مراسم عزاداری و سوگواری شهادت سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) در دهه اول ماه محرم الحرام با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین استاد مرتضی جوادی آملی و با موضوع «نهضت حسینی حقیقت جهانی و بشری»، در مسجد هدایت شهر آمل برگزار می شود.
لازم به ذکر است این مراسم به مدت ده شب از شب اول محرم (سه شنبه 27 تیر ماه) بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء ساعت 21:30، در محل حسینیه هدایت طایفه آملی واقع در آمل، پایین بازار برگزار است
لینک پخش زنده مراسم : https://el.esra.ir/ch/ostad-morteza-javadiamoli
أعوذ باللَّه من الشَّيطان الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِين، باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين، رافِعِ السَّماوَاتِ وَ خَافِضِ الأَرَضِين، ثُمَّ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين، سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِيبِ إِلهِ الْعَالَمِين أَبَا الْقَاسِم الْمُصْطَفَي مُحَمَّد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَي الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ، لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي رُوحِي وَ أَرْوَاحُ الْعالَمِينَ لَهُ الفِداء، بِهِمْ نَتَوَلَّي وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأُ إِلَي اللَّه».
شب چهارم ماه محرم 1445 هجري قمري است اين ماه يادآور عزّت و عظمتي است که در پرتو نهضت سالار شهيدان و قيام حماسي آن حضرت، همه جلال و شکوه اسلام دوباره به اسلام و امت اسلامي بازگشت و اگر امت اسلام و جامعه اسلامي اين نهضت را به درستي بشناسند و براي خود الگويي و نمونه والاي مکتب و مرام آيين اسلام انتخاب کنند قطعاً در سايه اين نهضت، عزت و عظمت آحاد جامعه اسلامي و امت اسلام محفوظ خواهد ماند. به نثار ارواح تابناک شهداي اسلام بالأخص سيد و سالار شهيدان حسين بن علي صلواتي اهدا فرماييد!
نهضت حسيني در امتداد رسالت نبوي است به همان ميزاني که رسالت خاتم الأنبياء عمق و وسعت دارد که همه سپهر هستي را شامل ميشود و هيچ مقطعي از مقاطع هستي نيست مگر اينکه حوزه رسالت و نبوت خاتم الأنبياء هست، اين نهضت هم در امتداد رسالت پيغمبر از عمق و وسعت بينهايتي برخوردار است و همانطوري که هيچ چيزي نميتواند رسالت پيامبر اسلام را محدود کند به زمان و مکان، به تاريخ و جغرافيا به نژاد و طايفه و عشيره و نظاير آن، نهضت حسيني هم به هيچ وجه منحصر و محدود به اينگونه از مسائل نخواهد شد. همانطوري که خداي عالم اين وسعت را و اين شمول و عموميت رسالت پيغمبر را در بيانات قرآنياش به روشني و وضوح بيان ميکند: ﴿تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً﴾[1] اين نهضت هم به همين صورت و در همين امتداد و وسعت و عمق است.
مطالبي در اين رابطه در شبهاي گذشته به عرض حضار گرانقدر رسيد. به دنبال شواهد و نشانهها و براهين قاطعي در نهضت ابي عبدالله(عليه السلام) براي بيان اين حقيقت اين جريان که نهضت ابي عبدالله(عليه السلام) محصور به زمان و مکان نيست. به تاريخ و جغرافيا نيست. به نژاد و قبيله نيست. براي هر انساني در هر جامعهاي و در هر تاريخي ميتواند يک اسوه و نمونه انساني و عالمي باشد.
در اين رابطه به برخي از شواهد روشن و واضح نهضت ابي عبدالله(عليه السلام) ميپردازيم و آنها را به عنوان جهات جهاني و عالمي و بشري نهضت ابي عبدالله معرفي ميکنيم.
