همزمان با فرارسیدن ایام فاطمیه (دهه دوم) و شب شام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، حجت الاسلام و المسلمین استاد مرتضی جوادی آملی در جمع مردم عزادار و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت در مسجد امام حسین علیه السلام، روستای اسپاهی کلا بخش دابودشت آمل سخنرانی نمودند.
استاد مرتضی جوادی آملی در این مراسم با اشاره به مقام ولایت کبریای الهی حضرت زهرا (سلامالله علیها) بیان داشت: "گرچه ایشان پیامبر یا امام نبودند، اما به مقام والای قرب الهی نائل شده بودند که این مقام، زن و مرد نمیشناسد و تنها با تقرب به خداوند به دست میآید.
ایشان همچنین به خطبه فدکیه حضرت زهرا پرداخت و آن را یکی از میراثهای جاودان ایشان برای تبیین حقایق دین و مبارزه با انحرافات پس از رحلت پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) دانست.
در بخش دیگری از این مراسم، مظلومیت حضرت زهرا (سلامالله علیها) و نقش ایشان در حفظ میراث نبوی مورد تاکید قرار گرفت.
استاد مرتضی جوادی آملی با اشاره به روایات تاریخی، غصب فدک و حوادث پس از رحلت پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) را از جمله مصادیق انحرافاتی دانست که حضرت زهرا با روشنگریهای خود در برابر آن ایستادند.
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي جميع الأنبياء و المرسلين سيما خاتمهم و أفضلهم حبيب اله العالمين ابا القاسم المصطفي محمد. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي».[1]
«اللهم إنا نسألک بحق فاطمة و أبيها و بعلها و بنيها و السرّ المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک». در جهت اصلاح و تسريع در فرج حضرت بقيت الله الاعظم صلواتي اهدا بفرماييد!
فاطميه يک نقش کانوني هم به لحاظ معرفت و هم به لحاظ ارادت و محبت براي امت اسلام خصوصاً ما پيروان قرآن و عترت دارد. گرچه فاطمه(سلام الله عليها) به عنوان پيامبر يا امام معرفي نشده است ولي بدون ترديد صاحب مقام ولايت کبراي الهي است. مقام ولايت جانمايه و درون و باطن هر حقيقتي است که گاهي به صورت رسالت و گاهي به صورت امامت و حجت آشکار ميشود. اينکه شما ميبينيد امامان بزرگوار ما زهراي مرضيه را بر خود حجت ميدانند، به جهت آن است که او صاحب مقام ولايت کبراي الهيه است. اين مقام زن و مرد نميشناسد. تنها امري که در تحصيل اين مقام نقش دارد همانا تقرب و قرب جوار حق است. هر کسي که بهتر و با شدت و قدرت بيشتري تلاش کند تا قرب به حق را بدست آورد و مقرب درگاه الهي گردد اين موهبت نصيبش ميشود که خدا او را به عنوان ولياش معرفي کند. حالا گاهي اوقات اين ولايت آشکار ميشود آنچه که در نزد انبياء و مرسلين و اوصياء و مامان و نظاير آن مطرح است و گاهي اوقات هم نه، آشکار نميگردد.
