اخلاق جلسه4

31 01 2023 1016602 شناسه:

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله رب العالمين و صلّي الله عليه محمد و آله الطاهرين».

 

شما ميدانيد که حالا اول روز درسي است يک بحث اخلاقي و معنوي هم براي خودمان داشته باشيم اين صلواتي که الحمد لله ما توفيق داريم يکي از بهترين نعمتهاي الهي است و لااقل چهار کار عمده از صلوات عزيز ما برميآيد اينکه امام سجاد(عليه السلام) در قبل و بعد هر فقرهاي از فقرات دعا صلوات بر پيامبر و اهل بيتش را در حقيقت براي او تثبيت ميکند براي اين است که لااقل چهار جهت اصلي در اين صلوات وجود دارد.

اولين جهتي که در صلوات وجود دارد اينکه عرض ميکنيم براي اينکه اين اسم را من آوردم بحث اين است که ما به برکت اين حضرات معصومين ميتوانيم به يک معرفت درست راه پيدا کنيم و اين صلوات راه ارتباط ما را با حضرات معصومين(سلام الله عليهم اجمعين) درست ميکند و نشان ميدهد اين صلوات خيلي بابرکت است و انساني که بدون صلوات هست انسان گمگشته است و سرگردان است و راه گم کرده است ولي صلوات راه نسبت ما با اهل بيت(عليهم السلام) را تصحيح و اصلاح ميکند.

اين صلوات لااقل چهار تا ويژگي با او همراه است براي اينکه هر نوع اقدامي که ما ميخواهيم انجام بدهيم خواه اقدام علمي باشد خواه اقدام عملي يک کاري است چون انسان يا با بال علم يا بال عمل دارد حرکت ميکند اقدام عملي يا اقدام علمي اين اقدام علمي و اقدام عملي اگر سرگشته باشد حيران باشد و متصل با يک منبعي نباشد اين هيچ چيزي ندارد ماندگاري نخواهد داشت يک تلاش بيهدفي انجام ميشود. اينکه ميفرمايد که مثلاً اگر کسي روزه بگيرد ولي معاذالله غيبت بکند اين يک تشنگي را فقط دارد تحمل ميکند هيچ بهرهاي از روزه براي او نيست جز يک تشنگي، براي اين است که اين خود سرگردان است اين عمل که به غايت نميرسد اگر بخواهد به غايت برسد به هدف برسد اين عمل ميتواند يک عمل مثبت تلقي بشود و إلا اگر عمل به هدف نرسد که عمل مثبتي تلقي نميشود.

نکتهاي که اينجا وجود دارد اين است که صلوات آن رابط ما با اين حضرات معصومين است و باعث ميشود که چه کار علمي که ميکنيم چه کار عملي ميکنيم ما بتوانيم براساس اين ارتباط خودمان را به يک جايي وصل کنيم که اين عمل و اين کار ما گمگشته و سرگشته و حيران نباشد پس اصل اين صلوات را در حقيقت ما در اين فضا داريم جستجو ميکنيم. آن کسي که بدون صلوات ميانديشد يا بدون صلوات عمل ميکند ولو عمل صالح هم باشد اين نسبتي در آنجا ندارد هيچ چيزي ندارد هيچ مناسبتي ندارد يعني کار انجام شده است ولي اين کار اگر بخواهد به يک جايي بنشيند ثمر بدهد و منتج باشد اين بايد هدف داشته باشد اين هدف زماني ميتواند تأمين بشود و مرتبط با ذات الهي بشود که از راهش بشود و إلا تلاشهايي ميشود ﴿هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً ٭ الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا﴾ سعي دارند کوشش و تلاش دارند ولي گمراهي است تباهي است هيچ است هيچ ارزشي ندارد. آنهايي که ﴿وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً﴾ اينها ﴿ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا﴾، تلاش هست اما سرگشتگي است حيراني است نتيجهبخش نيست.

