16 07 2024 2949081 شناسه:
image
حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی

اگر جامعه آگاهی داشته باشیم، قطعاً فریبکاری و ریاکاری نقشی نخواهد داشت/ نهضت امام حسین(ع) نجات بخش و سعادت آفرین است

استاد مرتضی جوادی آملی تأکید کرد: برای اینکه از جریان فریبکاری و ریاکاری نجات پیدا کنیم، دو  اتفاق باید در جامعه رخ دهد، اتفاق اول نخبگان، فرهیختگان و زمامداران فکر و اندیشه و فرهنگ باید همواره گویای سخن باشند و حرف بزنند و مطالب را روشن کنند و فرق بین حق و باطل را به بیان روشن، تبیین کنند و...

حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی، استاد حوزه علمیه قم با تأکید بر اینکه نهضت اباعبدالله الحسین(ع) با دو جهت معرفت و محبت می تواند نجات بخش جوامع و سعادت آفرین باشد، بیان کرد: کسانی که دین را لقلقه لسان قرار می دهند، تا زمانی که دین با منافع آنها درگیر نیست و احیاناً با منافع آنها تضادی ندارد با دین موافق هستند، اما همین که احساس کردند دین از آنها یک فداکاری و انفاق جان و مال می خواهد، آنها در این مرحله نیستند.

رئیس بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء، با اشاره به اینکه امام حسین(ع) برای ورود به کوفه با عنصر «نقض عهد و میثاق شکنی» رو به رو شدند، اظهار کرد: عقیده، حقیقتی است که با جان انسان گره بخورد و با جان انسان متحد و مرتبط شود و اگر احیاناً سطحی، قشری و ظاهری باشد، طبیعی است که عمق پیدا نکرده و با جان انسان متحد نشده و گره نخورده و در حقیقت عقیده نیست و اگر عقیده نبود، لقلقه لسان است.

استاد مرتضی جوادی آملی تأکید کرد: برای اینکه از جریان فریبکاری و ریاکاری نجات پیدا کنیم، دو  اتفاق باید در جامعه رخ دهد، اتفاق اول نخبگان، فرهیختگان و زمامداران فکر و اندیشه و فرهنگ باید همواره گویای سخن باشند و حرف بزنند و مطالب را روشن کنند و فرق بین حق و باطل را به بیان روشن، تبیین کنند و از سوی دیگر افراد جامعه بتوانند فریب را تشیخص دهند و به آگاهان و مرجعیت های علمی و فکری و فرهنگی خود مراجعه کنند و امور را از دست این افراد سطحی و سطحی نگر و قشری نگر که با خواب و داستان و قصه و امثالهم جامعه را اداره می کنند، نجات دهند.

در ادامه متن گفت وگوی شفقنا با استاد مرتضی جوادی آملی را می خوانید:

 

 امام حسین(ع) فرمودند: “به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى‌شوند” این فرمایش امام به چه معنا و مفهومی است و برای دنیای امروز قابل تفسیر است؟

در ابتدا عزای سالار شهیدان و اصحاب گرامی ایشان را تسلیت می گویم. آنچه هدف غایی برای نهضت سالار شهیدان است ضمن کسب معرفت، آگاهی و شناخت عمیق، ارادات و محبت نیز باید توأم باشد. یعنی معرفت بدون محبت و محبت بدون معرفت هیچکدام نمی تواند کافی و نجات بخش باشد. محبتی که با معرفت توأم باشد یا معرفتی که با محبت توأم باشد، می تواند سعادت انسانی را تأمین کند. ما در ماه محرم ضمن برپایی عزای سالار شهیدان حسین بن علی(ع) و بیان مصائب این بزرگان باید خود را به مباحث معرفتی نیز همواره نزدیک تر کنیم و در سایه این معرفت بتوانیم خود و جامعه را اصلاح کنیم و نظامی که مبتنی بر مبنای نهضت سالار شهیدان برخواسته و قیام کرده است را براساس آن بسازیم و اصلاح کنیم. همواره نهضت اباعبدالله الحسین(ع) با دو جهت معرفت و محبت می تواند نجات بخش جوامع و سعادت آفرین باشد.