خداي عالم وقتي داستان حضرت موسي و خضر را به ما ميآموزاند، قدرت ولايي حضرت خضر را به اين سطح معرفي ميکند که موساي کليم با اينکه به مقام نبوت و رسالت رسيد و خدا با او سخن گفت و او را به مقام رسالت رساند بلکه جزء انبياي اولوا العزم معرفي کرد و او را صاحب کتاب عظيم تورات دانست، با همه عظمت، رسالت و نبوت و داشتن مقام ولايت، اما يک وقت احساس کرد که جانش وسعت اين را دارد که بتواند از يک شخصيت الهي و آسماني مدد غيبي بجويد و حقائق برتر را تجربه کند. خداي عالم موسي را فرا خواند به منطقهاي و گفت برو عبد صالحي را که کتاب را تا حدي از علم کتاب را دارد با او آشنا بشو و از او بخواه که او تو را به حقائق برتر رهنمون شود. او مدت زيادي در راه ارتباط با چنين فردي گشت و اين مدت زياد گاهي اوقات تا هشتاد سال هم گفته شده است که انسان اگر يک عمري به دنبال خضر راهي باشد که او را راهنمايي کند، ارزش دارد. او بعد از اينکه حضرت خضر را پيدا کرد از او اجازه خواست که از او تبعيت کند حضرت خضر فرمود تو نميتواني «کيف تصبر علي ما لم تحط به خبرا» تو مسير مرا نميداني تو راه معرفتي مرا نميشناسي چگونه ميتواني اين راه را تحمل کني؟ خضر بعد از اينکه به او چنين معنايي را آگاهي داد، حضرت موسي به رغم اينکه نبي است رسول است صاحب کتاب است از انبياي اولوا العزم است اجازه خواست از حضرت خضر که مدتي با او همراهي کند مصاحبت کند تا راه او را بتواند بيابد. مطلب اول در دريا ديد که خضر(عليه السلام) دارد کشتي را سوراخ ميکند و ميشکافد اعتراض کرد چرا کشتي را سوراخ ميکني؟ گفت مگر به تو نگفتم که صبر کن. گفت ببخشيد. ادامه داد. رفت تا جايي که حضرت خضردر مسائل تکويني و باطني و تأويلي عالم صلاح را بر کشتن يک فرد دانست و فردي را کُشت. بار ديگر موسي(عليه السلام) اعتراض کرد. بار سوم رفتند وارد يک شهري شدن مردم اين شهر آنها را پذيرايي نکردند، موسي(عليه السلام) ديد يک ديواري دارد خراب ميشود حضرت خضر به موسي گفت ما اين دوار را مرمّت و تعمير کنيم. موسي هم اعتراض کرد گفت اين مردم به ما نان ندادند ما چرا اين خدمت را انجام بدهيم؟ اينجا حضرت خضر فرمود «هذا فراق بيني و بينک» ديگر نميتواني تحمل کني چراکه خضر راه ديگري که راه ولايت تکويني است به اذن الهي طي ميکند و حتي موساي کليم با اينکه به لحاظ نبوت و تشريع براي خضر شارع است، اما در جهت خلافت و ولايت الهيه قدرت اين را ندارد «إنّي جاعل في الأرض خليفة».
معارف قرآني ما برادران و خواهران گرامي در شام شهادت حضرت زهرا(سلام الله عليها) دارم عرض ميکنم آن قدر وسيع است من الآن به خاطرم آمد شما آمليهاي عزيز مردم دوستداشتني و باوفا که همواره حضرت آيت الله جوادي با توجه به شما و دعاي به شما هست بدانيد که تا چند روز ديگر يعني دوم اسفند هشتاد جلد کتاب تفسير تسنيم کامل ميشود و به جهان اسلام و پيروان قرآن و عترت اين اهدا ميگردد. در جلد دهم اين کتاب وقتي بحث خلافت مطرح ميشود يک کتاب هفتصد صفحهاي پيرامون ده آيه از آيات قرآن که مسئله خلافت و ولايت است مطرح است. اين حقائق علوي اين معارف عظيم قرآني را خداي عالم به بشر آموخت و اين ما هستيم که با طي کردن اين راه ميتوانيم و اگر گفته شده است که فاطمه زهرا(سلام الله عليها) صاحب مقام ولايت کبراي الهيه است تعجب نکنيد. آن حقيقتي که از اسم فاطر حق منشق است «يا فاطر بحق فاطمه» اين روح آن قدر عظيم و والاست که خداي عالم او را به چنين مقامي مجهز فرموده است.
بنابراين در منطق وحي در کتاب آسماني قرآن که کلام الهي است طبق بيان آيت الله جوادي روح انساني نه مرد است و نه زن. به تعبير ايشان نه ذکورت شرط کمال است و نه انوثت مانع کمال. نه زن بودن مانع دستيابي به عاليترين سطح از حقائق و معارف است و نه مرد بودن شرط حصول و نيل به اين مقام. «طوبي لها و حسن مآب». ما از اينکه در چنين شبي که شب شهادت يا شام شهادت دختر رحمة للعالمين است به خود ميباليم افتخار ميکنيم که در اين محفل و مجلس فاطمي شرکت کرديم تا کسب معرفت و تحصيل ارادت و مودت داشته باشيم و جان پيغمبر را با اين امر خشنود کنيم «قل لا اسألکم عليه اجرا الا المودة في القربي».
حضور گرانقدر شما برادران و خواهران قاريان محترم مداحان عزيز اقشار مختلف روحانيت گرانقدر همه و همه در مرعي و منظر آن بانويي است که ثمره فؤاد رسول گرامي اسلام معرفي شده است شما را خسته نکنم به بخشي و گوشهاي از بيانات والاي فاطمه زهرا(سلام الله عليها) آشنا کنم به اختصار به اجمال و اميدوارم که اين دو سه جملهاي که در باب اين شخصيت و مواضع فکري و نظري آن حضرت هست إنشاءالله براي همه ما چراغ راهي باشد.