اما عرض کرديم که چهار ويژگي عمده براي صلوات وجود دارد چه کار علمي ميخواهيم انجام بدهيم و چه کار عملي بخواهيم انجام بدهيم، اين در پناه صلوات ميتواند براي ما اين چهار تا امر باشد: امر اول اين است که حالا آدم نماز خوانده است فرضاً نماز خوانده است از نماز بالاتر که ما نداريم اين «خَيْرِ الْعَمَل‏» است اين نماز اگر بدون صلوات باشد يک کاري است اولاً ما عرض کرديم که اين رابطه انسان با آن مقصد و مبدأ را اين نسبت دارد درست ميکند براي اينکه آنها واسطههاي فيضاند آنها رابطه بين حق و خلقاند و اينها کساني هستند که براي اينکه انسان به آنجا برود اينها «وجيه عند الله» هستند و کار را در پيشگاه پروردگار عالم موجه ميکنند.

اولين ويژگي که در فضاي درود و صلوات بر محمد و آل محمد(صلوات الله عليهم اجمعين) داريم اين است که کار ما را از عيب و پيراستگي در ميآورند و بيپيرايه ميکنند. به هر حال کارهاي ما ذهنيتهاي ما دل ما خصلتهاي ما و با دهها عيب و آلودگي که الآن اين دل ما که نفس انساني است با شهوت است با غضب است با کينه است با فلان با فلان، همه اينها هست اين علم يا اين عمل از اين جايگاه دارد برميخيزد اينکه به خدا نميرسد اين «لا يصعد الي الله سبحانه و تعالي» ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾[1] کلمه طيب حالا يا علم باشد يا عمل باشد در حقيقت اين به حق ميرسد.

بنابراين اگر تا طيب نشود اين کار ارزشي پيدا نميشود و منسوب نميشود اولين ويژگي که اين صلوات انجام ميدهد اين است که اين کار را بيپيرايه ميکند و در حقيقت اجازه نميدهد که آلودگي و تباهي و امثال ذلک باشد اين يکي از بهترين امتيازي است که ما در پرتو صلوات داريم آنها اين ويژگي را دارند چون خودشان طيب و طاهر هستند ميتوانند بگويند که اين مثلاً حرفي که ما زديم اين سخني که ما گفتيم چند درصد ريا در آن بوده، سمعه در آن بوده چه چيزي واقعاً بوده و چه خصلتهاي خوبي و بدي با آن بوده! اين بدها را بايد جدا کنيم پس اولين ويژگي که ما از طريق صلوات ميتوانيم بدست بياوريم اين است که عيبها را برطرف ميکنند، اين يک.

دو اين است که نقص کار را هم برطرف ميکنند. نقص کار چيست؟ بالاخره آدم نمازي که ميخواند يک صدقهاي که ميدهد يک احساني که ميکند يا هر انديشهاي که دارد آنها هستند اين کار انسان ناقص است آن کمالي که در حقيقت بايد در کار باشد از انسان صادر نميشود آنها در حقيقت اين امر را هم به عهده دارند که در حدّ خودش البته، نه کمال نهايي بستگي به دل و جان آن انسان دارد اين کمال را هم در حقيقت براي انسان اينها ميآورند.

نکته سوم اين است که اين دوستان دست بلند کردند ما اگر

پرسش: ...

پاسخ: در آخر جلسه باشد ... جناب آقاي ظهري سلام عليکم بفرماييد! ... اين مسئله اول بود. گرچه ما از بحث اصول داريم دور ميشويم ولي اين امتياز براي روز اول هست ما اينکه عرض کرديم از راه درود و سلام به حضرات معصومين راه خودمان را باز ميکنيم اين است. پس اولين ويژگي رفع عيب است. دومين ويژگي عبارت است از رفع نقص است که کمال باشد. سومين ويژگي ثبات و بقاء و ماندگاري است. يک عمل زماني ميتواند براي انسان بماند که براي انسان خير بياورد که ماندگار باشد. ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾[2] و اين ثبات و بقاء و ماندگاري و پايداري در اثر ارتباط با اهل بيت(عليهم السلام) است اينها «وجه الله»اند اينها بقيت اللهاند اينها باقياند کاري که به اينها منسوب بشود به برکت «وجه الله» و «بقيت الله» و اينها باقي ميماند و لذا اگر کار به اينها منسوب شد اينها چون باقياند به بقاي الهي، اين کار هم باقي و ماندگار است.

