شب پنجم؛ سخنرانی استاد در دهه اول محرم الحرام؛ نهضت حسینی حقیقت جهانی و بشری

23 07 2023 1716089 شناسه:

مراسم عزاداری و سوگواری شهادت سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) در دهه اول ماه محرم الحرام با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین استاد مرتضی جوادی آملی و با موضوع «نهضت حسینی حقیقت جهانی و بشری»، در  مسجد هدایت شهر آمل برگزار می شود.
​​​​​​​لازم به ذکر است این مراسم به مدت ده شب از شب اول محرم (سه شنبه 27 تیر ماه) بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء ساعت 21:30،  در محل حسینیه هدایت طایفه آملی واقع در آمل، پایین بازار برگزار است

​​​​​​​لینک پخش زنده مراسم : https://el.esra.ir/ch/ostad-morteza-javadiamoli

دانلود فایل تصویری
دانلود فایل صوتی

أعوذ باللَّه من الشَّیطان الرَّجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، بَارِئِ الْخَلائِقِ أَجمَعِین، باعِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِین، رافِعِ السَّماوَاتِ وَ خَافِضِ الأَرَضِین، ‏ثُمَّ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِین، سِيَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم حَبِیبِ إِلهِ الْعَالَمِین ‏أَبَا الْقَاسِم ‏الْمُصْطَفَی مُحَمَّد صَلَّی اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَی الْأَصْفِيَاءِ مِنْ عِتْرَتِهِ، لَا سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء حُجَّة ابْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِی رُوحِی وَ أَرْوَاحُ ‏الْعالَمِینَ لَهُ الفِداء‏، بِهِمْ نَتَوَلَّی‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأُ إِلَی اللَّه».

شب پنجم ماه عزیز محرّم از سال 1445 هجری قمری است. نهضت سالار شهیدان منبع سرشار و فراوانی است که یک جامعه انسانی و جهانی را میتواند راهبری کند و برای آن اسوه و الگوی همیشگی باشد. اگر بهدرستی این نهضت شناخته بشود و ابعاد و جنبههای بهدرستی دانسته بشود، خصلتهای والای انسانی در پرتو این نهضت احیا میشود. انسانیت و هر آنچه که مایه حیات انسان راستین است، در سایه این نهضت قابل ملاحظه است. درست است که ابی عبدلله(علیه السلام) این قیام را و این نهضت الهی و آسمانی را در مقابل جریان ستم و ظلم زمان خودش انجام داد، اما آنچه که در این نهضت نهفته است امری بهمراتب فراتر از آنچه که یک حرکت سیاسی یا یک حرکت انقلابی بخواهد محسوب بشود. بلکه این حرکت یک حرکت انسانی و جهانی است و میتواند برای همگان الگو و نمونه باشد.

امروزه هم افراد و هم جوامع انسانی به دنبال آن هستند که یک الگویی را برای زیست و حیات خویش انتخاب کنند و مسیر را در زندگانی برای خود بیابند که هم شرافت و عزت دنیایی آنها تأمین است و هم سعادت اخروی آنها در سایه آن تضمین میشود. به نثار ارواح تابناک شهدای کربلا بالأخص سید الشهداء صلواتی اهدا فرمایید!

یکی از شواهد فوق العاده زنده، برجسته و والا در نهضت سالار شهیدان، مسئله عزتمندی و مقابله با ذلت و عار و خواری و ننگ است. گرچه شعائر حسینی در این مکتب فراوان است اما برخی از این شرایع و برخی از این شعائر برجستهتر و شکوفاتر است. از نمونههای بارز شعائر حسینی، مسئله عزتطلبی و مقابله با ذلت و ننگ و عار است.

«الْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَار ٭ وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّار»

یکی از جهاتی که در نهضت ابی عبدالله منتشر است و در جایجای این نهضت به وضوح میشود آ« را دید و آن را مشاهده کرد، مسئله عزت است. عزت به عنوان یک وصف ارزشمند انسانی، یک خصلت والای انسانی که دین و ایمان بر آن تأکید و اصرار دارد، در این نهضت به عنوان برجستهترین شعار معرفی شده است. از آن لحظه آغاز حرکت تا لحظه انجام شهادت، آنکه از این نهضت میجوشد نبئان و جوشش دارد عبارت است از عزتطلبی و مقابله با ذلت و خواری.

