از ظرفيتش کم ميشود، چون آن مظروف، جاي ديگري را تنگ ميکند؛ اما علم مظروفي است که وقتي وارد دل شد نه تنها جا را تنگ نميکند بلکه اين جا را توسعه ميدهد که ديگري هم بيايد يعني علم، توسعهپذير است و دل، توسعهپذير. اين همان شرح صدر است که به لسان قرآن کريم به انبياء داده شد.

بنابراين بيان نوراني علي بن ابي طالب نسبت به حوزهها اين است که علما! اساتيد! دانشمندان! بدانيد که دل ظرفيتش محدود نيست، توسعهپذير نيست، يک؛ دو: علم، مظروفي نيست که جاي ديگري را تنگ کند بلکه وقتي وارد شد براي ديگري هم جا باز ميکند يعني اگر يک دانشجو يا طلبه ميتواند ده مطلب را ياد بگيرد، وقتي وارد حوزه يا کلاس شد و يک مطلب را آموخت، ديگر ظرفيت دوازده مطلب يا سيزده مطلب يا بيشتر را پيدا ميکند، چون اينها مجرد هستند نه مادي.  

اين بيان نوراني اميرالمؤمنين به علماي حوزه و دانشمندان دانشگاه ها توسعه ميدهد؛ وصيت و سفارش ميکند که هرگز جاي ديگري را تنگ نکنيد و هرگز از آمدن کسي هم نگران نباشيد؛ همواره با ديگران باشيد و جامعه را توسعه بدهيد با آن تمدنهاي علميتان؛ مثل علم کار بکنيد مثل دل کار بکنيد. دل جاي کسي را تنگ نميکند علم جاي کسي را تنگ نميکند؛ دل توسعهپذير است علم توسعهپذير است. اين دو اصل از اصولي که وجود مبارک امير بيان فرمود.

مطلب ديگر اينکه قرآن کريم وظيفه حوزهها را مشخص کرده است که چه علمي را ياد بگيريد؛ فرمود: ﴿فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ.[3]  از اين تفاوت صدر و ذيل معلوم ميشود که وقتي حوزه علميه باز شد، تنها فقه و اصول تدريس نکنند، بلکه آيات قرآن، نهج البلاغه، روايات اهل بيت، مجموعاً فروع و اصول را يعني فقه و کلام را تدريس بکنند. فرمود: ﴿فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ؛ تا در دين فقيه بشوند.  

فرمود اينها بروند در حوزهها فقيه بشوند تا برگردند قوم و همشهريان و همزيستان خودشان را عالم بکنند درس فقه بگويند احکام بگويند؛ يا نه، آنها را انذار بکنند؟ نفرمود: «فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ و لِيُعَلِّموا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ»! نفرمود درس بخوانند تا بيايند براي مردم مسئله بگويند احکام بگويند و روايات را نقل کنند و مانند آن، بلکه انذار کنند. انذار، کار انبياست در مسئله کلامي؛ انذار، بدون آگاهي از معاد، از بهشت و جهنم، از وعد و وعيد، از ثواب و عقاب، از سخط و غضب ممکن نيست. نفرمود اينها فقيه بشوند تا براي مردم احکام بگويند، فرمود فقيه بشوند تا مردم را انذار کنند. انذار هم بدون تبشير نيست؛ انذار و تبشير به معاد وابسته است. هم بايد احکام فقهي ياد بگيرند که فرمود ﴿لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ هم با کلام آشنا بشوند؛ احکام کلامي را مسئله معاد را مسئله تبشير و انذار را مسئله وعد و وعيد را مسئله ثواب و عقاب را خوب ياد بگيرند و قوم خودشان را انذار کنند. بنابراين از آيه سوره مبارکه «توبه» اين برميآيد که حوزهها هم بايد فقه تدريس کنند هم کلام.

مطلب ديگر آن است که وجود مبارک امير بيان(عليه افضل صلوات المصلين) به کميل فرمود که هيچ علمي نيست مگر اينکه من آن را گشودم يعني در نظام اسلامي، چون وجود مبارک پيغمبر(صلوات الله و سلامه عليه) آن فرصت تأسيس حوزهها و امثال ذلک را نداشت و آن خطابها و توصيهها و نامههايي که از آن حضرت بود به اين وسعت نبود. البته آنچه هم که اميرالمؤمنين دارد در حقيقت سخنگوي پيغمبر(صلوات الله و سلامه عليهما) بود.