عقیده ای که «سطحی، قشری و ظاهری» باشد، لقلقه لسان است

اما درخصوص پرسشی که مطرح کردید، باید بگویم این خطبه یکی از بیانات ارزشمند سالار شهیدان است که در دروازه کوفه و وقتی جلوی حضرت را گرفتند و حضرت احساس کردند که امکان حضور در کوفه را ندارند، این خطبه را به عنوان اولین خطبه یا اولین سخنرانی ایراد داشتند و این امر نشان می دهد که حضرت با عنصر «نقض عهد و میثاق شکنی» رو به رو شدند. زیرا کوفیان با نوشتن نامه هایی و وعده هایی و درخواست و اصرار از امام حسین(ع) دعوت کردند که به کوفه تشریف بیاورند، اما در نزدیک کوفه خبر شهادت مسلم را شنیدن و نزدیک دروازه کوفه هم ممنوعیت ورود به کوفه را متوجه شدند لذا اینجا سخنی را ایراد فرمودند که یکی از بیانات اصیل و قابل استنادی است که در نهضت اباعبدالله الحسین(ع) باید مورد توجه باشد و آن اینکه امام حسین(ع) متوجه شدند که جریان عهدشکنی و نقض عهد در میان کوفیان کاملاً رسوخ پیدا کرده است. این مساله نیاز دارد به توضیحی که حضرت آن را به عنوان لقلقه لسان بیان فرمودند. عقیده، حقیقتی است که با جان انسان گره بخورد و با جان انسان متحد و مرتبط شود و اگر احیاناً سطحی، قشری و ظاهری باشد، طبیعی است که عمق پیدا نکرده و با جان انسان متحد نشده و گره نخورده و در حقیقت عقیده نیست. اگر عقیده نبود، لقلقه لسان است چون ما اعتقاد را بر سه محور داریم، یا محور سطحی و ظاهری است که از آن به وقت یا حال یاد می شود، یا در حد وصف است و یا در حد مقدمه ذات است. اگر دین در حد حال باشد و فقط در مقطع، شرایط و اوضاعی انسان معتقد باشد، طبیعی است که با جان انسان گره نخورده و به صورت وصف یا ملکه نقصانی در نیامده است. البته عده ای عمیق تر با آن عقیده معتقدند و نسبت به آن عقیده وفادارتر هستند و طبعاً به عمق وجودشان راه پیدا کرده و به اصطلاح فنی به عنوان مقدمه ذات شده است، آنهایی که در نهضت سالار شهیدان اینگونه وفاداری کردند و تا پای جان ایستادند، کسانی هستند که دین از حد حال به ملکه و از ملکه به مقدمه ذات تبدیل شده و اینها به هیچ وجهی از این مکتب دست بر نمی دارند همانطور که در شب عاشورا آمدند و پیمان مجدد و مستحکم تری بستند و گفتند که اگر هفتاد بار ما را بکشند و خاکستر بدن ما را بر باد بدهند، دوباره زنده بشویم، محال است دست از حسین(ع) برداریم. اینها کسانی هستند که دین و عقیده در عمق جانشان رسوخ پیدا  کرده و علامت بارز آن هم وفاداری است که تا پای جان ایستادند و وفادار ماندند و اینها عقیده مند هستند. اما آنهایی که با نامه و دعوت و فرستادن پیک، امام حسین(ع) را دعوت کردند، اما در حقیقت نقض عهد کردند، اینان طبعاً عقیده بسیار سطحی دارند که امام حسین(ع) از اینان به عنوان لقلقه لسان ذکر کردند که فقط در محدود دهان دین و اعتقادشان هست و تا زمانی که اینگونه هستند، طبیعی است که با یک فشاری از این مساله جدا می شوند و دین در حقیقت در باور و اعتقاد آنها نیست؛ اما اینان که از دین جدا می شوند، اولین گام خطری است که متوجه آنهاست. امام حسین(ع) در این خطبه و خطبه های دیگر فرمودند که اینان وقتی عهدشکنی کنند در حقیقت در شرایطی قرار می گیرند که دیگران آنها را راهبری می کند لذا اینها دو کار کردند، اول عهدشکنی کردند و دوم با حاکم کوفه بیعت کردند. وقتی انسان عهدشکنی کند یعنی عقیده برای او مهم نیست و ایمان و باور برایش ارزشی ندارد و وقتی ارزش نداشت، دیگری مثل عبیدالله حاکمیت را به دست می گیرد و اینان با او بیعت می کنند لذا حضرت این جمله را هم فرمود که اینها کسانی هستند که نه تنها نقض عهد کردند بلکه این دسته از افراد از افراد حاکم ظالم تبعیت کردند و با آنها بیعت نمودند.

