خارج اصول- جلسه37

16 02 2015 4662287 شناسه:

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

 بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي محمد و آله الطاهرين

آن‌طوري كه مستحضريد بحث در وضع در حروف بود كه عمده مسائل و اقوالي كه در امر هست مطرح شد و تحقيق لازم در اين باب به عمل آمد و آنچه به نظر رسيد اين بود كه تحقيقي كه مرحوم آخوند(رضوان الله عليه) در اين باب داشتد كه در چند جاي اين كتاب هم از آن صحبت شده اين تحقيق, تحقيقِ به هدف‌رسيده است به نظر اين تحقيق درست است ضمن اينكه سعي و تلاشي كه بزرگان از علم اصول و اعلام در اين باب داشتند چه شاگردان مستقيم مرحوم آخوند مثل مرحوم عراقي و نائيني و اينها و چه شاگردان باواسطهٴ ايشان مثل امام و مرحوم خويي و اينها تقريباً تحقيقاتشان را بازگو فرمودند و همه اينها ارزشمند است و لكن قول مختار همان تحقيقي است كه مرحوم آخوند پذيرفتند كه امروز هم همان قول را بايد توضيح بدهيم و ذيل آن قول, مباحث ديگري كه مطرح مي‌شود يعني بحث وضع در هيئات, وضع در ضماير, وضع در اشارات, اسماي اشاره, وضع در هيئات جمله اسميه, جمله خبريه, جمله انشائيه و امثال ذلك هم انشاءالله مشخص خواهد شد.

تحقيق مرحوم آخوند يك تحقيق كارآمد و مؤثري است و اگر اين تحقيق مورد توجه واقع مي‌شد شايد نياز به اين همه از زحمات و تلاش‌هاي علمي نبود. مرحوم آخوند بحث شد به لحاظ وضع, خوب ترسيم فرمودند, فرمودند اگر مقامات و مراتب را حفظ كنيم دچار چالش و اشكالي نمي‌شويم همواره بايد مرتبه وضع را از مرتبه استعمال جدا دانست و خلط بين اين دو مرحله موجب اين اشكال مي‌شود. مرتبه وضع, مرتبه‌اي است كه دارد يك لفظي براي يك معنايي وضع مي‌شود. لفظ, موضوع است معنا, موضوع‌له است ما اصلاً هيچ چيزي غير از وضع و موضوع‌له و واضع و موضوع نداريم اصلاً نگاهمان به نگاه استعمال و به كارگيري اين الفاظ در موارد خاصّ خودش نيست ما فقط و فقط در مدار وضع داريم سخن مي‌گوييم, گويا اينكه اصلاً خارجي وجود ندارد, اصلاً بنا نيست كه اين الفاظ تحقّق و وجود پيدا كنند.