يکي از جهاتي که نسبت به شؤون ديگر نهضت ابي عبدالله بارزتر و با شکوه و عظمت بيشتري است مسئله عزتخواهي و پذيرش عزت الهي و حقيقي در مقابل ذلت است. معناي عزت چيست؟ حقيقت عزت کدام است؟ و ذلت در مقابل عزت چيست و کدام است؟ و چرا حسين بن علي بر اين عزت اصرار دارد و از آن ذلت ابا دارد و انزجارش را با کلمه هيهات «هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة»،[2]اعلام ميکند؟ همه ما اين شعار زنده و هميشگي و جاويد حسين بن علي را در کلامش خصوصاً در خطبهاي که در روز عاشورا بيان داشته است شنيديم ميشنويم و براي ما به عنوان يک شعار زنده و جهاني و انساني و بشري از اين نهضت معرفي شده است.
وقتي حضرت را مخير کردند بين شمشير، پذيرش شمشير يا پذيرش ذلت حضرت با قاطعيت با بياني صريح و روشن از ذلت خود را دور داشت و عزت را براي خود مايه کمال دانست: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ لَنَا ذَلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ»، چه سخني؟ چه بيان؟ چه خطبهاي؟ اين انساني که در بحبوحه جريان مقاومت در مقابل کفر آن عصر اينگونه از خود عزت را نشان ميدهد. اين انقلاب شکوهمند ما در پرتو اين نهضت و اين شعارهاي زنده ابي عبدالله(عليه السلام) اتفاق افتاد و امروز هم بايد همين شعار حسيني بر جامعه ما حاکم باشد و همه کساني که به گونه ديگري با اين قضيه برخورد ميکنند دور از منطق حسين و کربلا و نهضت ابي عبداللهاند ولو در ظاهر ولو در شکل ظاهري خود را حسيني بدانند.
اين بيان را ملاحظه بفرماييد: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ لَنَا ذَلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ»، اين سخن را بايد به عنوان يکي از شعارهاي زنده و جهاني نهضت ابي عبدالله محسوب کنيم. ما در پرتو اين فروغ و تابناکي اين سخن اين نهضت را جهاني معرفي ميکنيم. حضرت ميفرمايد اين انسان پليد فرزند پليد که خطاب به عبيد الله بن زياد بن مرجانه است ميفرمايد اين انسان پليد مرا بين شمشير و ذلت مخير کرد «بَيْنَ اثْنَتَيْنِ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ» يا بايد بيعت با يزيد را بپذيري و يا بايد کشته بشوي. يا شمشير يا بيعت! «بَيْنَ اثْنَتَيْنِ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ» اما من از ذلت و پذيرش سستي و وهن و خواري کاملاً متنفرم منزجرم و از من ذلت دور است «وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ».
بعد يک قاعده اصلي و انساني و الهي را سالار شهيدان حسين بن علي به يادگار براي بشريت ميگذارد «يَأْبَى اللَّهُ لَنَا ذَلِكَ» اولاً خداي عالم ابا دارد و متنفر است از اينکه اين ذلت بر ما باشد «يَأْبَى اللَّهُ لَنَا ذَلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ» نه تنها خدا و پيغمبر، بلکه انسانهاي وارسته، عقلمدار، آناني که داراي عقل فطري سالم هستند که اين شاخصه انسان روز و بشر است. آنهايي که جهاني ميانديشند بر اين عقلانيت و عقل تأکيد ميکنند و حسين بن علي اين را به عنوان يک شاخص برتر انساني در کنار تأييد الهي و تصديق نبوي بيان ميکند. نه تنها «إن الله يأبي لنا ذلک»، نه تنها خداي عالم ابا دارد که ما ذلت را و تسليم شدن را و بيعت با انسانهاي نابکار و نادرست را بپذيريم، بلکه پيامبر گرامي هم از اين تسليم شدن و پذيرش بيعت ابا دارد. «يَأْبَى اللَّهُ لَنَا ذَلِكَ وَ رَسُولُهُ» نه تنها خدا و رسول بلکه «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ» انسانهاب با حميت، انسانهايي که از همّت والا برخوردارند، از عزت الهي بهرهمندند و طرفه ميبندند و ذلت را و وهن و سستي را و دست بيعت با نابکاران را در حقيقت بد ميشمارند «وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ» اين جلوههاي بارز نهضت ابي عبدالله است که موجب ميشود اين نهضت جهاني بشود. عالمي و بشري بشود.