 چه مکتبی و چه کسانی دین را لقلقه زبان می کنند و مخاطب کلام امام حسین (ع) هستند؟

امام حسین(ع) یک شاخصی را بیان کردند که این شاخص بسیار روشن افرادی که دین را لقلقه لسان قرار دادند را معرفی می کند و می فرمایند؛ کسانی که دین را لقلقه لسان قرار می دهند، کسانی هستند که تا زمانی که دین با منافع آنها درگیر نیست و احیاناً با منافع آنها تضادی ندارد با دین موافق هستند، اما همین که احساس کردند که دین اگر از آنها یک فداکاری و انفاق جان و مال بخواهد، آنها در این مرحله نیستند. حضرت فرمودند: «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون» تا زمانی که معیشت و زندگی و منافع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی آنها تأمین است، با دین همراه هستند اما همین که احساس کنند که امتحان و آزمونی برای آنها برسد، طبعاً آنهایی که با بلا و امتحان پا به فرار می گذارند و دین را رها می کنند، کسانی هستند که دین را لقلقه زبان قرار دادند اما آنهایی که با بلا و امتحان و آزمون الهی و انفاق مال و جان، پای کار باشند، اینها همان دسته «قَلَّ الدَیّانون» هستند یعنی آنها باورمند و عقیده مند هستند و کسانی هستند که دین برای آنها و باور برای آنها به صورت ملکه یا به صورت مقدمه سازی در آمده و  اینها تا پایان، پای کار هستند. بنابراین شاخص بزرگی که امام حسین(ع) برای این دسته از افراد که دین را لقلقه لسان قرار می دهد، این است که تا زمانی که دین با منافع آنها در تضاد نباشد و آنها احساس نکنند که دین منافع آنها را در خطر قرار داده با دین همراه هستند اما به محض اینکه احساس کنند دین از آنها منفعتی طلب می کند و انفاق و فداکاری می خواهد، دیگر آنها پای کار نیستند.

وقتی در جامعه دین فقط لقلقه زبان باشد و در عمل معیارها و شاخصه های دینی دیده نشود، چه نشانه هایی در میان مردم در ابعاد رفتاری و عملی ظهور و بروز می کند؟

اگر دین و ارزش های دینی در جامعه ضعیف شود و افراد باورمند به معتقدات و ارزش های دینی نباشند، به یک انسان رها تبدیل می شوند و انسان رها به تعبیر امام علی(ع) یَمِیلُونَ مَعَ كُلِّ رِیحٍ؛ هر کجا که منافعشان اقتضا کند، می روند و حتی اگر منافعشان اقتضا کند که با یزید و یزیدیان بسازند و همراه و همفکر آنها شوند، اینها حاضرند و لذا کسانی که در جریان کربلا حضور پیدا کرده اند، بخش قابل توجهی از اینها همین کوفیانی بودند که ارزش ها و معتقدات خود را از دست دادند و در حد لقلقه لسان شد و رها شدند؛ جامعه رها شده را شیطان می رباید و شیطانی همانند عبیدالله آنها را ربود و تسخیر کرد و اینها چون پایگاه و معتقدی نداشتند و ارزش های دینی برای آنها اصیل نبود، طبعاً رام و تسخیر دیگران شدند و طبعاً چنین انسان هایی عمل و رفتارشان گاهی ضد ارزش و بی ارزش است و به جایی می رسد که حتی با ظالمان و ستمگران همفکر و همراه می شوند و در مقابل فرزند رسول الله(ص) به رغم اینکه علم داشتند و می دانستند که حسین بن علی(ع) فرزند رسول الله است اما تسخیر دیگران شدند و همه ارزش های خود را از دست دادند.

چه اتفاقی می افتد یا چه شیوه ای بر زندگی ها غلبه می کند که موجب می شود از دین استفاده ابزاری شود؟