چندین بار حسین بن علی این معنا را مورد تأکید قرار داد که عزت به عنوان یکی از برجستهترین خصلتهای انسانی و ایمانی مورد تأکید است. جامعه بشری، انسانها، آحاد و افراد بشر، همه و همه از جایگاه فطرت و آن عقل فطری خود بر مسئله عزت اصرار دارند و همواره از ذلت و عار و ننگ در گریز و فرار هستند. این یک امر بشری و انسانی است و یک امری است که میتواند انسانها را متحد کند، انسجام و یکپارچگی به جامعه ببخشد و حیثیت جهانی برای انسان ایجاد کند. ما به دنبال خصلتها و ویژگیهای این نهضت هستیم که بتواند آن جهات بشری را در او انسان مشاهده کند.

عرض شد آنچه که در جایجای این نهضت به وضوح دیده میشود و حسین بن علی(علیهما السلام) بر آن اصرار دارد مسئله عزت و افتخار و داشتن جایگاه والای انسانی است. وقتی در روز عاشورا با حسین بن علی لشکر کفر مقابل ایستاد، از حضرت خواستند که با یزید بیعت کند، دست بیعت با یزید بدهد، ببینید سخن ابی عبدالله در مقابل این سخن ناصواب و منطق باطل و غیرانسانی چیست؟ حضرت فرمود: «لَا أُعْطِی بِيَدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِید»؛ نه، من آن کسی نیستم که دست سازش و ذلت به ظالم و جائری همانند یزید و امثال او بسپارم «لَا أُعْطِی بِيَدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِید»، آیا منِ حسین را میخواهید بشناسید، این همه لشکر آمدید تا در مقابل منِ حسین فرزند رسول الله مقاومت و مقابله کنید؟ آیا از من چنین خواستهای دارید که من دست سازش و بیعت با جریان ظلم و ستم بدهم و ننگ و عار را برای خود و جامعه و امت اسلامی بپذیرم؟ هرگز «لَا أُعْطِی بِيَدِی» نه دست سازش دارم و نه پای فرار. «لَا أُعْطِی بِيَدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِید».

این سخن، سخنی است که در روز عاشورا در مصاف و پیکار با دشمن با این صراحت بیان فرمود. وقتی رجز میخواند در آن رجزش که احدی یارای مقابله با آن حضرت نداشت این رجز ابی عبدالله بود:

«الْمَوْتُ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْعَار ٭ وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّار»

اگر از منِ حسین، منطق انسانی و بشری میپرسید، من با ظلم هرگز راه سازش و ذلت را نخواهم طی کرد. اگر امر دائر باشد بین مرگ و بین اینکه ذلت را بپذیرم، برای من مرگ برتر و بالاتر و بهتر است از پذیرش لذت. ببینید امام حسین چه مکتبی را دارد تولید میکند؟ چه جامعهای را میخواهد بیافریند؟ چه امتی را میخواهد خلق کند؟ اگر ما این شبها و این روزها بلکه تمام محرم و صفر بلکه تمام سال دلدادگی به این نهضت داریم، برای اینکه حسین درس آزادگی و حرّیت و عزت و عظمت به انسانیت داد. این حسین را جاودانه میکند، جهانی میکند، بشری میسازد و به عنوان یک الگوی انسانی معرفی میکند.

ابو نصر بن نباته یکی از شعرای عرب وقتی میخواهد حسین بن علی را معرفی کند میفرماید حسین کسی است:

«الحسین الذی رأى القتل فی العز ٭٭٭ حیاة و العیش فی الذل قتلا»

دارد معرفی میکند یک شخصیت ادیب و فرهیخته جهان عرب است این زندگی را میبیند، این سبک و سلیقه حیات را مشاهده میکند میگوید: حسین بن علی کسی است که مرگ را در سایه عزت حیات میداند و حیات در سایه ذلت را قتل و مرگ میشناسد.