ويژگي چهارم عبارت است از برکت داشتن شاخ و برگ پيدا کردن، رشد و نمو پيدا کردن، چون آنها همواره در حال نمو و رشدبخشي هستند و انساني که با آنها ارتباط پيدا کرد اين ويژگي چهارم هم هست پس اين صلوات حداقل اين چهار امر را به عهده دارد اين ارتباط با حضرات معصومين يکي رفع عيب است و ديگري رفع نقص است و سومي امر بقاء و ثبات و پايداري است و چهارمي هم رشد و نمو و در حقيقت تعالي و امثال ذلک است که در سايه اين است. ما اين صلواتي که ميفرستيم يک درود خشک و خالي نيست که يک امري باشد! اين برکاتي دارد که ولي بايد متوجه باشيم که اين يک پيوند است يک ذکر لب و لساني و زباني نيست که مثلاً ما گفتيه باشيم «اللهم صل علي محمد و آل محمد» بلکه يک ارتباط وجودي است اين صلوات يک ارتباط وجودي ايجاد ميکند که در سايه اين ارتباط وجودي، اين چهار امر ميتواند براي انسان شکل پيدا بکند و لذا در ابتداي سال تحصيلي هستيم و همواره خودمان را به حضرات معصومين(سلام الله عليهم اجمعين) مرتبط بدانيم و اين ارتباط هم ارتباط زباني و لفظي و قولي نيست بلکه قلبي و وجودي است و ما واقعاً اين پيوند وجودي را بايد کاملاً احساس کنيم و بدانيم که در سايه اين پيوند وجودي لااقل اين برکات چهارگانه براي ما حاصل ميشود. سلب نقص، سلب عيب، اثبات کمال و اثبات رشد و تربيت و اثبات بقاء و ماندگاري و ثبات اين است.

اما بحثي که در ادامه بحث خارج فقه سال قبل داشتيم در خصوص مسئله اولي بود که در باب اجتهاد و تقليد مرحوم سيد بيان فرمودند. مرحوم سيد در مسئله اول از کتاب اجتهاد و تقليد فرمودند که «يجب علي کلّ مکلّف في عباداته و معاملاته أن يکون مجتهداً، أو مقلّداً، أو محتاطاً» مباحث فراواني را در سال قبل داشتيم تمام جلساتي که در سال قبل ما داشتيم شرح همين مسئله است که اجتهاد يعني چه؟ شرايط اجتهاد کدام است؟ اقسام اجتهاد و اجتهاد مطلق داريم اجتهاد متجزي داريم و اينها چگونه است؟ و تا حالا برسيم به بحث تقليد و بحث احتياط که اينها مباحث بعدي است.