این سوال متفاوت و برای دسته دوم است چون کسانی که در مقابل حسین بن علی(ع) ایستادند، دو دسته بودند، یک دسته کسانی هستند که از دین به عنوان یک ابزار استفاده می کنند و یک دسته هم کسانی هستند که بی اعتقاد می شوند و دین را در حد لقلقه لسان خود قرار می دهند، امثال یزید، عبیدالله، عمرسعد و امثال ذلک، أکل به دین هستند و کسانی هستند که از دین استفاده ابزاری می کنند، اینها سران هستند و کسانی هستند که دین را بازیچه خود قرار می دهند و برای تسخیر دیگران و توده مردم از آن استفاده می کنند بنابراین همانطور که در زیارت اربعین آمده این دو جریان در مقابل امام حسین(ع) ایستادند، یک جریان که دین را بازیچه قرار دادند و به وسیله دین، مردم را خفیف کردند و اختلاف امت اتفاق افتاد و عده دیگر براساس اینکه فریب خوردند و نیرنگ امویان را پذیرفتند، آنها هم در مقابل قرار گرفتند. بنابراین دین یک گاه است که برای انسان های باورمند در حد ملکه وجودی است که اینها همان قَلَّ الدَیّانون هستند که همراه امام حسین(ع) تا آخرین مرحله حضور داشتند و عده دیگری بودند که دین لقلقه لسان آنها بود و اینان همان رجالان و پیاده نظام هستند و همان ۳۰ هزار نفری هستند که برای کمترین منفعت حتی منفعتی که گفتند بعضاً برای غذایی که به اسب خود دادند، آمدند و چنین جنایتی را ایجاد کردند البته یک دسته دیگری که سران و دنیا خواه هستند و مقام طلب و مال پرست هستند و اینها از دین استفاده ابزاری می کنند و برای توطئه دیگران از این دین استفاده می کنند.

به نظر شما تا چه زمانی عده ای می توانند از دین برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند؟ آیا زمانی خواهد رسید که ریاکاری ریاکاران برملا شود؟

دو  دسته از افراد داریم، یک دسته افرادی هستند که از دین به عنوان ابزار استفاده می کنند که اینها رهبران و زمامداران و کسانی هستند که جامعه را راهبری می کنند. این دسته طبیعی است که شگردشان عبارت است از ریاکاری و تخفیف جامعه و اینکه با تطمیع بخواهند جامعه را به سمت منافع خود سوق دهند و تا زمانی که اینها یعنی دین خواهان هستند، جریان ریاکاری و استخفاف جامعه از بین نمی رود، اما از سوی دیگر ما امروز نیازمندیم که جامعه را رشد دهیم و با رشد جامعه می توان به این حد امیدوار بود که دیگر فریب و نیرنگ و ریاکاری و امثال ذلک اثرگذار نیست و جامعه می تواند آگاهانه تصمیم بگیرد و فضای فریب را از فضای حقیقت تشخیص دهد. آنها با مدل سازی و بیان اینکه امام حسین(ع) بر یزید خروج کرده و جزء خوارج محسوب می شود، با این ترفندها، دروغ ها، فریب ها و ریاکاری ها مردم را فریب دادند، اما فریبکاری و ریاکاری هیچ وقت از جامعه برداشته نمی شود ولکن اگر جامعه سطح آگاهی و شناختش بیشتر شود و بتوانند بین حق و باطل تشیخص دهد، بین فریبکاری و نیرنگ با حقیقت را تشخیص دهد، حتماً از آنها فاصله خواهد گرفت و دیگر این ریاکاری اثربخش نخواهد بود.