اين تفكيك و جداسازي بين وضع و استعمال آن تحقيقي است كه مرحوم آخوند ارائه فرمودند. ذيل آن تحقيقي كه در جلسات قبل از مرحوم محقّق آخوند صاحب كفايه بيان كرديم بحث جمله خبري و جمله انشائي را هم مطرح مي‌كنند. اگر ما مقام اول بحث را خوب حفظ كنيم به مقام ثاني بحث خيلي دچار مشكل نمي‌شويم. مقام اول بحث اين است كه اصلاً وضع در چه مداري شكل مي‌گيرد؟ اگر ما مقام اول را داشته باشيم, مقام ثاني بحث كه آيا نسبت بين وضع و موضوع‌له, نسبت بين موضوع و موضوع‌له چيست؟ خيلي دچار مشكل نيستيم. آنچه آقايان را دچار اضطراب فكري كرده به معناي اينكه اقوال در اين‌جا مضطرب و مختلف هست براي همين است كه اين دو سطح از بحث خوب كاملاً منقّح و باز نشده. سطح اول بحث, مقام اول بحث, مقام دوم بحث را راهبري مي‌كند آيا وضع در حروف عام است يا خاص است؟ آيا در اسماي اشاره, وضع عام است موضوع‌له خاص است؟ آيا در ضمائر وضع عام است يا موضوع‌له عام يا خاص؟ همه اين اختلافاتي كه در اين مقام ثاني بحث مي‌شود محصول آن عدم تحقيقي است كه در مقام اول شده. مرحوم آخوند چون مقام اول را خوب صاف و هموار كرده در مقام ثاني بحث يكسره در يك طيف واحد مي‌گويد وضع عام, موضوع‌له عام, چه حروف باشند, چه اسماي اشاره باشند, چه ضماير باشند, چه جمله خبريه و اسميه باشد هر چه مي‌خواهد باشد ايشان مي‌فرمايد همان‌گونه كه در اسماي اجناس ما مي‌گوييم وضع عام, موضوع‌له عام, در تمام اينها هم يعني در هيئت حالا هيئت خبري يا انشائي, اسماي اشاره, ضماير, حروف ايجادي و اخباري آن چيزي كه باعث شده است مرحوم آخوند از مشكلات مقام ثاني بحث بگذرد اين است كه مقام اول بحث را با تحقيق خودش هموار كرده است. پس ملاحظه بفرماييد ما مي‌رويم دنبال اينكه ببينيم آيا در حروف, موضوع‌له عام است يا خاص است؟ در جملات انشائيه يا جملات اخباريه آيا وضع عام هست؟ موضوع‌له عام است يا عام نيست و امثال ذلك. اين اختلاف و اقوالي كه در مسئله وجود دارد در باب حروف, در باب ضماير, در باب هيئات و امثال ذلك كه اقوال مختلفي را در اين‌جا داريم كه بعضي مي‌گويند وضع عام, موضوع‌له عام, وضع عام موضوع‌له خاص, اين قول مشهور هست منشأ اين اختلاف اقوال در آن تحقيقي است كه آن‌جا انجام شده. مرحوم آخوند چون آن تحقيق را به كمال رساندند در مقام ثاني بحث بسيار راحت و روان حرف مي‌زنند چه در جملات اخباريه, انشائيه, حروف, اسماي اشاره, ضماير همه و همه به يك حكم رانده مي‌شوند مثل اسماي اجناس, همان‌طور كه در باب اسماي اجناس فرمودند وضع عام موضوع‌له عام, در غير اسما در حروف, حرف‌هاي انشائي, اخباري يا اسماي اشاره, ضماير و امثال ذلك كلاً ادوات, هيئات, حروف همه و همه با يك مسير هدايت مي‌شوند و لذا ما براي اينكه اين مقام ثاني بحث را خوب روشن كنيم اجازه بدهيم يك بار ديگر مقام اول بحث را با هم مرور كنيم آن مقام اول همان تحقيقي است كه مرحوم آخوند ارائه فرمودند هم در اين‌جا بر اساس اين نسخه صفحه سي اين كتاب بر اساس اين سه جلدي كه تحقيق شده و صفحه 91 و 92 اين كتاب كه در باب مشتق مطرح فرمودند, هر دو جا هم تعابيري دارند كه نشان‌دهنده اين است كه دغدغه‌اي براي آقايان اصوليين هست. تعبير اول اين است كه «و التحقيق حسب ما يؤدّي اليه النظر الدقيق» و بعد در پايان به اين‌جا بحث را منتهي مي‌كنند كه نسبت به اين مسئله «فتأمّل في المقام فانه دقيق و زلّ فيه اقدام غير واحد من اهل التحقيق و التدقيق» كه اگر اين‌جا اهل تحقيق نباشي قدم‌ها مي‌لغزد. در صفحه 91 اين كتاب هم فرمودند: «ثمّ لا بعث بصرف عنان الكلام الي بيان ما به يمتاز الحرف عما ادا» اين‌جا ما اجازه بدهيد تحقيقي ارائه كنيم گرچه فرمودند ما قبلاً اين بحث را داشتيم. اين مسئله بايد به صورت كلي روشن شود كه چون ما هميشه سر و كار داريم يا با اسما سروكار داريم يا با حروف يا با ادات يا با هيئات اصلاً كلّ جمله خبريه ما مركّب است از اسم و اعلام و ضماير و حروف و هيئات و ادوات و اينهاست جمله خبريه ما مركّب از اينهاست وقتي مي‌گوييم «زيدٌ في الدار» خب جمله يك هيئتي دارد, مقدم و خبري دارد, حرفي دارد در حقيقت اينها هستند بنابراين هيئت جمله اسميه, خود اسم, خود حرف, خود اشاره, «زيد هو في الدار» خب اين ضميري كه اين‌جا وجود دارد آيا اين ضمير براي چه وضع شده؟ يك تحقيق جدّي ايشان ارائه مي‌كنند كه در چند جاي اين كتاب يكي در باب وضع, يكي در باب مشتق مطرح مي‌كنند.