آيا چه عاملي باعث شد که حسين بن علي از مدينه خارج بشود؟ يکي از مسائلي که مايه عظمت امت اسلام و خصوصاً پيروان اهل بيت است همين مسئله است درست است که ما درباره اين نهضت سخن ميگوييم و در کنار اين نهضت عزاداري ميکنيم و اشک ميريزيم اما معرفت نهفته و آگاهي خفته در اين نهضت را همواره به ياد بياوريم با شور و شعور حرکت کنيم. صرفاً شعور نه، تنها شور نه، اين شعور و شور است، اين شعور و شور است که اين جلوه برتر را براي ما زنده نگاه ميدارد.
وقتي معاويه ملعون به هلاکت رسيد و از دنيا رفت فرزند نابکارش يزيد به عنوان حاکم جامعه اسلامي معرفي شده بود و خود را به عنوان حاکم معرفي کرد. حاکمان طبعشان اين است که همه را تابع خودشان کنند. طبع حاکميت اين است همه را ميخواهند تابع خودشان بکنند. به زور که شده با پول، با تهديد، با تطميع، با تزوير به هر جوري که هست همه مردم بايد تحت سلطه حاکميت باشند. حتي يک نفر دو نفر هم نه. حاضر نيستند که مخالف داشته باشند ميخواهند هر چه که هست با تطميع و تهديد و با زر و زور و تزوير هر جور که شده.
جناب حافظ بيان خوبي دارد، ميفرمايد اگر کاري ميکني عيب ندارد هر کار خطايي هم انجام ميدهي بده، اما دام تزوير مکن چون دگران قرآن را، ريا ميکني تزوير ميکني قرآن را ميخواهي دام تزوير قرار بدهي اين کار، کار نابکار و نادرستي است. خلاف فردي ميخواهي انجام بدهي اشکال ندارد يک گناه شخصي ميخواهي انجام بدهي انجام بده. مي بخور رندي کن و خوش باش ولي دام تزوير مکن چون دگران قرآن را.
انساني که قرآن را معاذلله کربلا را اربعين را جامعه اسلامي را در قالب تزوير ميخواهد به سمت خود بکشاند اين پذيرش ندارد اين درست نيست. دام تزوير مکن چون دگران قرآن را! کربلاي ابي عبدالله، نهضت سالار شهيدان، اربعين ابي عبدالله اينها سرمايههاي جاويد اسلام است مبادا ما با اينها بازي کنيم و اينها را دام تزوير قرار بدهيم. دام تزوير مکن چون دگران قرآن را! فرقي نميکند قرآن را حسين را کربلا را عاشورا را اربعين را بايد همه اينها را به عنوان سرمايههاي اسلام تلقي کنيم. براي عظمت اسلام از اينها استفاده کنيم.
به هر حال يزيد ملعون براي اينکه حاکميت خودش را فراگير کند و شامل همه افراد، دستور داد به حاکم مدينه که از حسين بن علي بيعت بگيرد. ببينيد نقطه آغاز اين نهضت نقطه عزيمتي که اين نهضت داشت چه بود؟ و چرا حسين بن علي اين حرکت را به اين عظمت آفريد و خلق کرد؟ يک مسئله قابل توجه است وقتي حاکم مدينه حسين را به حکومت طلبيد، به او اين نامه را نشان داد اين خط را که يزيد به حکومت رسيده و شما با يزيد بايد بيعت بکنيد که اگر بيعت نکنيد بايد با قدرت حکومت روبرو بشويد. ابي عبدلاله فرمود ما با اين بيعت همراهي نداريم با چه کسي بيعت بکنيم؟ در بيانات ديگري فرمود که اگر بنا باشد يک راعي و حاکمي همانند يزيد باشد «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيد»، اين سخنان ما يک حديث ميخوانيم يک بياني داريم يک کلام حسيني را بيان ميکنيم ولي اين انفجار است آتشفشاني است اين سخن! اگر حاکميتي به مثل يزيدي تن در داد، از اسلام خبري نيست. «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيد».
اين است که اين نهضت را جهاني ميکند بشري ميکند. جامعه اسلامي جامعه انساني بايد يک راعي يک امام يک حاکمي داشته باشد که آن حاکم براي عظمت جامعه اسلامي براي عزت و جلال و شکوه جامعه اسلامي وقت بگذارد و سرمايه کشور را سرمايه انساني را منابع انساني و منابع و ذخائر زيرزميني و روزميني را براي عظمت جامعه اسلامي خرج بکند. نه اينکه در مسير خواسته خود و رضايت خودش بخواهد عمل کند. لذا وقتي حاکم مدينه اين مطلب را با حسين بن علي مطرح کرد، حضرت در همان لحظه به اين امر واکنش منفي نشان داد و فرمود اين از ما به دور است. ما اهل بيعت با چنين انساني نيستيم و البته فرق است بين صلح با بيعت.
