أعوذ بالله من الشّيطان الرّجيم
بسم الله الرّحمن الرّحيم
«الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي محمّد و آله الطّاهرين».
اولاً تشکر از حضور دوستان و برادران بزرگوار عزيز و محترم و گرامي و اينکه در اين سفر که يک سفر واقعاً الهي و معنوي و ويژه بود، ما همواره ياد ميکرديم و دوستان در نظر بودند چه دوستاني که در حضر خدمتشان هستيم و يا احياناً در فضاي مجازي تشريف دارند همواره به ياد بوديم و اميدواريم که آنها که اهل کرامتاند اهل عنايتاند اهل آن توجهات الهي هستند هم به همه ما إنشاءالله و عنايت داشته باشند و ما را در امور مختلف زندگي و حيات فردي و اجتماعي و آنچه را که مورد رضاي آنهاست إنشاءالله همراهي بفرمايند هم در دنيا هم در بزرخ هم در قيامت و إنشاءالله همانطوري که در برخي از روايات وعده شده است که با ما هستند در درجه ما هستند إنشاءالله در آن حد باشيم.
اين سفر را جا دارد از زواياي مختلفي ما بررسي کنيم تحليل کنيم و موقعيت اين سفر را تشريح کنيم. گرچه ما امروز در مؤسسه ساعت يک جلسهاي براي اين منظور تشکيل داديم ولي به احترام حضور دوستان و اينکه به هر حال انتظار دارند که آنچه در اين سفر بوده گوشههايي را لااقل ما ياد بکنيم و هم به لحاظ آن جايگاه معنوياش و هم به لحاظ اهميتي که اين سفر از ابعاد مختلف داشت يک مختصر توضيحي عرض بکنيم شايد از بحث امروز ما يک مقدار فاصله بگيريم ولي چارهاي نيست ظاهراً انتظار هم همين است و من فکر ميکنم که ما بايد واقعاً فرهنگ بازگشت از عتبات عاليات را توليد بکنيم. خيليها اين سفر معنوي را ميرود اين سفر الهي را اين سفر بابرکتشان را ميروند و برميگردند و در اين بازگشت هم حداکثر يک وليمهاي ميدهند يک جمعي ميشوند و تمام ميشود در حالي که ميتواند به صورت يک فرهنگ عظيمي در بيايد. چون تقريباً حدود ده ميليون تبادل زائر در سال آنطور که گزارش دادند شش هفت ميليون زائر از ايران به عتبات عاليات ميروند و سه ميليون زائر همانطور که باز گزارش دادند و اين تا آنطور که اعلام کردهاند تا بيست ميليون نفر قابل افزايش هست و امکاناتي که حرمين شريفين و عتبات عاليات حسينيه و علويه مخصوصاً دارند راهبري ميکنند و کارهاي سنگيني را دارند انجام ميدهند اين اتفاق مبارک را رقم ميزند.
انصافاً هم بازسازي ميکند روابط اجتماعي و ديني ما را در يک سطح بسيار بالاتري. ما در کشور خودمان که هستيم بخاطر ارتباطات صميمي که با خود داريم شايد برخي از آن جلوههاي فرهنگي که بايد مورد تکريم و احترام باشد را رعايت نکنيم اما در اين سفر متوجه هستيم که هم عراقيهايي که ميآيند ايران و هم ايرانيهايي که به عراق ميروند از يک نوع متانت و فخامتي برخوردارند و در اين آمد و شدها تبادل فرهنگي و جايگاهي که ايران براي عراق و عراق براي ايران دارد و خواهد داشت اين ميتواند واقعاً يک تعالي فرهنگي ايجاد بکند فقط يک تبادل فرهنگي نيست. بلکه تعالي فرهنگي است و باعث زيادتي قدرت وحدت و نظاير آن است.
اگر به ما دستور دادند که «هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فيها» يکي از نومعمور بودن يعني معمور بودن و آباد بودن زمين به حضور جمعي و اجتماعي جامعه است. اگر جامعه داراي وحدت باشد اتحاد باشد انسجام باشد و رابطه متقابلي را از هر جهت حتي مسائل اقتصادي فراهم بکند باعث ميشود که نوع رفت و آمدها تغيير پيدا بکند و اين تعالي اجتماعي و استعمار زمين به معناي معمور داشتن مسائل اجتماعي هم هست.