تحقيقي كه ايشان مطرح مي‌كنند مي‌فرمايند ما مقام وضعمان را كاملاً بايد منقّح كنيم كه مراد از مقام وضع چيست؟ و در مقام وضع چه اتفاقي دارد مي‌افتد؟ نكته‌اي كه مي‌تواند كمك كند, واژه‌اي كه مي‌تواند كمك كند واژه تصوّر است در مقابل تصديق, واژه اراده استعماليه است اين واژه‌هايي كه در كتاب هم آمده مي‌تواند كمك كند كه ما در كدام مقام بحث مي‌كنيم. بسياري از اين مغالطات كه دارد انجام مي‌شود آقايان مغالطه چيزي جز جابجايي نيست وقتي مي‌خواهيد عمق و حقيقت مغالطه را ببينيد, جابجايي است يا مفهوم به جاي مصداق نشسته يا مصداق به جاي مفهوم نشسته و امثال ذلك. مغالطه‌اي كه دارد اين‌جا اتفاق مي‌افتد اين است كه ما بين مقام اول كه مقام وضع است و مقام ثاني كه مقام استعمال است نتوانستيم خوب تفكيك كنيم. ما بياييم ببينيم اقتضائات مقام وضع چيست؟ اقتضائات مقام استعمال چيست؟ كه از اين راه خودمان را به اين دو مقام نزديك‌تر كنيم و احكام هر يك از اين دو مقام هم بفهميم چيست. براي اينكه به اين دو مقام توجه كنيم اين لوازم و مقارنات و احكامش را آدم بيابد بعد متوجه مي‌شود.

ايشان مي‌فرمايد, ما مي‌خواهيم در اين مقطع از واژه تصور و تصديق استفاده كنيم. مي‌فرمايند در مقام وضع ما در مقام تصوّريابي هستيم مي‌خواهيم يك لفظي را در مقابل معنايي قرار بدهيم و صورتي را در ذهن مفرداً و نه مركّباً و نه تصديقاً و نه چيز ديگر, ما مي‌خواهيم بگوييم مثلاً حرف «من» وضع مي‌شود براي ابتدا, اصلاً به هيچ شأني جز تصور اين ابتدا كاري نداريم يا «الي» وضع مي‌شود براي مقام غايت و نهايت ما چيزي از حرف «الي» جز تصور معناي انتها هيچ چيزي را نداريم. اين‌جا يك مقدار بايد در ذهن خوب باز كنيم اگر بخواهيم مسئله خوب روشن شود ما بايد تحليل كنيم و در تحليل, مسئله تثبيت مي‌شود و يك مسئله علمي براي آدم با ابهام نبايد بماند اگر خوب منقّح و صاف نشود تا هر كجا هم كه بخواهد برود همين‌طور هست بايد يك جا مسئله را نهايي كند و حدود و صغورش را ببندد. ما در مقام وضع چيزي جز تصور دادن و تصور گرفتن نداريم وقتي مي‌خواهيم بگوييم «من للابتدا» گويا اينكه اصلاً چيزي به جاي اينكه انسان بخواهد «من» را در آن استعمال كند و به كار بگيرد ندارد اصلاً بحث ما تصديق نداريم جمله ما نداريم, قضيه ما نداريم, «من للابتدا, الي للانتهاء, لام للتأكيد» و امثال ذلك اين هيچ چيزي در آن نيست جز خود اين معنا, اين براي تأكيد است كه ما چيزي با آن ندانيم چون گاهي وقت‌ها در فكر چيزي مي‌آيد. ما در مقام وضع چيزي جز تصوّر نداريم اگر ما چنين توجّهي داشته باشيم و واقعاً مقام وضع را اين‌گونه بيابيم در مقام ثاني بحث مي‌رويم دنبال اينكه آيا وضع در حروف عام, موضوع‌له هم عام است يا نه, اصلاً دچار مشكل نمي‌شويم چون در اين مقامي كه هستيم خب معلوم است موضوع‌له عام است, چرا؟ چون معناي عامي در نظر گرفتيم لذا ايشان مي‌فرمايند هيچ فرقي بين «من» و ابتدا در مقام تصور نيست لفظ ابتدا, اسم ابتدا يك معنايي افاده مي‌كند به نام الابتدا, «من» ابتدا هم معنايي افاده مي‌كند به نام الابتدا, در اين مقام كه مقام وضع هست هيچ فرقي ندارد يعني در وضع هيچ اختلافي با هم ندارند. پس ما از واژه‌هايي كمك مي‌گيريم كه فضاي بحث را براي ما منقّح كند بيشتر اين اقوال يا همه اين اقوالي كه الآن هست اين است كه فضاي بحث منقّح نيست.