بيعت يعني هر چه که او گفت ما تسليم هستيم ما تابع هستيم دست بيعت داديم يعني خودمان را فروختيم بيع کرديم هر چه او گفت باشد. معناي بيعت يعني اين. اما صلح اين است که ما براساس توافقي براي مصالحي همديگر را تحمل ميکنيم نه اين است که ما هر چه او گفته است عمل بکنيم. خيلي بين صلح و بيعت تفاوت است و اگر امام مجتبي (عليه السلام) مجبور شد به جبر و اجبار زمانه و رزگار و لشکريانش که با انسان پليدي همانند معاويه صلح کند، اين يعني اينکه يک توافقي است براي مصالح اسلام و امت اسلامي مجبور هستند که اين کار را انجام بدهند. اما حاکميت حکومت يزيدي طالب بيعت بود نه طالب صلح. طالب اين بود که ابي عبدالله دست بيعت با يزيد بدهد و هر چه که او گفته اين امضا کند تصديق کند تأييد کند.
لذا حضرت رفت کنار قبر مطهر جد گرامياش رسول مکرم اسلام آنجا وضع را شرح داد و عرض کرد يا رسول الله، من دوست دارم در کنار شما در مدينه بمانم اما اگر اينجا بمانم مرا وادار ميکنند و از بين ميبرند که حتماً بايد بيعت بکني و من مجبور هستم شبانه سحرگاهان مدينه را ترک بکنم. وقتي که از مدينه خارج ميشدند اين کريمه قرآني را که موساي کليم گفت: ﴿خائِفاً يَتَرَقَّبُ﴾ اين کريمه را خواندند و از مدينه خارج شدند. اين آغاز اين نهضت بود اين انگيزه و نقطه عزيمت بود که حضرت دست بيعت نميدهد هرگز با انساني حاکميتي مکتب و مرامي که مکتب ظلم است مکتب تباهي است مکتب طغيان است هرگز سر سازش ندارد صلح و سازش با چنين جرياني جز ننگ چيز ديگري نخواهد بود. آنکه سرتاپاي نهضت را به روشني دارد همراهي ميکند عزتطلبي براي امت اسلام براي اسلام است.
حالا اجازه بدهيد چند جملهاي هم راجع به اصل عزت در فرهنگ و منطق دين عرض کنيم که ببينيم چيست و آن نوع عزتي که ابي عبدالله طلب ميکرد چيست؟ شايد نشود در يک جلسه اين بحث را به پايان بُرد اما تا آن مقداري که زمان ياري ميکند ما راجع به مسئله عزت در فرهنگ قرآن و منطق اسلام باهم سخن بگوييم.
مستحضريد که يکي از خصلتهاي والاي انساني، عزت است و داشتن هميت و عزتطلبي است و در مقابل عزت، جريان ذلت، خواري، ننگ و عار است. «و الموت خير من رکوب العار» يکي از شعارهايي که إنشاءالله در همين شبها بايد راجع به آن سخن بگوييم همين بيان ابي عبدالله است «الْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَار» مرگ بالاتر است از اينکه انسان ننگ و عار را بخواهد بپذيرد. در باب ذلت و عزت، اسلام حرفهاي فراواني دارد. عزت عبارت است از ان صلابت دروني و اينکه انسان در مقابل هيچ امري جز حق تسليم نشود. فقط و فقط حقپذير باشد حقبين باشد حقشنوا باشد حقمعتقد باشد و فقط و فقط حق و لاغير، و هر چه که غير حق است که باطل است در فضاي ذلت تفسير و تعبير ميشود.