امروزه که فضای مجازی و امکان ارتباط با جوامع و افراد و توده های مردم زیاد شده، این بهترین فرصت است که نخبگان، فرهیختگان، فرهنگیان و زمامداران فکر و اندیشه راستین به صحنه بیایند و فریب و نیرنگ افراد دنیاخواه، مقام پرست و پول خواه را نشان دهند و جامعه را آگاه کنند. هر چه که حضور نخبگان، فرهیختگان، صاحبان فکر و اندیشه در جامعه بیشتر باشد و انتشار معرفت داشته باشند و انگیزه انتشار معرفت برای بزرگان، علما، دانشمندان و فرهیختگان باشد و از سوی دیگر جامعه را به آگاهی و آموزش و پرورش تشویق کنند، این جامعه از فریب و نیرنگ نجات و رهایی پیدا خواهد کرد و دیگر ریاکاری در میان آنها اثری نخواهد گذاشت. امروز که فضای مجازی باز شده و زمینه گفت وگو فراهم هست، هم رسالت دانشمندان و فرهیختگان و رهبران علمی و فکری جامعه بیشتر شده و هم جامعه باید از این فرصت استفاده کند. سخنان امام حسین(ع) در سال های قبل تر از عاشورا در منا با علما همین بود که شما باید مردم را آگاه کنید، در جمع مردم حاضر شوید و اطلاعات و آگاهی درست بدهید تا مردم بین حق و باطل بتوانند تشخیص دهند. افراد عادی قدرت تشخیص ندارند مگر اینکه روشنگری فرهیختگان و افرادی که صاحب فکر و اندیشه هستند، بیشتر شود و چون در زمان امام حسین(ع) همه راه های تبلیغ را بسته بودند و سگ ها را باز و سنگ ها را بستند، دیگر اجازه ندادند که امام حسین(ع) بتوانند در میان مردم بیایند و در جامعه کوفه صحبت و حق را  بیان کنند، گرچه امام حسین(ع) در تمام مسیر از مدینه تا مکه و از مکه تا کوفه و از کوفه تا کربلا و حتی در خود کربلا در روز عاشورا تا آخرین لحظه از روشنگری و بیان حقایق و ریاکاری های دشمنان و فریب های آنها دست بر نداشت و مخصوصاً در این دیدارها و سخنرانی ها و خطبه ها این مسایل را بیان و تبیین می کردند که آنچه را که از ناحیه دستگاه ظالم است، جز ظلم و تباهی چیز دیگری نیست، اما تک صدا بود و کمتر افرادی همراه حضرت بودند تا سخنان حضرت را منتشر کنند و جامعه آگاهی پیدا کند لذا روز یازدهم وقتی کوفیان به شهر خودشان رفتند، از همان لحظه فهمیدند که چه اشتباهی انجام دادند و در حقیقت اینها جریان توابین را ساختند، توابین همین کسانی بودند که علیه امام حسین(ع) شمشیر کشیدند و با ریاکاری، فریب و نیرنگی که از دستگاه حاکمیت یزیدی داشتند، در حقیقت فریب خوردند و علیه دستگاه ظلم به عنوان تواب قیام کردند. اما امروز پیام سالار شهیدان یک پیام جدی و همیشگی است، حق همواره باید برافراشته باشد و باطل زیر پا باشد. اگر ما چنین نکنیم و دشمنان براساس استغفار جامعه را فریب دهند و با مداحی کردن ها و سخنان سست و بی پایه و بدون برهان سخن گفتن، با شعر و داستان و قصه و خواب و خیال و اینگونه از مسایل بخواهند جامعه را اداره کنند طبیعی است که چنین جامعه ای باز فریب و نیرنگ خواهد خورد. اگر یک جامعه ای را به دست افرادی دهند که آن افراد از برهان، استدلال و حق و حقیقت برخوردار نیستند بدون شک ریاکاری و فریبکاری به سمت جامعه خواهد آمد و جامعه بیدار را دوباره به خفتگی و مردگی جهل و جهالت و غفلت منتهی خواهند کرد بنابراین ما برای اینکه از جریان فریبکاری و ریاکاری نجات پیدا کنیم، دو  اتفاق باید در جامعه رخ دهد، اتفاق اول نخبگان، فرهیختگان و زمامداران فکر و اندیشه و فرهنگ باید همواره گویای سخن باشند و حرف بزنند و مطالب را روشن کنند و فرق بین حق و باطل را به بیان روشن، تبیین کنند و از سوی دیگر افراد جامعه بتوانند فریب را تشیخص دهند و به آگاهان و مرجعیت های علمی و فکری و فرهنگی خود مراجعه کنند و امور را از دست این افراد سطحی و سطحی نگر و قشری نگر که با خواب و داستان و قصه و امثالهم جامعه را اداره می کنند، نجات دهند.

خداوند در قرآن بیان فرمود که فرعون براساس استغفار جامعه خود را به اطاعات وادار کرد، هم اکنون هم در جامعه ما و جوامع دیگر این استغفار را می بینیم و این دو رسالت که یکی برای فرهخیتگان و نخبگان است و دیگری، وظیفه جامعه و توده مردم است که توده بتواند فرق بین عالم دینی و مرجع دینی و شخصیت علمی و نخبه ای که فکر و فرهنگ را با یک افرادی که سطحی نگر و قشری نگر هستند و ظاهر زیبای دینی به خود می گیرند، از نام مبارک حضرت زهرا(س) و اهل بیت(ع) هزینه می کنند و جامعه را در سطح نازلی نگه می دارند، تشخیص دهند و مسیر خود را جدا کنند. اگر ما یک جامعه آگاه و خبیر و عمق نگر داشته باشیم، قطعاً فریبکاری و ریاکاری نقشی نخواهد داشت.

منبع: شفقنا