«الحسین الذی رأى القتل فی العز ٭٭٭ حیاة و العیش فی الذل قتلا»

این منطق ابی عبدالله است. یکی دیگر از بیانات ابی عبدالله(علیه السلام) در همین فضای عزتآفرینی که انسانیت را در سایه عزت میخواهد البته معنای عزت غیر از غرور است غیر از قلدری است غیر از تکبر است عزت یعنی تابع حق بودن حق را تا آنجا که هست امتداد دادن، از حق تبعیت و اطاعت کردن، این عزت است.

اجازه بدهید یک بیانی را از امام عسکری در محفل حسینی به سمع و نظر شما برسانیم. آقا امام عسکری(علیه السلام) فرمود: «مَا تَرَكَ الْحَقَّ عَزِیزٌ إِلَّا ذَلَّ وَ لَا أَخَذَ بِهِ ذَلِیلٌ إِلَّا عَز»؛ آن چیزی که مایه عزت انسان است، مایه سربلندی و فخر انسان است، مایه شوکت و قدرت و صلابت و شدت وجودی انسان است، حقطلبی، پیرو حق بودن، از حق تبعیت کردن و حق را برای خود نصب العین قرار دادن است. این بسیار میتواند برای همه ما عزیز و والا باشد.

ملاحظه بفرمایید این بیان امام عسکری(علیه السلام) را یک بار دیگر، چون درست است که عزت مایه شرف است عزت مایه عظمت وجودی انسانی است این واقعیتی است حق و شایسته اما باید بین عزت با تکبر، عزت با تبختر، عزت با غرور و نظایر آن فرق گذاشت. اگر انسان تبعیت از حق را، پیروی و مصاحبت با حق را برای خود انتخاب کرد و انزجار نسبت به باطل را برای خود برگزید. این انسان که چون تابع حق است از عزت برخوردار است. آقا امام عسکری(علیه السلام) فرمود: «مَا تَرَكَ الْحَقَّ عَزِیزٌ إِلَّا ذَلَّ»؛ انسان عزیز اگر حق را ترک بکند ذلیل میشود. «وَ لَا أَخَذَ بِهِ ذَلِیلٌ إِلَّا عَز»؛ هیچ ذلیلی نبوده مگر اینکه آخذ و گیرنده حق است و چنین انسانی به عزت میرسد.

پس بنابراین ما باید بین عزت حقیقی با یک تکبر، قلدری و خود را برتر از دیگران دانستن و نظایر آن تفکیک کنیم. عزت یعنی آن شوکت و جلال، آن صلابت و اتقانی که انسان در جهت همراهی با حق و مصاحبت با حق برای خود انتخاب کرده است و ذلت آن است که با باطل انسان همدم و همسخن بشود. بنابراین سخن والای حسین بن علی شعار زنده که یک شعار بشری انسانی و جهانی است، شعار عزتخواهی برای انسانیت عموماً و مؤمنان جامعه خصوصاً و یک جامعه عزیز بالأخص است.

ما نه تنها افراد عزیز میخواهیم، یک جامعه عزیز میخواهیم. جامعه عزیز یک جامعهای است که با صلابت باشد با حشمت و جلال باشد با شدت و قوت و غلبه باشد، آن جامعهای که از سایر جوامع عقب مانده باشد آنها این جامعه را محل نگذارند اعتنا نکنند به ارزشهایش به شعارهایش و نظایر آن، آن جامعه عزیز نیست. عرض میکنیم یک: افراد جامعه دو: خود جامعه باید عزیز باشد. حضرت همیشه مسئله مثل را به عنوان یکی از شعارهای خودش مطرح میکند میفرماید: «مِثْلِی لَا يُبَايِعُ مِثْلَ یزید بن معاویة»؛[1] مثل منِ حسین با کسی همانند یزید بیعت نخواهد کرد. حضرت به فکر ساخت یک جامعه است یک امت است یک مجموعه والای انسانی است که از خصلتهای بشری برخوردار است. چرا ما ادعا میکنیم که این نهضت برای همه جهان میتواند یک الگو و اسوه انسانی باشد؟ چرا؟ چون در این نهضت عناصری، ارکانی وجود دارد که این عناصر و ارکان جهانی است، بشری است و همه آحاد بشر بلکه مجتمعات بشری و جوامع بشری بر آن اصرار دارند.