آقا علي بن ابيطالب(عليهما السلام) وقتي متقين را توصيف ميکند ميفرمايد «و المتقون هم عمّار الليل و منار بالنهار» اينها آبادگران شب هستند اين عمّار يعني آبادگران شب هستند شبها اينها را آباد نگه ميدارد. آبادي شب به همين سحرخيزي است و تهجّد است و دعاي نسبت به همديگر است و اين اخوّت و امثال ذلک است. هر چه اينها کمتر بشود آن عمّار باليل کم بشود طبعاً آثارش در مسائل روز اجتماعي ما خودش را نشان ميدهد.
بنابراين يکي از جهات عمومي که بايد در اين سفر ملاحظه بشود اين است که اين سفر مسائل فراواني را با خود خواهد داشت که از جمله آن اين است اين هم يک زاويهاي از بحث است که ما اگر بخواهيم راجع به اين مسئله هم بحث بکنيم بحث فراواني ميشود. ولي من سعي ميکنم به احترام اين جلسه که به اين انگيزه هم دوست دارم دوستان صحبت بيشتري بشود يک نکته ديگري که واقعاً قابل توجه است اين است که در کربلا ميگويند مرجع تقليد آنکه آنجا ساکن است شخصيت محترمي است بنام آيت الله مدرّسي. ايشان يک تقاضاي ملاقاتي با حاج آقا داشتند ولي همان شب اولي که ما در کربلا مشرف بوديم از باب اينکه حضرت آقا فرمودند ما از باب الحسين وارد بشويم اول رفتند زيارت آقا اباالفضل العباس و بعد رفتند زيارت ابي عبدالله(عليهما الاسلام). لدي الورود همين مرجع بزرگوار آيت الله مدرّسي يک ملاقاتي با حاج آقا داشتند. ايشان داشتند برميگشتند و حاج آقا داشتند مشرف ميشدند.
من ديدم که تا همديگر را ديدند آقاي مدرّسي اين نکته را گفتند که من به قم آمدم خدمت آقايان مراجع رسيدم خدمت آيت الله العظمي صافي(رحمة الله عليه) و بعضي ديگر از مراجع را ياد کردند گفتم که فقط شما بياييد بينالحرمين قدم بزنيد که مردم شما را ببينند و معناي زيارت را از اين سلوک شما بياموزند هم براي آنها حجتي باشد در اين سفر که اين سفر يک سفري است که فقط مورد توصيه علما نيست بلکه مورد عمل علما هم هست که اينها بالفعل اينها زائرند و ميآيند در اعتاب مقدسه آداب زيارت را انجام ميدهند و امثال ذلک. و اين خودش يک مسئلهاي بود انصافاً يعني انصافاً حتي ما اين را در چهره زائران ايراني مشاهده ميکرديم که وقتي ميديدند حضرت آقا مشرف ميشوند و اينگونه ادب زيارت را دارند انجام ميدهند براي آنها بسيارعزيز بود بسيار محترم بود و اينها دلگرمتر بودند به اين معناي زيارت و اينکه آن کاري که دارند انجام ميدهند يک کار شريف و والايي است و کار ديني و الهي است.
اين هم باز يک زاويهاي از بحث است که حضور علما چقدر ميتواند در اين حد مرجعيت مؤثر باشد و روح و معنا و باطل به عمل زيارت بندگان ببخشد و زائران در اين عمل احساس کنند که يک کار الهي را مشترکاً با مثلاً مرجع تقليدشان يا کسي که به او باور دارند دارد انجام ميدهند. اين هم يک زاويه ديگري از بحث زيارت بود.
نکتهاي که در خود زيارت است واقعاً بحث زيارت بامعرفت يک بحث ديگري است. ما در اين زيارتي که حضرت آقا داشتند اين را بالاخره آدم مشاهده ميکند زيارت عادي همين است که آدمها مثلاً مشرف ميشوند دو رکعت نماز و زيارت و اينها. ولي نه، همانطوري که واقعاً آدابي دارد مثلاً نماز خواندن آدابي دارد وضوء گرفتن آدابي دارد نه احکام. نه! احکام نه. آداب يعني حالا اسرار و لطائف بماند. ولي همين آدابي که براي نماز خواندن هست ادبي که بايد در نماز خواندن مثلاً سجاده آدم بگذارد در نشست و برخواست چگونه برخيزد چگونه قنوت بکند؟ چگونه مسائلي که حاج آقا و امثال حاج آقا در باب اسرار صلات نوشتند يک بحثي ديگر است ولي ما همين آداب نماز را رعايت بکنيم زيارت هم آدابي دارد و اين کتاب ادب فناي مقربان هم همين است ادب فناي مقربان يعني وقتي ما به آستان اين دسته از افراد که مقرب در درگاه الهي هستند حضور پيدا کرديم چگونه بايد ادب به خرج بدهيم. اين باور به آنچه را که در اين زيارت جامعه آمده به عنوان يک معرفتر برتر چقدر به زيارت روح ميبخشد.