اما اينکه اگر کسي مجتهد شد چه شؤوني دارد؟ که مباحث ما به اينجا در سال قبل رسيد که شؤوني را براي مجتهد هست و وظايفي ک متوجه يک مجتهد است چند امر است؟ در اين کتاب تحرير الاصولي که حضرت والد بزرگوار آيت الله جوادي آملي از امام(رحمة الله عليه) داشتند اين چند امر را به عنوان شؤون اجتهادي کر کردند فرمودند که «و اليعلم أنه قد يصدق علي شخص واحد عناوين متعددة بحسبها و کل منها حکم خاص و اثر مخصوص» که اين چند تا اثر را فرمودند. ميفرمايند که در مقام عنوانگذاري شش تا عنوان ميدهند ولي ما الآن ميخواهيم بگوييم که شؤوني که يک مجتهد، مجتهدي که در حقيقت براساس آنچه را که گفته شد اينها قدرت استنباط داشته باشند ما شرايط استنباط را در سال قبل توضيح داديم که مجتهد به چه کسي ميگويند؟ اين عنوان اجتهاد به چه کسي صادق است؟ و شرايطش کدام است؟ مبادياش کدام است؟ چه علومي واقعاً براي اجتهاد لازم است؟ همه اينها را ما سال قبل الحمد لله بحث کرديم اما اگر کسي مجتهد شد مجتهد بالفعل، مجتهد به حمل شايع، نه مدرّس اجتهاد بشود نه معلم بشود، بالفعل مجتهد شود يعني قدرت استنباط احکام الهي را از ادله شرعيه داشته باشد که براساس آن بحثهايي که داشتيم. اولي اين است که اگر کسي واقعاً مجتهد شد حالا بعضيها در حدّ حتي اجتهاد متجزّي هم ميگويند که اين احکام بايد حتي مجتهد متجزي هم هست در آن دايره و قلمرو تجزي که قدرت بر استنباط دارد حرام است بر او که به ديگري به نظر ديگر بخواهد توجه کند. يعني در حقيقت توجه به معناي اينکه بخواهد از او تقليد بکند.

«يحرم عليه الإتکال علي رأي الغير» بررسي و نظر و امثال ذلک که محذوري ندارد ولي کسي که مجتهد شد خودش مجتهد است و قدرت استنباط دارد و ميتواند احکام الهي را از ادله شرعيه ادله تفصيليه شرعيه استفاده بکند و استنباط بکند بيايد از ديگري تقليد بکند «اتکال علي الغير» بر او حرام است. اين مطلب اول بود. «من يحرم عليه الإتکال علي رأي الغير و تقليده فيه».

نکته دوم اين است که او ميتواند به رأي خودش و تشخيص خودش و استنباط خودش عمل کند و در حقيقت عمل به آنچه را که استنباط کرده است و به عنوان يک مجتهد به آن رأي و نظر رسيده است جايز است براي او «من يجوز له الاعتماد علي رأي نفسه» آيا يک مستنبط احکام الهيه که براساس يک اجتهاد صحيح و قطعي و مسلّم توانسته به احکام الهي دست پيدا کند بر او جايز است که اين نظر را نظر مطاع بداند و از آن تبعيت بکند؟ ميگوييم بله جايز است. «من يجوز له الاعتماد علي رأي نفسه بالمعني الاعم».

مطلب سوم که ما تقريباً داشتيم به اينجا نزديک شديم و شايد اين را هم عرض کرديم «من يجوز له الإفتاء و تصديه» کسي که ميتواند و جايز است براي او که فتوا بدهد فتوا دادن يکي از شؤون مجتهد است مجتهد يعني کسي که قدرت بر استنباط احکام الهي را براساس ادله تفصيليه يافته است اين جايز است براي او بلکه چه بسا اگر کسي نبود بر او واجب است واجي عيني است که فتواي الهي را چون «حکم الله» که نبايد به زمين بماند اين آقا قدرت استنباط پيدا کرده است خداي عالم به او اين توفيق را داده است که توانسته است براساس ادله و منابع وحياني کتاب و سنت احکام الهي را استنباط کند البته شرايطش را پيدا کرده است علومي که بنا بود فرا بگيرد علوم را فرا گرفته است مبادي را فرا گرفته است شرايط را پيدا کرده است حتي شرايط طهارتي هم که ما عرض کرديم طهارت نفساني چقدر دخيل است اينها را فراهم کرده اين شده مجتهد و اين قدرت استنباط دارد، آيا اين احکام را بايد بگويد يا نه؟ ميگويند بله. اگر متعين در او باشد که واجب ميشود و اگر نه، ديگران هم هستند بر او جايز است که فتوا را بدهد و تصدي کند.