پرسش: تصور هم تصور خاص است.. اينكه وراي اين وضع و اين جعل, چيزي هم باشد آن نيست ولي خود همين تصديق است.

پاسخ: اين در حقيقت به اصطلاح امروزي ما در صف دوم نشستيم, در صف دوم كه مي‌نشينيم مي‌گوييم آقاي واضع وضع «من» را براي ابتدا وضع كرده است.

پرسش: من اين لفظ را براي اين معنا قرار مي‌دهم.

پاسخ: چون اين علم به علم است علم دارد كه اين «من» براي ابتدا دارد وضع مي‌شود اين دارد قضيه درست مي‌كند به اين هم كاري نداشته باشيم, شما مي‌خواهيد صف دوم بنشينيد صف اول وقتي واضع اين كار را مي‌كند يعني مي‌خواهد بگويد اين «من» للابتداست بله اين درست است كسي كه وضع كرده است در حقيقت گفته «من للابتدا» اين خودش قضيه است ولي آن زماني كه ما مقام وضع را داريم فارغ از هر چيزي ديگر, چيزي جز معناي ابتدا وقتي حرف «من» مي‌آيد براي آدم حاصل نمي‌شود. لذا اين واژه تصور در مقابل تصديق يك مقدار به ما كمك مي‌كند كه ما مقام وضع را مقام تصور بدانيم و مقام استعمال را مقام تصديق بدانيم, يعني چه مقام تصديق؟ در تصديق مستحضريد كه بالأخره موضوع مي‌خواهد, محمول مي‌خواهد اين ادات يا هيئت يا حروف بايد در چنين شرايط تصديقي قرار بگيرند و الاّ در آن مقام كه جاي اين حرف‌ها نيست. با اين تحقيق, مقام وضع روشن شد در مقام وضع ما هيچ چيزي جز تصوّربخشي نداريم مي‌گوييم «من للابتدا, لام للتأكيد» و امثال ذلك, هيچ چيزي نداريم اما مقام ثاني بحث كه مقام استعمال است به تعبيري مقام تصديق است در مقام ثاني بحث, ما مي‌بينيم كه غير از آن معناي تصوّري يك چيز ديگري هم بايد لحاظ شود, چرا؟ چون آن معناي تصوّري گاهي اوقات چيزي با او بايد وجود داشته باشد تا آن تصور بخواهد در خارج تحقّق پيدا كند و الاّ در مقام تصور ما هيچ كاري نداريم به هيچ چيزي ما نياز نداريم در مقام تصور گرفتيم «من للابتدا, لام للتأكيد» تمام شد اما وقتي ما مي‌خواهيم اين «من» و «الي» و امثال ذلك را به كار بگيري كه مي‌شود اراده استعماليه, وقتي مي‌خواهيم به كار بگيريم مي‌بينيم اين‌جا بايد موضوع و محمولي داشته باشيم, مسند و مسنداليه داشته باشيم غير از اسم است وقتي مي‌خواهيم بگوييم «من» بايد بصره و كوفه را داشته باشيم تا «من و الي» براي ما معنا پيدا كند اين‌جا مقام, مقام تصديق است مقام اراده استعماليه است اين‌جا احكام خاصّ خودش را دارد اين‌جا ما خلط نكنيم از اينكه موضوع‌له در مقام استعمال, خاص است لا ريب فيه است خود مرحوم آخوند هم قبول دارند اما سخن اين است كه آيا در مقام وضع, موضوع‌له ما خاص است يا عام؟ آن وقتي كه داريم تصور مي‌بخشيم, موضوع‌له ما خاص است يا عام است اين‌جا مسئله است اين تحقيقي كه مرحوم آخوند دارد با عبارت‌هاي مختلف در چند صفحه در كفايه پنج, شش صفحه مختصّ به اين بحث كرده. به خاطر اينكه فرق است بين تصور و تصديق, مقام تصوربخشي و مقام اراده استعمالي, مقام وضع و مقام استعمال چون اين فرق وجود دارد و الاّ هيچ كس از بزرگان مرحوم آخوند, امام و ديگران هيچ كس اختلاف ندارند كه در مقام استعمال يا در مقام اراده استعماليه, خاص است همين معنايي كه مرحوم آخوند دارد اصرار مي‌كند مي‌گويد وضع در باب حروف عام, موضوع‌له هم عام همين مرحوم آخوند در باب استعمال مي‌گويد وضع عام, موضوع‌له خاص, اگر اراده استعماليه داريم حتي بالاتر, مي‌گويد حروف چيست, در اسما هم همين‌طور است شما مي‌گوييد الشجر, الشجر براي معناي عامّ شجر است ولي وقتي خواستيد بگوييد هذا الشجر خب اين شجر را داريد استعمال مي‌كنيد اراده استعمالي در اين‌جا اسم را هم جزئي مي‌كند يعني موضوع‌له در اين فضاي اراده استعمالي, در فضاي تصديق نه فضاي تصور, اين‌جا اسم هم جزئي است جه برسد به حرف و هيئت و امثال ذلك.