فرمود: «يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا وَ أَنَا أَفْتَحُهُ» هيچ علمی نيست مگر اينکه من آن را افتتاح ميکنم شروع ميکنم «وَ مَا مِنَ سِرٍّ الا و القائِمُ ع يَختِمُهُ»؛[4]هيچ سرّي نيست مگر اينکه حضرت ختمي ولايت و ختمي امامت(عجّل الله تعالي فرجه الشريف) آن را بازگو ميکند. افتتاح علم با من است و اختتام اسرار، تنها علم نه، اختتام اسرار به خاتم اولياء و خاتم ائمه(عليهم السلام) است.

 بخش پاياني عرض من اين است که در درجه اول بايد قرآن در حوزهها باشد. خداي سبحان در قرآن که مهمترين معجزه الهي است و مهمترين منبع ديني است فرمود ما يک سلسله علوم داريم که ممکن است انسان در جاهاي ديگر آنها را بتواند ياد بگيرد. اين بخش ﴿وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ[5] که عدالت خوب است خدمت به خلق خوب است آرامش خوب است فلان کار حرام است فلان کار واجب است، اينها ممکن است در مکتبهاي ديگر باشد.

در بخش دوم فرمود يک سلسله علومي است که غير از ما کسي نگفت و نميگويد. در قرآن دو طايفه از آيات هست يک طايفه مربوط به اصل تعليم است که پيامبر آمده است: ﴿وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ اما طايفه ديگر آياتي است که ميگويد قرآن يک سلسله مطالبي را به شما ياد ميدهد که در جاهاي ديگر نيست. اين ﴿وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ يک بخش از آيات است، بخش ديگرش که مخصوص خود قرآن است اين است که فرمود: ﴿وَ يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ.[6] ما در ادبيات فارسي مانند ادبيات عربي اين دو تعبير را داريم که از هم جداست: يکي اينکه ميگوييم ما به شما به اين مطلب را آموختيم، خب شايد اين شخص از جاي ديگر هم ميتوانست ياد بگيرد؛ اما يک وقت ميگوييم چيزي را ما به شما ياد داديم که اگر ما نبوديم نميتوانستيد ياد بگيريد؛ کجا ميخواهيد ياد بگيريد؟!

اين تعبير چه در فارسي چه در عربي، نشانه انحصار است. تعبير ﴿وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَمربوط به بخش اول است و تعبير ﴿وَ يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ يعني چيزهايي را به شما ياد داديم _اين «کان»ی منفي در وسط قرار گرفته_ که شما آن نبوديد يا نيستيد که بدون ما ياد بگيريد. حتي به خود پيغمبر(عليه افضل صلوات المصلين) فرمود ﴿وعَلَّمَک مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ يعني پيامبرا! ما يک سلسله مسائل را به تو آموختيم که تو نميتوانستي ياد بگيري؛ کجا ميخواستي ياد بگيري؟! در قرآن اين گونه از مطالب هست؛ اين گونه از مطالبي که در دسترس بشر عادي نيست. بشر همواره نيازمند به وحي الهي است مخصوصاً قرآن کريم! جامعه را قرآن اصلاح ميکند.

اميدواريم همه علما و فضلا مخصوصاً شما بزرگ و بزرگواران علماي تهران در اين قسمتهاي نوراني که قرآن و اهل بيت فرمودند شاخص باشيد تا نظام ما جامعه ما امت ما و مدنيت ما در سايه قرآن و عترت محفوظ باشد و ما بتوانيم اين نظام را صحيحاً و سالماً در اختيار وجود مبارک حضرت ختمي امامت وجود مبارک ولي عصر(ارواحنا فداه) تقديم بکنيم.

«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

 

[1]. نهج البلاغة، حکمت147.

[2]. نهج البلاغة، حکمت205.

[3]. سوره توبه، آيه 122.

[4]. تحف العقول، ص 171.

[5]. سوره بقره، آيه129.

[6]. سوره بقره، آيه151.


دیدگاه شما درباره این مطلب
افزودن نظرات

چند رسانه ای