نکته بعدي که از شؤون اجتهاد و مجتهد است مراد از مرد، چون مجتهد حالا بايد راجع به اين مسئله بحث کنيم که آيا مسئله اجتهاد براي مرد است يا زن هم ميتواند مجتهد باشد که بايد بحث شود. «من يجوز له الجلوس في مسند القضاء و فصل الخصومة» آن کسي که ميتواند شأن قضا داشته باشد شأن مسند قضا پيدا کند و بتواند فصل خصومت کند. يکي از چون مستحضريد که قضاوت يکي از شؤون الهيه است ﴿يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ﴾ اين البته اين يکي از مستندات قضيه ما در اين است که بحث قضا و داوري از مهمترين مسائل و شؤونات الهيه است لذا به عنوان شأن ذاتي امام معصوم(عليه السلام) است سه تا شأن براي امام معصوم است شأن افتاء شأن قضا شأن حکومت، اين سه تا در حقيقت وجود دارد و لذا قضاوت کردن فصل خصومت کردن از مهمترين شئوناتي است که خداي عالم به عهده مواليان امر و اولياي خودش قرار داده که آنها بتوانند اين کار را بکنند و خلفاء و جانشينان به حق آنها که مجتهدان حقيقي هستند اينها هم از ناحيه آنها مأذون هستند که فصل خصومت بکنند و کار قضاوت و داوري را داشته باشند اين امر چهارم بود.

امر پنجم که جاي بحث و صحبت دارد که ما الآن وارد اين مسئله شديم «من يجوز له اقامة الحدود و السياسات الاسلامية» مجتهد کسي است که اقامه حدود و سياستهاي اسلامي براي او وجود داشته باشد. در حقيقت کسي است که همان ولايت فقيهي که ما مطرح ميکنيم اينجا است اين به عنوان امر پنجم است اين در صفحه 484 کتاب تحرير الأصول جلد چهارم والد بزرگوار ما است که دارم براي آقايان عرض ميکنم که اين هم بحثي است که إنشاءالله از فردا در حقيقت بايد دوباره برگرديم و اين بحث را داشته باشيم إنشاءالله.

البته فردا روز سهشنبه است و ما درس خارج فقهمان در گذشته هم شنبه و يکشنبه و دوشنبه و سهشنبه بود و چهارشنبه درس خارج فقه تعطيل بود ولي فردا إنشاءالله اين درس را خواهيم داشت ولي چهارشنبهها درس را نداريم.

امر ششم: «من يجوز بالغيب الرجوع إلي رأيه» مجتهد کسي است که براي غير جايز است که به رأي او مراجعه کنند و در أخذ احکام الهيه به او مراجعه داشته باشند.

اين شش امر را از اموري ياد کردهاند که در حقيقت کار مجتهد است و ما الآن در امر پنجم هستيم که آيا ولايت فقيه براي فقيه و براي مجتهد اين امري که فرمودند که «يجوز له» آيا اين تا چه حدي هست و قلمرو اين کار هست ما داريم بحث ميکنيم که إنشاءالله در جلسه آتي راجع به ادامه بحثي که ما چون بحث ولايت فقيه را سال قبل شروع کرديم چند تا مسئله را گفتيم و بقيه مانده بود براي امسال که إنشاءالله بايد ببينيم چگونه است.

«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

اگر دوستان نظري دارند سؤالي دارند بفرماييد که ما در ارتباط با آنها داشتيم.

پرسش: اين شش امري که بيان کرديد به ترتيب است؟

پاسخ: ترتيب در مقام اثبات است.

پرسش: بحث مرجع تقليد بعد از ولايت فقيه مطرح ميشود؟

پاسخ: اوّلي است تقريباً اينجوري ميشود «يجوز له الافتاء» به ديگري نبايد رجوع بکند به خودش مراجعه ميکند و ميتواند فتوا بدهد و ميتواند قضاوت بکند و ميتواند سياست داشته باشد.

«و صلي الله عليه محمد و آل محمد»

 

[1]. سوره فاطر، آيه11.

[2]. سوره انعام، آيه160.