این مسئلهای نیست که ما بگوییم یک انتخابی است حسین بن علی یک کاری کرد نه! او میخواهد درس عزت و آزادگی را به ما بیاموزد. «الموت فی الحیاة» اگر مرگ بخواهد در عزت باشد آن حیات است. این بیان ابی عبدالله است: «الموت فی عز حیاة و الحیاة فی ذل موت». اگر انسان به دنبال یک حیات حقیقی است، یک زندگی حقیقی است، آن چیزی که میتواند شرافت انسانی برای انسان به همراه بیاورد اگر انسان به دنبال آن است این خصلتها را احیا کند، ما متأسفانه این شعار عزیز و عظیم را در جامعه فراموش کردیم. آحاد جامعه و بلکه مجتمع ما از این شعار فاصله داریم. باید عزت را به جامعه برگردانیم عظمت و جلال و شکوه جامعه را در سایه پذیرش حق و ترک باطل باید به جامعه برگردانیم. بنا نیست که این نهضت ابی عبدالله را در ماه محرّم بیاییم بنشینیم باهم سخن بگوییم و عزاداری کنیم و اطعام و تمام بشود. اینها درسهایی است اینها عبرتهایی است اینها آموزههای والای وحیانی است که حسین بن علی با خونش و با یادگارانش جوانانش و با اصحاب و یارانش امضاء کردهاند و به بشر اهداء نمودند.

البته شعارهای دیگر و عناصر و ارکان دیگری هم در این نهضت هستند که إنشاءالله در شبهای آتی به آن عناصر و ارکان جهانی هم اشاره خواهد شد اما این شعار را باید برای خود و جامعه خودمان در رأس شعار حسینی مورد تعظیم و تکریم قرار بدهیم. شما ببینید در قرآن عظیم راجع به مسئله عزت چه جایگاه و موقعیتی فراهم آمده است؟ بله، این واژه عزت که با صلابت با شدت با قوت و غلبه همراه است وقتی به لغت مراجعه میکنیم که عزت یعنی چه؟ میگویند یک حقیقتی که اگر در امری باشد این حقیقت شکستناپذیر است این حقیقت سستی و وهن به خود راه نمیدهد. اصطلاحاً در کتابهای لغت آمده أرض عزاز یعنی زمینی که نفوذناپذیر است. زمینی که نیش کلنگ و گرز پُتک او را نشکند، مقابله و مقاومت او در حدی باشد که هیچ چیزی نتواند او را خوار و ذلیل کند. این میشود عزت. انسان باید اینگونه باشد جز در مقابل حق، به هچی امر دیگری هر کسی باشد جز در مقابل حق نباید انسان سر تسلیم فرود آورد. این عزت را قرآن آورده است وحی آورده و خدای عالم میفرماید: ﴿الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً؛[2] خیلی مسئله است این تمام عزت آن وصفی که خدای عالم برای خود پسندیده و به احدی برای اینکه آنها داشته باشند جز در مقام ظهور عزت چیزی نداده است.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ» وقتی در مقام تسبیح خدا هستیم میگوییم خدا آن حقیقتی است که لباس عزت و کبریایی زیبنده اوست. همانطوری که لباس بندگی زیبنده انسان است انسان لباسی بالاتر از بندگی در پیشگاه خدای عالم ندارد. این لباس زیبنده انسان است همانطوری که عزت زیبنده پروردگار عالم است «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ»، شما میخواهید خدا را تسبیح بکنید، خدا را تحمید و تحلیل و تکبیر بگویید، با این عبارت. این در نهج البلاغه است علی بن ابیطالب دارد خدا را معرفی میکند معرفی خدا در بیان حضرت علوی که امیر بیان است این است که «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ»، همانطوری که انسان با فقر و عبودیت عزیز و والا میشود، پروردگار عالم در کسوت عزّت و کبریایی عزیز و والاست «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ».