گاهي اوقات آدم ميبيند که در مشهد يا غير مشهد مثلاً از ماشين پياده ميشوند حالا يک وضويي ميگيرند و همينجوري است، در حالي که خيلي بحث اذن دخول بحث غسل زيارت و امثال ذلک اينها شريف ميکند فنّ زيارت را و باعث ميشود که انسان بهرههاي به مراتب بيشتري را در امر زيارت ببرد.
مسئله ديگري که از يک زاويه ديگر بخواهد نگاه بشود اين است که واقعاً زيارت يک شأن عادي نيست مثلاً ما ميگوييم که ميرويم زيارت آقا، نه اين نيست. واقعاً آن حاج آقا همين بحث علم الدراسه و علم الوراثه را که در قم بارها مطرح فرمودند آنجا هم در يکي از اين نشستها مطرح کردند حالا يا عتبه حسينيه بود يا عتبه علويه(عليهما السلام) بود که بالاخره ما خيلي علم الدراسه را يعني نميتوانيم براي تمام مردم توضيح بدهيم و مردم واقعاً دراست يعني علم داشته باشند بيايند در حوزهها و مباحث را از اين منظر نگاه کنند اما امکان وراثت هست. به تعبير خودشان فرمودند به صورت مانعة الخلو که اينها ميتوانند باهم باشند. يکي از اين دو بايد باشد يا علم الدراسه بايد باشد يا علم الوراثه. اگر هر دو هم باشد که بهتر. و علم الوراثه در حقيقت از ناحيه همين زيارتها حاصل ميشود. يکي از جايگاهي که ميتواند علم الوراثة را بياورد همين زيارتهاست.
الآن ما در خدمت مرحوم صدر المتألهين هستيم و آثار ايشان را دنبال ميکنيم ايشان در اوج مسائل حکمي و عرفاني خودش که مثلاً مسئله اتحاد عاقل و معقول بود در کتاب خودش به خط خودش نوشته که من اين را در کنار بارگاه و مضجع شريف حضرت معصومه(سلام الله عليها) به آن رسيدم. اين مسئله خيلي مهم است و اينکه کنار قبور ائمه(عليهم السلام) اين برکتها را دارد براي اين است که يک نوع علم الوراثهاي ايجاد ميکند که البته اين علم الوراثه براي امثال صدر المتألهين که اهل حکمتاند علم الدراسه را هم به تبع ميآورد. علم الدراسه لزوماً علم الوراثه را نميآورد ولي علم الوراثه که هويتها را نزديک کردن، وجود را نزديک کردن، ارتباط وجودي ايجاد کردن و آنکه از جايگاه مخصوصاً محبت و ارادت ميآيد آن را در حقيقت به پيشگاه اهل بيت تقديم کردن و واقعاً به تعبيري که حاج آقا خيلي استفاده کردند در اين سفر «يحبونهم و يحب الله» اينها کسانياند که خدا را دوست دارند و خدا هم آنها را دوست دارد و براساس محبت و دوستي دارند اين تعامل را انجام ميدهند اينها اينجور ميکنند.
الآن واقعاً اين ترديدي نيست که اين «يحبهم و يحب الله» مصداق بارزش همين اهل بيت(عليهم السلام) هستند اينها بر مبناي حب حرکت ميکنند تکليف و تشريف و اين حرفها که نيست. اينها عشق است اينها به يک مرحلهاي رسيدهاند که در ارتباط با اينها فقط و فقط جايگاه محبت است و محبت هم يک ارتباط وجودي ميخواهد که انسان خودش را با آنها منطبق بکند براساس نظام فکري نظام اخلاقي نظام سلوکي نظام علمي آنها را باور داشته باشد و از آنها تبعيت بکند. آنهايي هم که احياناً برايش سخت است نسبت به آنها بياعتنا نباشد ولي نسبت به مواردي که اعتقاد بيشتري دارد اينجا بيشتر اقدام بکند. اين هم يک زاويه ديد هست که بايد مسئله همين کتاب ادب فناء مقربان که يک دوره ولايتشناسي است امامشناسي است و در اوج معارف توحيدي است اين باشد.