اين تحقيق, تحقيق مرحوم آخوند است كه ملاحظه خواهيد فرمود. ذيل اين تحقيق ايشان عبارتي دارند مي‌خواهند با همين تحقيق, جريان جمله خبري و انشائي را هم بر اساس همين تحليل درست كنند لذا مي‌فرمايند: «ثمّ لا يَبعد أن يكون الاختلاف في الخبر و الانشاء أيضاً كذلك» يعني چه؟ آقايان مي‌فرمايند در خبر, وضع عام موضوع‌له عام اما در انشاء وضع عام موضوع‌له خاص, مي‌گويند اين مسئله هم به همان مسئله تحقيق گِره مي‌خورد. ما بر اساس اين تحقيق معتقديم چه جمله خبري باشد چه جمله انشائيه باشد آن وقتي كه داريد تصور مي‌دهيد و تصور مي‌گيريد جز مسئله معناي كلي و عام چيزي در نظر نيست چه آن وقتي كه مي‌خواهيد بگوييد افعل كه حيثيت انشائي و ايجادي دارد, اوامر و نواهي انشائي هستند چه به صورت خبري بگوييد, چه جمله خبريه, چه جمله انشائيه اين‌طور نيست كه جمله خبريه مفيد معناي عام باشد ولي جمله انشائيه مفيد معناي خاص باشد اين هم مسئله‌اش عين همان مسئله است اين بزرگواري كه عنوان داده اين‌جا جا نداشت چون عنوان‌ها به لحاظ مقام ثاني گرفته يعني مقام اينكه آيا موضوع‌له ما عام است يا نه; ولي ايشان اين‌طور كه دارد تحليل مي‌كند به لحاظ وضع مي‌گويد نه موضوع‌له, مي‌فرمايد: «ثمّ لا يَبعد أن يكون الاختلاف في الخبر و الانشاء أيضاً كذلك» اگر در بين علما چنين اختلافي وجود دارد كه در باب خبر مي‌گويند اگر هيئت خبريه وضع مي‌شود براي معناي عام ولي هيئت انشائيه وضع مي‌شود براي موضوع‌له خاص اين هم سخن تامي نيست نه, هر دوي اين جريان‌ها يعني هم جمله خبري, هم جمله انشائي, هم حرفي كه از آن حيثيت حكايتي و اخطاري و اخباري برمي‌آيد هم حرفي كه از آن حيثيت انشائي برمي‌آيد مثل ياء منادا, واو قسم و امثال ذلك كه حيثيت ايجادي و انشائي دارند اينها در حقيقت در يك ترازند شما اگر ميزان را و معيار را روي وضع ببريد و اصلاً اراده استعمالي و تصديق را نبينيد شما در آن سطح فقط و فقط معناي كلي مي‌بينيد چه خبري باشد چه انشائي, وقتي مي‌گوييد افعل, هيئت افعل مثلاً وضع مي‌شود براي معناي امر آن‌جا اصلاً چه خصوصيتي ما داريم, مقام وضع را دقت بفرماييد چون اين‌جا ايشان منقّح كرده به راحتي گفته ايضاً كذلك, اين هم مثل همان است. جمله خبري آن‌گاه كه در مقام وضع دارد قرار مي‌گيرد كه آيا واضع, هيئت خبري را دارد براي چه معنايي دارد وضع مي‌كند چه تصوري مي‌خواهد ببخشيد با هيئت جمله خبري و با هيئت جمله انشائي مثل افعل, لا تفعل و امثال ذلك دارد چه معنايي را افاده مي‌كند مي‌بينيم در آن‌جا هم باز بحث تصديق نيست بحث اراده استعماليه نيست آن‌جا هم مسئله همين‌طور است لذا ايشان مي‌فرمايد: «ثمّ لا يَبعد أن يكون الاختلاف في الخبر و الانشاء أيضاً كذلك».