این عزت از آن پروردگار است، به بندگانش، به خوبانش، به حقطلبانش، به کسانی که در سایه این پروردگار عالم اطاعت و بندگی را پذیرفتهاند به آنها این عزت را عطا میکند ﴿لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ،[3] به آقا حسن بن علی امام مجتبی(علیه السلام) عرض کردند آقا، شما چطور این عظمت و عزت؟ فرمود: بندگی حق سبحانه و تعالی به ما عزت میدهد، به ما جلال و شکوت میدهد، احدی نمیتواند در وجود عزیز امام تابع حق و خدا کمترین نفوذی بکند. کم نبودند که به حسین بن علی بگویند یا حسین، بیا و با بیعت یزید دست از این کار بردار از دوست و دشمن. یکی از مسائل سخت و دشواری که ابی عبدالله داشت این بود که بسیاری از دوستان آشنایان همطایفهایها از برادر محمد بن حنفیه تا همه و همه در مدینه، در بین راه مدینه و مکه، در مکه، از مکه تا کوفه، از کوفه تا کربلا همواره همیشه میخواستند حسین بن علی را قانع کنند. اما حسین با دلیل و برهان، حقانیت سخن و ادعای خود را اینگونه بیان میکرد آیا با کسی که هیچ شایستگی و شأنیت راهبری و رهبری جامعه را ندارد با او من بیعت کنم؟ «وَ عَلَی الْإِسْلَامِ‏ السَّلَامُ‏ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِیدَ»؛[4] لحظهای درنگ نکرد. در این رابطه اصرارش و تأکیدش بر عزتمداری بوده است.

ما به عنوان بزرگترین درس این مکتب، عزت را برای خود و برای جامعه ایرانی عزیز، این ایران عزیز باید در اوج باشد اگر ایران به تبعیت از نهضت و مکتب ابی عبدالله دارد زیست میکند بدون تردید باید در بین همه جوامع یک الگو و نمونه و امت وسط باشد. سرّ اینکه ما الآن این موقعیت جهانی را پیدا کردهایم که در بسیاری از این جهات شأنیت ایران اسلامی را نداریم، برای این است که از این عزت دور ماندیم از این مکتب فاصله گرفتهایم به ظاهر سخن زیاد است این شبکهها را که این شبها نگاه میکنیم از اول تا آخر، از آخر تا اول همهاش حسین و حسین و حسین و کربلا میروند، بین الحرمین میروند برای عباس بن علی از این حرفها روحانی میآورند مداح میآورند «الی ما شاء الله»! اما کجا آن عزت؟ کجا آن صلابت و قدرت؟ کجا آن اجتماع و امت تابع حقی که بتواند از این مکتب سخن بگوید؟ این کجاست؟ خیلی فاصله است. وگرنه جایگاه ما این نیست. مگر ایران باید اینجوری ایران حسینی ایرانی که در پایه نهضت ابی عبدالله است مگر باید این باشد؟

حسینبن علی آمد تا یک مکتبی را جامعه و امتی را بسازد که در سایه این، عزت و عظمت آن جامعه تأمین بشود «لَا أُعْطِی بِيَدِی إِعْطَاءَ الذَّلِیلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِید»، من کسی نیستم که پای فرار داشته باشم، یک؛ یا دست سازش و مکاری با ظلم و ستم داشته باشم، دو. این منطقی است که ما باید از حسین بن علی بیاموزیم.

راه دیگری را هم به عنوان یکی دیگر از عناصر تشکیلدهنده این نهضت که مایه جهانی بودن و بشری بودن این نهضت را بیان میکند مسئله اصلاحات است. اصلاح یعنی چه؟ آن چیزی که ابی عبدالله(علیه السلام) در آغاز حرکت و تا انجام آن بر آن تأکید و اصرار داشت مسئله اصلاح است. این اصلاح باید معنا بشود. اصلاح جلوههای مختلفی دارد اما آن اصلاحی که امام حسین(علیه السلام) به دنبال اوست کدام نوع از اصلاح است. آن اصلاحی است که بشریت را و جهان را بخواهد به یک معنا از فلاح و صلاح برخوردار کند.

به هر حال عزای پسر پیغمبر یک عزای بسیار سنگینی است و این عزا شعار ماست و ما شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) این شعار را خوب حفظ کردیم این عزا را، این شور و احساسات و عواطف عزای ابی عبدالله یک سرمایه است حفظ کردیم و باید هم حفظ بکنیم اما این یک چراغی است که میخواهد امور دیگر را روشن کند این نهضت و ارکان و جهات مختلف این نهضت را به یاد بیاورد.