من الآن يادم آمد در يکي از همين ديدارها ديدارهاي فراواني بود حاج آقا در سه سطح ديدار داشتند در يکي از اين ديدارهايي که فضلا و علما حضور داشتند يکيشان از حاج آقا سؤال کرد که شما در اين چهل سالي که در کار تدريس تفسير مشغول بوديد چه برايتان از همه مهمتر بود و چه چيزي براي شما به عنوان يک امر برجسته؟ حاج آقا بدون درنگ فرمودند مسئله توحيد. در حقيقت اين توحيد که روح جريان ولايت است از اين طريق براي انسان حاصل ميشود ما بدون ولايت که نميتوانيم به توحيد برسيم. اين ولايت است که راه توحيد را همواره ميکند وگرنه بدون ولايت که نميشود به توحيد رسيد. اگر کسي بخواهد بدون ولايت به راه توحيد برسد قطعاً منحرف ميشود به اصنامي برميخورد به اوثاني برميخورد که آنها را معاذالله به آن توجه ميکند و لذا رسيدن به حق سبحانه و تعالي همين صراط مستقيمي است که اهل بيت هستند اگر خدا خودش را روي صراط مستقيم ميداند اين «هذا صراط المستقيم» اين هذا اشاره به روايات علي بن ابيطالب در روايات هست «إن هذاه صراطي مستقيما فاتبعوه» اشاره ميکنند به اين.
بنابراين اين هم از يک زاويه ديگر است که بايد اينها را واقعاً لحاظ کرد. ما اگر اينجور مباحث را حالا هر کس در حد خودش در اين بازگشت از عتبات عاليات به عنوان سوغاتي اين سفر داشته باشيم چقدر فرهنگسازي ميتوانيم بکنيم و چقدر ميتوانيم ارتقاء فرهنگي براي خودمان ايجاد بکنيم. ديدارها در سطوح مختلف بود ولي ديداري که حضرت آقا با حضرت آيت الله العظمي سيستاني(دام ظله) داشتند انصافاً يک چيز ممتازي بود. حالا ما به رسانه معتقديم واقعاً به رسانه معتقديم و يک تيم قوي الحمدلله از دوستان رسانهاي ما در اين سفر همراه بودند که از لحظه به لحظه يعني آن به آن از رواياي مختلف اين ديدارها اين رفت و آمدها اين اعتباب بوسيها و زيارتها و امثال ذلک را نوشتند وقايعنگاري کردند و کمکم إنشاءالله منتشر خواهد شد و واقعاً هم دستشان درد نکند با امکانات خوبي وارد شدند و تمام اينها ثبت است. ما واقعاً به رسانه معتقديم چون امروز جامعه خودمان را جامعه رسانهاي ميدانيم و کسي که از فضاي رسانهاي بيگانه باشد در حقيقت امروز سواد ندارد. ولي به هر حال برخيها همچنان در اين البته اين فضا هم تنشهاي خودش را دارد مسائل خودش را دارد ما نميخواهيم بگوييم که تکنولوژي که ميآيد تکنولوژي طاهر و مطهر است و سالم است و همه چيز را با خودش در سلامت نه! اينطور نيست. تکنولوژي اقتضايش اين نيست انحرافات هم ممکن است داخلش باشد.
لکن آن بخش مثبتش براي ما رجحان دارد و الحمدلله آن تلاشي که دوستان انجام دادند و بازتابي که از آن سفر براي جامعهمان بود لذتبخش بود و جامعه احساس ميکرد که در اين سفر دارد همراهي ميکند به ما ميگفتند ما نوعاً داريم تعقيب ميکنيم قدم به قدم مسائل را. در آن جلسه به هر حال بناي بر اين رسانه نبود و اجازه ندادند که رسانه حضور پيدا بکند و از اين مجموعه رفت و آمد و امثال ذلک فقط يک عکس را به ما دادند همين يک عکس را بيشتر ندادند. حتي از نزديکان هم آنجا بودند بالاخره همين بيش از يک عکس را ندادند حالا به هر دليلي. اما سخناني که در اين جلسه رد و بدل شد سخنان بسيار بسيار والايي بود که واقعاً در جامعه علمي خصوصاً امروز ما ميتوانست خيلي اين گفتگو مؤثر باشد و سطح نگاه مرجعيت را به مسئله اسلام و جلوههاي اسلامي خصوصاً مسئله تفسير روشن بکند.