ميفرمايد خداي عالم از امام صادق(عليه السلام) اين حديث شريف را عرض کنيم اين حديث نوراني را امام صادق(عليه السلام) به ما آموخته است که «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ كُلَّ شَيْءٍ إِلَّا إِذْلَالَ نَفْسِهِ»؛ چه احاديث نوراني! چه حقائق رباني! خداي عالم به انسان و به مؤمن همه چيز را به خودش واگذار کرد با آن هر کاري ميخواهي بکني بکن. تنها يک چيز را به او واگذار نکرد «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ كُلَّ شَيْءٍ إِلَّا إِذْلَالَ نَفْسِهِ»، مگر اينکه بخواهد خودش را ذليل بکند. مگر خواري را بپذيرد. مگر بيعت با ظالم و ستمگر و مکتب ظلم را بپذيرد. اين را خدا اجازه نداد «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ كُلَّ شَيْءٍ» هر چيزي، هر کاري ميخواهي بکني بکن اما مجاز نيستي خودت را به ذلت بيندازي. خودت را به خواري و عار و ننگ بسپاري، نه! آن انساني که به خواري و ننگ بخواهد تن در بدهد در مقوله انساني الهي معنا و تفسير نميشود. چقدر اين عزت والاست چقدر عزت نفس عزيز است.
در يک جا خداي عالم ميفرمايد: ﴿الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً﴾؛[3] همه عزتبه نام خداست. ما يک عزت ظاهري هم داريم، يک عزت حقيقي و واقعي داريم. عزت ظاهري يک عزت توخالي است با اعتبارات دنيايي جمع ميشود با پول و مقام و صندلي و کرسي و اين طرف و آن طرف اين عزت ظاهري است. اما عزت حقيقي آن است که با حق همراه باشد. بله، چه بسا انساني داراي عزت ظاهري است و از اين عزت ظاهري در مسير عزت حقيقي بهرهمند است صاحب کرسي است صاحب قلم است صاحب اعتبار اجتماعي است اما اين اعتبار و اين قلم و اين کرسي و اين مقام و اين و اين را در راه اجراي حق و احياي حق و اماته باطل استفاده ميکند اين خيلي ارزش دارد اما اگر کسي يک مقام ظاهري مالي اعتباري داشته باشد و از حقيقت دفاع نکند از حق و از صدق و عدل دفاع نکند اين عزت را عزت حقيقي نميدانند. ﴿الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً﴾.
در بيان ديگري ميفرمايد: ﴿لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ﴾،[4] خداي عالم اين عزت را به رسولش عطا کرد و به انسانهاي مؤمن و شايسته هم اين عزت را داده است. اين عزتي که در صلابت است اتقان است نفوذناپذيري است سستي به خود راه ندادن است عار و ننگ را نپذيرفتن است همه اينها جلوههاي عزتي است که اسلام از او سخن ميگويد و انسانيت انساني در گروه اين عزت است انساني که از عزت برخوردار نيست اين انسان ذليل است و انسانيت در او مرده است. قربان بيان علي بن ابيطالب در جنگ صفين وقتي معاويه و دشمنان آب را بر لشکريان علي بن ابيطالب(عليهما السلام) بستند حضرت بياني دارد اين بيان چقدر گرانبهاست چقدر قيمتي است «الْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ خَيْرٌ مِنْ الْحَيَاةِ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِين»؛ يکي از بهترين برجستهترين زيباترين خلاصهترين عصارهترين کلمات از کلمات علي بن ابيطالب: «الْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ خَيْرٌ مِنْ الْحَيَاةِ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِين»، آن وقتي که مقهوريد شکستخوردهاي ذلتپذيرفتهايد ننگ و عار را پذيرفتهايد ولو زنده باشيد مرگ شما را زيبندهتر است «الْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ» آن گاهي که مقهور هستيد شکستخوردهاي بيعت پذيرفتهايد تسليم شدهايد ننگ و عار پذيرفتهايد اگر هم زنده باشيد اين گرد مرگ بر اين زندگي پاشيده شده است. «الْمَوْتُ فِي حَيَاتِكُمْ مَقْهُورِينَ» اما اگر قاهر باشيد غالب باشيد عزيز باشد متقن باشد باصلابت باشيد ولو هم مرده باشد زندهايد «الْحَيَاةِ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِين»، آنگاهي که در قهر و غلبه و اتقان و عزت و صلابت هستيد شما زندهاي ولو به ظاهر مرده باشيد. آيا حسين بن علي زنده نيست؟ آيا نام مبارک حسين اينگونه دلها را و جانها را در خود نميپذيرد و اين نام عزيز و والا نيست؟ اين «الْحَيَاةِ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِين».