مصائب اهل بیت(علیهم السلام) بسیار فراوان است. سب پنجم محرم ابی عبدالله(علیه السلام) است. در شب پنجم مصیبت حضرت عبدالله بن حسن، عبدالله فرزند امام مجتبی بسیار برجسته است؛ اما چگونه این عبدالله بن حسن که یک فرزند و نوجوان ده ساله است به میدان میآید و اینجور مقاومت و مقابله در مقابل آنها نشان میدهد و یک جوان یا نوجوان ده ساله اینگونه جهانی میشود و نگرش جهانی پیدا میکند چرا؟ قضیه چه بوده است؟

چون تک تک این افراد و اعضایی که در خانواده شهادت حسین بن علی رشد و نمو داشتند از جناب حر بن یزید ریاحی تا مسلم بن عوسجه تا حبیب بن مظاهر تا زهیر بن قین تا دیگران تا دیگران هر کدام از آنها یک داستان و یک ماجرای مهمی را با خود حمل میکردند. یکی از مسائلی که در مصیبت ابی عبدالله و جریان شهادت اصحاب و یاران مطرح بود، میخواستند بگویند ابی عبدالله یک عده افراد ناتوان، ضعیف، سفله و امثال ذلک را با خودش آورده است. سرّ اینکه در شب عاشورا روی تیرها نام خودشان را مینوشتند حبیب بن مظاهر، روی تیر نام مینوشتند مسلم بن عوسجه زهیر بن قین عباس بن علی علی اکبر، چرا؟ چون میخواستند بگویند که اینها افراد عادی نیستند اینها اشراف هستند اینها بزرگاناند اینها دستپرونده مکتب رسول الله و علی و زهرایند شما نیایید بگویید که چند نفر معاذالله رجّاله و سفله با حسین بن علی بودند.

اینکه شما میبینید در این مقاتل از این یادگاران یاد میشود، شما وقتی زیارت مطهر حضرت حسین بن علی قبر مطهر آن حضرت در کربلا مشرف شدید إنشاءالله مکرر مشرف شوید میبینید که یک صف بزرگ از نامهای این 72 تن نوشته شده است اینها این رادمردان، این هنرمندان میدان جنگ و شهادت و فرهنگ مقاومت و عزت اسلامی اینها هستند. یک به یک یاد میکنند. اصحاب را بنیهاشم را از جمله فرزندان امام مجتبی حضرت قاسم بن الحسن و عبدالله بن حسن را. اما چهجور شد که این فرزند ده ساله به میدان آمد؟

معمولاً نه جنگ بر او واجب است و نه او جنگ را مییابد و نه قدرت و مقاومتی دارد در مقابل آنها بایستد؛ اما چه عاملی باعث میشود؟ درست است وقتی حضرت قاسم سؤال میکند که چگونه این فرزند شش ماهه شربت شهادت مینوشد؟ حضرت میفرماید: «إذا جف روحه عطشا» وقتی روح علی اصغر، نه تنها زبان و دهان و کام نه. «إذا جف روحه عطشا» وقتی روحش تشنه شد میبرم تا آبش بدهم این بچه همانجا با خون گلویش سیرآب میشود. این بچه شش ماهه قصهاش این است اما این بچه ده ساله چیست قصهاش؟ اولاً کیست؟ از کجا آمده؟ چه جایگاهی دارد؟ و چرا به شهادت رسید؟ امام مجتبی(علیه السلام) دو فرزندش یکی قاسم بن الحسن و یکی عبدالله بن حسن، این هر دو در سرزمین کربلا به شهادت میرسند.