باز از اين عبارت‌ها كمك بگيريم براي شفاف كردن بحث, تحرير محلّ بحث كه خدا حفظ كند حاج آقا را مي‌گويند تحرير رسالةالولايه مي‌فرمايند ما شرح نكرديم شرح هنوز كار دارد خيلي‌ها ممكن است شروح مختلفي بزنند تحرير يعني دست و پاي اين بحث را ما باز مي‌كنيم از تقييد و قيد و بند در مي‌آوريم آن وقت باز كه شد آدم مي‌تواند شرح و توضيح دهد. تحرير آن است كه اين موضوع و محمول به لحاظ جايگاه مشخص بشود كجا هست اين الآن تحرير محلّ بحث است تحرير كه شد مطلب آزاد شد آدم راحت مي‌تواند بحث كند.

نكته‌اي كه مي‌خواهيم اين‌جا استفاده كنيم در جهت تنقيح بحث هم هست اين است كه ايشان مي‌فرمايند خبر و انشاء هر كدام يك نقطه مختص دارند و يك نقطه مشترك. نقطه مشترك آنها همان نقطه‌اي است كه در مقام وضع و مقام اول دارد شكل مي‌گيرد نقطه مشترك بين جمله خبري يا هيئت خبري با هيئت انشائي در آن‌جايي است كه دارد وضع مي‌شود در مقام اول, در مقام اول كه مقام وضع هست خبر و انشا با هم متحد و متّفق‌اند مثل اسم و حرف, اسم ابتدا براي معناي ابتدا وضع مي‌شود, «من» ابتدا براي معناي ابتدا وضع مي‌شود اينها يك نقطه مشترك دارند هر كدام هم يك نقطه خاص دارند نقطه مشترك اين است كه هر دو در افاده معناي ابتدا و تصوّر معناي ابتدا هر دو با هم متّفق‌اند اما هر كدام هم نقطه مختصّي دارند خبر, نقطه مختصّش چيست؟ حاكيت و اخطاريت است عبور دادن يك مطلب به ذهن است زيدٌ قائم, زيد قائم جمله خبري است دارد خبر مي‌دهد و حكايت مي‌كند اما نقطه اختصاصي در جمله خبري, حكايت است و نقطه اختصاصي در جمله انشائي, ايجاد است و مختص كردن كار است مثلاً اضرب, اين اضرب در مقام استعمال اين‌جا معناي خاص و جزئي را دارد نشان مي‌دهد.

اگر بخواهيم به لحاظ آن نقطه اتفاق, نقطه اشتراك نگاه كنيم كه مي‌شود مقام وضع, هر دو يكسان هستند همان طور كه اسم و حرف يكسان است, جمله خبري و جمله انشائي هم يكسان است هيئت خبري و هيئت انشائي هم يكسان است نياييم بگوييم هيئت انشائي, وضع عام موضوع‌له خاص اما هيئت خبري, وضع عام موضوع‌له عام, اختلاف در باب اخبار اين است مي‌گويند وضع عام موضوع‌له عام اما در باب جمله انشائي مي‌گويند وضع عام موضوع‌له خاص, مي‌گويند اين موضوع‌له نيست اين اراده استعمالي است اين مقام تصديق است كه مي‌شود خاص لذا مرحوم آخوند هم در باب خبر و انشاء يك, هم در باب اسم اشاره و ضماير و امثال ذلك همه اينها را با اين تحقيق دارد پيش مي‌برد مي‌گويد اين تحقيق داراي دو مقام است مقام دوم مرهون مقام اول است مقام اول, مقام تصور است و در مقام تصور همه اينها به يك معنا ديده مي‌شوند; يعني وضع عام موضوع‌له عام كه اين مقام ثاني است كه ما مي‌خواهيم بررسي كنيم كه اين لفظي كه براي معناي عام وضع مي‌شود اين معناي عام, عموميتش واقعي است يعني عموميت دارد يا نه, حالا عموم استقراقي دارد يا شخص خاص است؟ بر اساس اين اختلافي انظاري كه از آقايان ملاحظه مي‌فرماييد.