بله بدن مطهر ابي عبدلاله زير سمّ اسب رفت، خود حضرت يک بياني دارد: «وَ إِنْ تَكُنِ الْأَبْدَانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ» اگر بناست همه ما بميريم، اگر بناست همه اين بدنها زير خاک برود، چه بسا چقدر خوب است آن بدني که با شهادت به زير خاک برود. «وَ إِنْ تَكُنِ الْأَبْدَانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ» اينها چيست واقعاً؟ اين بيانات چه جور آدم را زنده ميکند؟ ما اين نهضت را داريم و اينجوري هستيم؟ ما اين بيان حسيني را داريم اين پرچمها را داريم و اين محرم را داريم اينجوري هستيم؟ «وَ إِنْ تَكُنِ الْأَبْدَانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ» اگر بنا باشد که بدنها براي مرگ آماده بشود چه بسا و چه بهتر که يک مرگ شهادت به سراغ انسان بيايد. «الْحَيَاةِ فِي مَوْتِكُمْ قَاهِرِين».
ب هر حال اين عزت از آنِ اين نهضت و از آنِ اين مکتب و اين مکتب مکتب جهاني و بشري است. اجازه بدهيد بحثي از عزت همچنان مانده، در جلسه ديگر هم راجع به عزت باهم سخن بگوييم و کلمات والا و ارزشمند حسين بن علي و اين مکتب والا را باهم مرور کنيم.
شب چهارم محرم حسيني است و نوعاً در اين شب مصيبت زينب کبري(سلام الله عليها) و شهادت دو فرزند گرامي آن حضرت عون و محمد است. نقش زينب(سلام الله عليها) نقش سراسري است. زينب هم يک حقيقت جهاني است. يک حقيقت بشري است زينب را که نميشود در کربلا خلاصه کرد. زينب را که نميشود در کوفه و شام خلاصه کرد. يک سلسله بياناتي و رفتاري و کرداري از حضرت به جا مانده است که يک الگوي زنده و هميشگي براي جامعه اسلامي و بشري به جا مانده است. مگر زينب فراموششدني است؟
بله، يکي از جهات او ام المصائب است سختيها و مصيبتهاي سنگين را زينب(سلام الله عليها) تحمل کرده است اما مگر زينب را فقط در پرده مصيبت ميشود ديد؟ آن زينبي که در مقابل عبيد الله و در مقابل يزيد اينگونه خروش برميآورد و حيدري و علوي ظاهر ميشود آن يک چهره زينب است. آن زينبي که در کنار بدن بيسر ابي عبدالله شاهانه سخن ميگويد، دست ميبرد اين پيکر بيسر را بلند ميکند رو ميکند به مدينة الرسول: «اين کشته فتاده به هامون حسين توست، اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست»، «هَذَا الْحُسَيْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ» اين را چه کسي ميتواند با خدا اينجوري حرف بزند؟ «إلهي تقبّل منّا هذا القليل من القربان»، به خدا به آسمان مينگرد و از قربانياش حسين بن علي سخن ميگويد. «اللّهمّ تقبّل منّا هذا القليل من القربان».
به مدينه پيامبر مينگرد ميگويد ببين اين حسيني که يک روز دکمههاي پيراهن را باز ميکردي و ميبوسيدي يک روز در ثريا بود و اکنون بر سرا و خاک است بنگر حسينت را. نميدانم واقعاً زينب(سلام الله عليها) در آن حال که دست بُرد اين بدن پاره پاره و بيسر را در مقابل خدا نگاه داشت و اينگونه سخن ميگفت چه روحي داشت؟ چه روحي بلندي داشت؟ مگر ميتواند کسي در آن زمان اينگونه سخن بگويد؟ يا وقتي به مدينه پيامبر مينگرد اينگونه سخن بگويد: «هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاء»، همين زينب است که در مجلسي ميگويد: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا»[5] و همين زينب است که در خانه کوخ شده يزيديان آن سخنان عرشي و آتشين را دارد.