قاسم بن الحسن یک نوجوان مثلاً در آستانه جنگ و مبارزه است به سختی و با دشواری از عمّ بزرگوارش سالار شهیدان حسین بن علی اجازه میگیرد شفیع قرار میدهد عمهاش را و دیگران را تا ابی عبدالله موافقت میکند. برای حضرت خیلی سخت است شما حساب کنید عمو هستید و برادرزادهها به شما به رسم ودیعت و امانت در اختیار شماست. امام مجتبی حسین بن علی را وصی خود قرار داد فرمود از فرزندانم مراقبت کن. آیا چگونه حسین بن علی راضی بشود که این بچهها اینگونه قطعه قطعه و پاره پاره بشوند؟ برای حضرت خیلی سخت بود. اما مسئله شهادت یک اقتضائاتی دارد. وقتی در آن لحظات آخر صدای «لا حول و لا قوة الا بالله» ابی عبدالله آرام شد و حضرت دیگر نتوانست چون با گفتن «الله اکبر» و «لا اله الا الله» و «لا حول و لا قوة الا بالله» میخواست هم ترسی در دل دشمن و هم جایگاه ایمانی و اسلامی و الهی و توحیدی خودش را به دشمنان معرفی کند و از سویی دیگر هم به اهل حرم نشان بدهد که همچنان زنده است. این «الله اکبر»های ابی عبدالله معناهای فراوانی دارد. از جمله آنها این است که حضرت میخواست به اهل خیام و اهل حرم بگوید من زندهام.

دیگر طاقت حضرت طاق شد و دیگر نتوانست. از صدر زین به زمین آفتاد با صورت روی خاک افتاد. دیگر صدای «لا حول و لا قوة الا بالله» نبود دشمن آرام گرفت تا آماده حمله به خیام بشود ناگهان دیدند که ابی عبدالله روی زانو نشست و آنها را به عنوان شیعیان ابوسفیان خطاب کرد. «يَا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْيَانإِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِینٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْيَاكُمْ»؛[5] اینها سخنان عرشی ابی عبدالله است. اما صبر کردند و گفتند تا حسین بن علی زنده است ما جرأت حمله به خیام را نداریم. دفعةً حمله کردند اینجا بود که دیگر عبدالله بن حسن طاقت نیاورد خودش را از عمهاش زینب که او را به شدت گرفته بود آزاد کرد و خودش را در آغوش عمّ بزرگوارش عمویش قرار داد و در همان جا و در همان حال شربت شهادت نوشید.

«أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی القَومِ الظَّالِمین»،[6]﴿وَ سَيَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون‏.[7] «نسئلک اللّهمّ و ندعوک، باسمک العظیم الأعظم الاعزّ الأجل الاکرم یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا رحمن و یا رحیم».

بار پروردگارا، این قلیل توسلات را از همه ما از جمع حاضر خصوصاً جوانان محضر نوجوانان محضر برادران و خواهران بالأخص بانیان و واقفان به أحسن وجه قبول بفرما!

ذخیرهای برای عالم قبر و قیامت ما قرار بده!

توفیق عبادت و اطاعت و بندگی و تبعیت از قرآن و عترت را از ما محروم مفرما!

بار پروردگارا، مرضای مسلمین شفای عاجل عنایت بفرما!

این نهضت آسمانی و وحیانی حسین بن علی را برای همه جوامع بشری نصب العین قرار بده!

ما را جزء پیروان ابی عبدالله در دنیا و برزخ و قیامت محسوب و نام ما را ثبت و ضبط بفرما!

از شفاعت حسین عزیز، قمر بنیهاشم و شهدای کربلا جامعه ما این دوستان حاضر در مجلس ما را برخوردار بفرما!

کشور عزیز اسلامی، جامعه عزیز ایران اسلامی را در پرتو ولایت حضرت بقیت الله از هر گزندی حفظ بفرما!

قلب مطهر آقایمان مولایمان امام زمانمان را از همه ما راضی و خرسند بگردان!

«بالنبی و آله و عجل اللهمّ تعالی فی فرج مولانا صاحب الزمان»

 

[1] . بحار الأنوار(ط ـ بیروت)، ج44، ص325.

[2]. سوره نساء، آیه39؛ سوره یونس، آیه65.

[3]. سوره منافقون، آیه8.

[4]. مثیر الاحزان، ص25.

[5]. اللهوف على قتلی الطفوف، ص120.

[6] . بحار الأنوار(ط ـ بیروت)، ج52، ص289.

[7]. سوره شعراء، آیه227.​​​​​