جمع‌بندي كنيم و نتيجه بحثمان را در اين باب خبر و انشاء داشته باشيم چون عبارتي را دارند تحت عنوان «الوضع في الخبر و الانشاء» مي‌خواهيم اين را داشته باشيم حالا اگر فرصتي باشد براي فردا در باب اسماي اشاره و ضماير هم كه باز همين تحقيق دارد مي‌آيد و لكن مشخصاً راجع به اسماي اشاره «هذا, هذه, ذلك» و امثال ذلك, همه اسماي اشاره آيا چه حكمي دارند آيا در آنها وضع عام موضوع‌له عام است يا وضع عام موضوع‌له خاص است يا به گونه‌اي ديگر ديده شود. گاهي وقت‌ها مثلاً ضمير هو احساس مي‌كنيم اين معناي او, يك وقت مي‌گوييم ضمير أنت خب اين ضمير أنت آيا درست است كه دارد اشاره مي‌كند شخص خاص است ولي آن وقت كه واضع, وضع مي‌كند از أنت چه چيزي اراده مي‌كند؟ در مقام تصور كه تصديق نيست اصلاً شخص وجود ندارد كه حالا آن را مشاهده خواهيد كرد.

فتحصّل ايشان مي‌فرمايد: «فيكون الخبر موضوعاً ليستعمل في حكايت معناه في الممتنع و الانشاء ليستعمل في قصد تحقّقه و ثبوته و ان اتّفقا في ما استعملا فيه» همين كه عرض كرديم يعني يك نقطه اشتراك و اتفاق است و يك نقطه افتراق براي هر كدام اينها. نسبت بين جمله خبري يا هيئت خبري با هيئت انشائي, عموم و خصوص من وجه است يعني هر دو در مقام تصور يك معنا عام هستند در مقام تصور يك معناي واحد دارند و وقتي گفته مي‌شود خبر و انشا هر دو وضع عام موضوع‌له عام, چرا؟ چون مقام وضع هيچ چيزي با آن نيست اما وقتي بخواهيم استعمال كنيم ببريم در ميدان عمل و اراده استعماليه داريم اين خاص است مي‌فرمايند: «و ان اتفقا في ما استعملا فيه» اگر چه در آن معنايي كه هستند و وضع شده‌اند متّفق هستند و لكن در معناي استعمالي و اراده استعمالي مسئله مختص و جداست.

پرسش:.... هر جا مقام تصور هست وضع عام موضوع‌له عام است اما در مقام استعمال هميشه موضوع خاص است .. چه حرف باشد چه انشا باشد

پاسخ: اين تحقيقي كه مرحوم آخوند فرمودند, بر اساس اين هم حكم مي‌دهند.

پرسش: يعني هميشه در مقام تصور موضوع‌له ما عام است و در مقام تصديق, خاص است.

پاسخ: بله, كه مراد از مقام تصديق يعني مقام اراده استعماليه, اين تحقيقشان به اين‌جا منتهي مي‌شود و لذا اين اختصاصي به اسم يا حرف يا ادات و امثال ذلك ندارد.

در جمله خبريه و جمله انشائيه همه اينها بر اساس آن تحقيق, اگر آن تحقيق روشن بشود اينها احكامش روشن خواهد شد لذا شما مي‌بينيد بدون هيچ ترديد مرحوم آخوند همه را وضع عام موضوع‌له عام, در مقام وضع, و لكن براي اينكه اين آقايان جواب بدهند كه اين‌جا مزالّ اقدام است اين‌جا جاي انحراف است و امثال ذلك, مي‌فرمايند اين مسئله اين‌گونه است. براي اينكه اقوال ديگر در مسئله ريز و درشت هم وجود دارد ديگر با اين تحليل و تحقيق خودش را نشان خواهد داد و روشن خواهد شد كه اين احياناً نظراتي كه برخي از بزرگان دارند خلط بين مقام وضع است و مقام استعمال است, مقام تصور و تصديق است البته ديگر خيلي بحث نداريم بحث وضع در اسماي اشاره و ضماير هم تقريباً بر اساس اين تحقيق, همين‌طور خواهد بود اسم اشاره چطوري است, ضماير چگونه است البته يك حاصل كلامي است كه در جلسه بعد.

«و الحمد لله ربّ العالمين»

دانلود فایل صوتی