🔻 به مناسبت دهه آخر صفر، استاد مرتضی جوادی آملی استاد حوزه و دانشگاه در ویژه برنامه تلویزیونی انسان در آیینه رسالت، به تبیین حقیقت انسان پرداخته و در هر قسمت از آن، به نکات مطرح در این زمینه پرداخته اند.
▫️ هر حرکتی که به سمت تعالی و به سمت فعلیت و کمال است محرّکی می خواهد معلّمی می خواهد هادی و راهبری نیاز دارد تا بتواند او را به مقصد خودش برساند.
▫️ آیا کسی فکر می کند بدون تعلیم بدون تربیت و بدون تهذیب انسان می تواند در مسیر تعالی و سعادت خودش قرار بگیرد؟ این یک اندیشه باطل و یک پندار ناصواب است.
هم به #رسالت به عنوان پیام آور الهی که انسان را به این مسیر آشنا کند و هم به #امامت که این مسیر را راهبری بکند و قدم به قدم دست و پای انسان را بگیرد و انسان را در این مسیر حرکت بدهد، نیاز است.
▫️ انسان اگر بخواهد به سعادتش برسد به کمالش راه پیدا کند بدون معلم بدون مربی بدون آن هادی امکان ندارد ﴿لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ﴾ همه مردمان و همه اقوام یک هدایتگری از ناحیه پروردگار عالم باید داشته باشند.
آن چیزی که متأسفانه در مکتب #اومانیسم نیست و مورد غفلت است همین است.
👈 در آیینه رسالت این بُعد از انسانیت را که نسبت انسان با رسالت و ولایت باید وثیق و عمیق و به صورت میثاق و #عهد_الهی باشد، به وضوح شاهد هستیم و امیدواریم که این نوع از انسان گرایی برای جامعه انسانی به درستی واضح و روشن شود تا از جریان های انحرافی که ممکن است انسان ها به گود و به چاه انحطاط بکشاند نجات عطا کند. إن شاءالله.
↙️ سایت:
https://mvaezjavadi.ir/
↙️آپارات:
https://aparat.com/v/fot9gzs
↙️ یوتیوپ:
https://youtu.be/MotQl7tusTc
➖ جلسه: 3
➖ تاریخ: محرم و صفر 1403
1446 قمری
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمدلله رب العالمين و صلّي الله علي محمّد و آله الطّاهرين».
ايام متعلق است به مقام شامخ و والاي رسول مکرّم اسلام که او خاتم الأنبياء و المرسلين است و کتاب او سيد صحف آسماني يعني قرآن مجيد است. از جمله اموري که در شأن آن حضرت بايد گفت گفتنيهايي است که آن حضرت بيان فرموده است. يکي از مهمترين جهاتي که رسول گرامي اسلام بدان پرداخته و جامعه را به وسيله آن روشن کرده است انسان است. انسان کيست؟ از کجا آمده و در چه موقعيتي است و چه هدف و سعادت و انجامي براي او در نظر گرفته شده است؟ بررسي انسان در آيينه رسالت، ما را به پاسخ اين پرسشهاي اساسي ميرساند.
يکي از جنبههايي که در اين رابطه قابل توجه است رسالت و ولايت و انسان است. همانطوري که يکي از جبهههاي وجودي انسان را، خداي عالم معرفي ميکند و نشان ميدهد که خدا و انسان چه رابطهاي دارند، امر ديگر تحت عنوان رسالت و ولايت و انسان است. نقش رسالت و همچنين ولايت در ارتباط با اين انساني که قطب و محور شده و همه جهان در يک سمت و جامع وجود همه هستي يعني انسان در سمت ديگري هست، ببينيم که بايد اين معنا را چگونه در باب انسان توجيه کنيم؟
طبيعي است که هر حرکتي که به سمت تعالي و به سمت فعليت و کمال است محرّکي ميخواهد معلّمي ميخواهد هادي و راهبري نياز دارد تا بتواند او را به مقصد خودش برساند، در همين نظام طبيعت ما وقتي به يک حبّه يا هسته مثلاً خرما توجه ميکنيم گرچه هسته خرما در درون خودش في الجمله يک فعليتي را که نخل باسق است ميبيند اما براي خروج از مرحله قوّه به فعليت نياز به محرّک دارد نياز به معلم و هادي و مُهدي دارد تا بتواند او را در مسير کمال قرار بدهد لحظه به لحظه او را همراهي کند تعليم بدهد حيثيت پرورش و مربيگري را براي او داشته باشد تا او بتواند به هدفش برسد. بذر وجود انسان و هسته انسانيت براي اينکه به کمال و سعادت خودش برسد مستغني از معلم از مربي از هادي و از آن کسي که او را در مسير کمالش راهبري بکند نيست. بدون او هرگز نميشود و امکان ندارد که انسان به هدفش و سعادتش برسد.