حضرت آيت الله العظمي سيستاني(دام ظله) واقعاً به مسئله تفسير با کمال جديت مينگريستند وقتي حاج آقا من چون جلد هشتادم تفسير تسنيم دستم بود خواستيم تقديم کنيم حاج آقا خودشان برخواستند و اين تسنيم را جلد هشتادم را تقديم کردند و حضرت آيت الله سيستاني(دام ظله) بوسيدند و روي چشم گذاشتند. يعني البته ايشان نميتوانست بلند بشود متأسفانه بخاطر ضعف مزاجي و بدني و اينها تا يک حدي که ميتوانست بلند شد و در اين حد روي چشم گذاشت و کنار دستش گذاشت. و اين صحنه يک صحنه تعارفي نيست اين صحنهاي نيست که مثلاً فرض يک مرجعي در حد ايشان نسبت به تفسير حالا اين تسنيم يکي است اينجور خضوع قرآني داشته باشند و اين براي جامعه حوزه نجف خيلي معنا دارد.
ما اين دو تا ملاقات را دو تا ملاقات دو تا مرجع نميدانيم در حقيقت دو تا مکتب فکري است که در حقيقت اين مکتب فکري در اوج مسائلشان با هم تلاقي دارند و در اين سطح ميتوانند همديگر را تدراک بکنند. تفسير تسنيم بالاخره يک تفسيري است با يک زواياي خاصي و در عين حالي که از متن قرآن و روايات و اينها گرفته شده است نکات دقيقي و لطايفي دارد شايد خيليها مثلاً به لحاظ برخي از مسائل آن اهتمام را ندهند ولي ايشان در مقابل تفسير چنين عکس العملي و واکنشي نشان دادند که اگر اين را جامعه علمي بداند خيلي به تفسير بها خواهد داد و بالاخره با توجه به سابقه نجف و نگاهي که اينگونه از مسائل هست روشنبيني و روشنفکري اين مرجع بزرگوار را دارد نشان ميدهد. امروز هم حضرت استاد سر درس فقهشان يک گوشه اشارهاي کردند که يکي از مهمترين مسائلي که در بحث تفسير مطرح است اين است که روايات را ما بايد چکار بکنيم؟ تعبير ايشان اين بود که آن رواياتي که مستأنس است و با قرآن آشناست بايد آن روايات در فضاي تفسير بيايد اين بحث موافقت با کتاب و عدم مخالف با کتاب و امثال ذلک را ايشان خيلي آهسته آهسته مطرح کردند و اين از نکات بسيار مهمي بود که حضرت استاد در مباحث تفسيري به آن اهتمام داشتند.
مسئله حضرت آيت الله العظمي سيستاني واقعاً مسئله حوزههاست استقلال حوزهها و اينکه حوزهها به همان حالت سنتي بمانند و وابستگي براي حوزهها پيش نيايد را خيلي مورد تأکيد و توجه دارند و فرمودند همانطوري که ما به حوزه نجف نظر داريم به حوزه قم هم نظر داريم و حتي اين جمله را هم داشتند که اگر شرايط امکانات يعني راه مناسبتري بود ما در جهت بالاخره حمايت بيشتر به حوزه قم فکرمان مشغول است ميخواهيم اين کار را انجام بدهيم ولي شرايط و موانع و امثال ذلک اما تأکيدشان بر اين دو مکتب و دو مشرب فکري که هر دو در يک راستا هستند هر دو دارند در يک جهت گام برميدارند و همان جهت اعتلاي فرهنگ قرآن و عترت است خيلي مورد تأکيد ايشان بود.