به هر حال در روز عاشورا مصيبتي مستقيم به زينب(سلام الله عليها) وارد شد دو فرزندش بعد از اجازه که حضرت اول اجازه نميداد فرمود شايد پدرشان عبدالله بن جعفر راضي نباشد! زينب عرض کرد عبدالله به من گفت هر وقت حسين تنها شد و دشمنان آماده حمله به او شدند اين فرزندان را براي حسين قربان کن و اجازه که داد حضرت اجازه داد اين دو فرزند به ميدان رفتند. جنگ نماياني کردند عدهاي را به هلاکت رساندند و بعد صداي استغاثه اين دو جوان را آقا ابي عبدالله شنيد بالاي سر اين دو جوان رفت و مراسم وداع و توديع را با اينها داشت. اما برگشت براي حضرت خيلي سخت بود. بچههاي خواهر، حضرت دايي آنهايي بود و آنها بچههاي زينب بودند. براي ابي عبدالله خيلي سخت بود.
زينب(سلام الله عليها) در همه حالات با ابي عبدالله همراهي ميکرد مراقبت ميکرد رفاقت ميکرد سعي ميکرد که تا آنجا که ممکن است بار حسين را بردارد و مصيبت را کمتر کند خصوصاً در ارتباط با جوانش علي اکبر ابي عبدالله خيلي بر او سخن گذشت خيلي بر حضرت دشوار بود اين جواني که أشبه الناس خَلقا و خُلقا به رسول الله بود اما زينب(سلام الله عليها) ديد در کنار اين بدن پاره پاره يک مقداري برادر بيشتر صبر کرده مکث کرده از خيمهها بيرون آمد تا نگاه ابي عبدالله به خواهرش زينب(سلام الله عليها) افتاد حضرت از کنار بدن پاره پاره علي اکبر برخواست فرمود جوانان بنيهاشم بياييد علي را بر درِ خيمه رسانيد.
اما وقتي نوبت به بچههاي زينب رسيد، ديگر زينب از خيمهها بيرون نيامد تا مبادا حسين نگاهش به خواهر بيفتد و مصيبت اين امر بر او دشوارتر بشود.
«أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي القَومِ الظَّالِمين»،[6] ﴿وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون﴾.[7] «نسئلک اللهم و ندعوک، باسمک العظيم الأعظم الاعز الاجل الاکرم يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا رحمن و يا رحيم».
بار پروردگارا، اين قليل توسلات، عزاداري، عرض ارادتها، گفتوگوها، احاديث، بيانات، نهضت سالار شهيدان و ديگر امور را از همگان و جمع حاضر برادران و خواهران خصوصاً بانيان و وافقان و زحمتکشان به أحسن وجه قبول بفرماً
ذخيرهاي براي عالم قبر و قيامت همه ما قرار بده!
توفيق حشر با اين نهضت عظيم و معرفت دقيق و عميق و ايمان و باور و تبعيت عملي و رفتاري از اين نهضت را به همه امت اسلام مرحمتب فرما!
ارواح مؤمنين و مؤمنات ارواح طيبه شهدا، روح عالي امام امت را و آن کساني که در بيرون و درون اين تکيه آمريدهاند گذشتگان از اين جمع، امامزاده بزرگوار، همه و همه را در جوار رحمت سالار شهيدان حسين بن علي قرار بده!
آني و لحظهاي بين ما و قرآن و عترت فاصله و جدايي مينداز!
خدايا، کشور ما را، نظام ما را، جامعه اسلامي ما را، ايران اسلامي عزيز را در پناه حضرت بقيت الله از هر گزند و آسيبي محفوظ و مصون بدار!
قلب مطهر آقايمان مولايمان امام زمانمان را از همه ما راضي و خرسند بفرما!
«بالنبي و آله و عجل الله تعالي في فرجه الشريف»
[1]. سوره فرقان, آيه1.
[2]. اللهوف علي قتلي الطفوف، ترجمه فهري، النص، ص97.
[3]. سوره نساء، آيه39؛ سوره يونس، آيه65.
[4]. سوره منافقون، آيه8.
[5]. اللهوف علی قتلی الطفوف / ترجمه فهری، ص160؛ مثير الأحزان، ص90.
[6] . بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج52، ص289.
[7]. سوره شعراء، آيه227.