آن چيزي که در مکتب اومانيسم بسيار پرفروغ ظاهر شده است اين است که ميگويد انسان با اتکاي به عقل و تجارب خودش ميتواند کاستيهاي خودش را جبران کند و به غنا و آن سعادت مطلوب خود راه يابد و اين اشتباه بزرگي است که در مکتب اومانيسم متأسفانه وجود دارد. ما بايد اين نگرش انسانشناسي را در آيينه رسالت به درستي ببينيم و اينگونه اين معنا را لحاظ کنيم که اينکه خداي عالم مربّياني معلماني هاديني براي جامعه و انسانها معرفي کرده است و در اين کتاب عزيز به عنوان ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ﴾[1] بيان داشته است، اين را مورد توجه قرار بدهيم.
آيا کسي فکر ميکند بدون تعليم بدون تربيت و بدون تهذيب انسان ميتواند در مسير تعالي و سعادت خودش قرار بگيرد؟ اين يک انديشه باطل و يک پندار ناصواب است. هم به رسالت به عنوان پيامآور الهي که انسان را به اين مسير آشنا کند و هم به امامت که اين مسير را راهبري بکند و قدم به قدم دست و پاي انسان را بگيرد و انسان را در اين مسير حرکت بدهد، نياز است. خداي عالم وقتي جريان رسالت حضرت ابراهيم را به انجام رساند براي اينکه او امام جامعه بشود و حيثيت امامت را و ولايت را و پرورش انسانها را به عهده بگيرد، او را به چند امتحان بزرگ آزمود: ﴿وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين﴾[2] خداي عالم براي اينکه انسان را در اين مسير تعالي و سعادتش همراهي کند با او عهد بسته است، رسالت ميثاق الهي است رسالت عهد الهي است که با جامعه بسته است. درست است که طرف ديگر اين ميثاق خود پيامبر است اما جامعهاي که پيامبر را و امام را باور کرده خود با اين عهد کاملاً هماهنگ است.
بنابراين در آيينه رسالت ما انسان را از اين منظر مشاهده ميکنيم که انسان اگر بخواهد به سعادتش برسد به کمالش راه پيدا کند بدون معلم بدون مربي بدون آن هادي امکان ندارد ﴿لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ﴾[3] همه مردمان و همه اقوام يک هدايتگري از ناحيه پروردگار عالم بايد داشته باشند. آن چيزي که متأسفانه در مکتب اومانيسم نيست و مورد غفلت است همين است. اينکه انسان به عقل خود يا تجارب خود يا هماقران خود اکتفا بکند اين سخن ناتمامي است. اتفاقاً انبيا آمدهاند تا عقل را پرفروع کنند تا اين چراغ عقل را به چراغ وحي متصل کنند، آمدهاند تا نور تابناک وحي را بر وجود عقل بتابانند و اين عقل را در وجود انسان وحياني کنند و اين عقل برگرفته از وحي بتواند خود را در يک فروغ برتر قرار بدهد. عقل معصوم نيست عقل با اشتباهها و خطاها و نسيانها و خطيئهها همراه است، آن چيزي که عقل را مصون و محفوظ از خطا و خطيئه نگاه ميدارد عقل را از اشتباه و نظاير آن پاک و مبرّا ميدارد چراغ وحي است که انبياي الهي برافروختهاند و براي انسان مهيا ساختند.
بنابراين در آيينه رسالت ما اين جلوه خلافت را از يک سو و ولايت و امامت را از سويي ديگر به وضوح و روشنايي ميبينيم. بسيار از آيات الهي و جريانهايي که خدا به عنوان قصص انبياء بيان فرموده است در راستاي آن است که انسان را در اين راهبرياش کمک کننند. آنچه را که انبياي پيشين براي هدايت اقوام خودشان داشتهاند همه از يک سو و آنچه که رسول گرامي اسلام براي جامعه بشري تا روز قيامت آورده است از سويي ديگر همه و همه آموزههاي بلند وحيانياند، فروغناکاند و بدون آن انسان نميتواند خود را در مسير کمال و سعادت ببيند. آنچه که از ناحيه وحي براي انسان آمده است اين است که اين خطر را نکنند که به عقل خود تکيه کنند و عقل را تمام مدار معرفت بدانند. بله، عقل از بهترين مواهب الهي است عقل و قدرت تشخيص از برترين کمالاتي است که خداي عالم به بشر داده است، اما اين قدرت تشخيص تنزل کرده تنزل کرده در عالم طبيعت و در کسوت ماده آمده و در صورت حاضر شده است که با خطا و خطيئه و نسيان و اشتباه قرين و همراه است. لازم است امري اين عقل را کمک کند، از اين چالهها و گودها و چاههايي که در مسير انسانيت نهاده شده است به درستي عبور بدهد و عقل همانند يک کودکي است که اگر دستش را در دست وحي که همانند يک مربي و معلم الهي است قرار بدهد اين انسان ميتواند در جايگاه اصلياش قرار بگيرد.
بنابراين در آيينه رسالت اين بُعد از انسانيت را که نسبت انسان با رسالت و ولايت بايد وثيق و عميق و به صورت ميثاق و عهد الهي باشد، به وضوح شاهد هستيم و اميدواريم که اين نوع از انسانگرايي براي جامعه انساني به درستي واضح و روشن شود تا از جريانهاي انحرافي که ممکن است انسانها به گود و به چاه انحطاط بکشاند نجات عطا کند. إنشاءالله.
«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. سوره بقره، آيه129.
[2]. سوره بقره، آيه124.
[3]. سوره رعد، آيه7.