نميدانم اين را بگويم يا نگويم ولي ايشان واقعاً با شعف و خيلي خوشحالي با حاج آقا صحبت ميکردند گفتند ما آوازه شما را آثار شما را اينها را زياد شنيديم اما شنيدن کي بود مانند ديدن يعني اين تعبير را ايشان واقعاً داشتند و اين نشان از اين است که مسئله تلاش و کوششي که چون فهميده بودند که به هر حال تفسير تسنيم چهل سال زمان برد تا به اينجا رسيد اين تلاش و کوشش را واقعاً تقدير داشتند و مشکور دانستند و از اين نقطه نظر هم باز اين ديدار بسيار ديدار گوارايي بود و اگر به هر حال حالا هر جور سياست آن دفتر و بيت شريف هست به جاي خود محفوظ ما کاري نداريم ولي اگر اين زوايا را ما بيشتر براي حوزه براي طلاب براي اساتيد ما تشريح بکنيم و اهتمام چنين مرجعي را که مقبوليت عامه دارند را براي جامعه حوزويمان بيشتر توجه بدهيم و مردممان طبيعي است که رويکردي يا رويآوري که به مسئله قرآن خواهد بود به مراتب هم وجاهت شرعي پيدا ميکند و هم وجاهت علمي پيدا ميکند و اين ميتواند بسيار مفيد و مؤثر باشد.
من فقط ما ديديم که وقت تمام شده، يک بخش را هم عرض کنم و آن بحث ديداري بود که با توده طلاب و اساتيد و فضلا داشتند در دار العلم حضرت آيت الله العظمي خوئي(رضوان الله تعالي عليه). ايشان يک مدرسهاي آنجا تأسيس کردند خانهاي که آنجا بود خانه ايشان کنارش يک زميني بود آنطور که آقازادههايشان و نوههايشان مطرح ميکردند تهيه شده و آن مدرسه ساخته شده و اکنون ميگفتند سيصد طلبه از کشورهاي مختلف در آنجا حضور داشتند البته ساختمان هنوز کامل نشده بود. ولي آن سالني که براي اين منظور ديده شده بود يک سالن بسيار عظمي بود با گنجايش بيش از هزار نفر که کاملاً فشرده و متراکم نشسته بودند و شايد دو روز قبلتر فقط اعلام شد که حاج آقا نظر دارند اگر مثلاً طلاب را ديداري داشته باشند چون مراجعه کرده بودند هم از بعثه مقام معظم رهبري مراجعه کرده بودند هم از علماي نجف که مثلاً ميخواهيم شما را ببينيم، در يک سطح ديگر که سطح طلبهها و توده طلاب بود آن جلسه به آن عظمت شکل گرفت و تقريباً
پرسش: ...
پاسخ: بعدازظهر بود يک ساعت يک ساعت و نيم به غروب بود پنج و نيم تا شش و نيم هفت بود. و آن جمعيت انبوه که همهشان تشنه بودند و واقعاً علاقمند بودند يک نوع نگاه ديگري به حوزه ايران و به علماي ايران در اين رابطه شد چون به هر حال فرهنگ آنجا شايد شناخت دقيقي نسبت به وضعيت حوزه قم و توانمنديهاي علمي که ميتواند آثار فراواني را براي جهان اسلام بياورد را نداشتند. اما از ابتدا تا انتها خدا را شکر با يک عظمت و شکوه و جلالي برگزار شد با اينکه به هر حال زمان هم يک زمان متراکمي بود و فرصت هم زياد نبود اما اين ديدار بسيار ديدار ديدني هست حالا الحمدلله همهاش ضبط شده همهاش کنترل شده است و إنشاءالله در اختيار قرار خواهد گرفت و دوستان إنشاءالله مطلع خواهند شد.
حاج آقا تقريباً همان بحثي که در اينجا داشتند در همين جلسه همايش تسنيم در بحث جهل در مقابل علم و جهالت در مقابل عمل و جاهليت در مقابل حيات اجتماعي که «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» اين را آنجا هم فرمودند و الحمدلله يک نوع نگاه مناسبي را در اين فضا به لطف الهي ايجاد کردهاند. من فکر ميکردم که ما شايد بخشي از بحث را بتوانيم داشته باشيم اما زمان هم گذشته اميدواريم که إنشاءالله بعدها صحبتهاي کاملتر و مهمتري در اين رابطه هست مطرح بشود و دوستان در جريان اين سفر هم معنوي و هم علمي و هم فرهنگي و هم الهي إنشاءالله قرار بگيرند و بيشتر بتوانند حضور داشته باشند.