زهرا(سلام الله عليها) تا زماني که پيامبر گرامي اسلام بود از خود جلوهاي نشان نداد. آن چهره تابناک رسول گرامي اسلام يک خورشيدي بود که حتي علي بن ابيطالب(عليه السلام) تا قبل از رحلت پيامبر هيچ چيزي از ايشان نيست تمام آنچه را که به عنوان نهج البلاغه ملاحظه ميفرماييد گوشهاي از حيات علي بن ابيطالب آن هم در زمان حکومت و حکمراني است. اين علي که 25 سال خانهنشين بود سخني از او نيست. اين زهراي مرضيه با اين مقام و جايگاه سخني از او چندان نيست. اما اين مدت کوتاهي که زهرا(سلام الله عليها) بعد از رحلت پيامبر گرامي اسلام در صحنه اجتماع و جامعه و سياست پا نهاد از خود يک تراث و ميراث جاوداني بنام خطبه فدکيه يا ساير سخناني که در جمع مردان و زنان آن دوران بيان فرمود. خطبه فدکيه يک ماجراي بسيار عظيمي دارد جاي بحث و نظر فراوان است معارف بلندي در اين خطبه است در يک جا که حضرت با عصبانيت و نگراني سخن ميگويد، اين کريمه قرآني را تلاوت ميکند «أ فحکم الجاهلية تبقون» چرا بعد رحلت پيغمبر دوباره برگشتيد به جاهليت و سخن جاهلي ميگوييد؟ «أ فحکم الجاهلية تبقون» آن مسيري که خلفاي بعد از پيامبر داشتند طي ميکردند را زهرا(سلام الله عليها) تحليل ميکند تبيين ميکند و راه را براي آيندگان روشن ميکند.
مهاجر و انصار ديدند زهرا(سلام الله عليها) بسيار از اينها ناراحت است با آنها عتاب و خطاب تند دارد و آنها را مورد سخنان تند خودش قرار داده است. حريم داشتند نميتوانستند مستقيماً با زهرا(سلام الله عليها) سخن بگويند، زنانشان را فرستادند زنان مهاجر و انصار مدينه به بهانه عيادت زهرا(سلم الله عليها) به خانه زهرا آمدند و با اين بيان که «کيف اصبحت» حالتان چطور است؟ اوضاعتان چگونه است؟ سخن را آغاز کردند. حضرت فرمود «أصبحت بين بد و کرب، بين فقد النبي و ظلم الوصي» اگر ميخواهيد حال مرا بپرسيد بدانگيد که من در دو طرف فقد نبي و رحلت پيامبر و ظلم وي و غصب خلافت علي بن ابيطالب گرفتارم. از يک طرف رحلت پيامبر جانکاه است و راه را براي حيات سخت و تنگ نموده است از طرفي هم غصب ولايت «اصبحت بين کمد و کرب، بين فقد النبي و ظلم الوصي».
در اين سخنان زهراي مرضيه(سلام الله عليها) به چند محور اساسي اشاره ميکنند، که امروز جامعه ما بايد از اين سخنان درس بياموزد، چون مستحضريد که در جريان سقيفه يک انحراف قطعي رخ داد. در سقيفه بنيساعده عدهاي نشستند و مسير خلافت پيامبر را منحرف کردند و هر آنچه را که پيامبر گرامي اسلام براي مردم بيان کرد و در دل مردم غرس کرد که بزرگترين بذر آن بذر ولايت غدير بود اينها بيتوجهي کردند مسئله سقيفه به جاي خود اما آنچه که در اين ماجرا فاطمه زهرا(سلام الله عليها) با زنان مهاجر و انصار مطرح کرد از مردانشان بود. با قاطعيت تمام فرمود من نسبت به مردان شما گلهمندم بلکه از آنها بيزار و متنفرم. اين تنفر و بيزاري به جهت آن است که مردان شما بيوفايي کردند هر چه که پيامبر به آنها وفا کرد آنها جفا کردند.
يک عدهاي آمدند و غصب خلافت کردند بنام سقيفه بنيساعده. چرا مردان شما مهاجر و انصار با اينکه اين همه پيغمبر به اينها عزت داد جايگاه داد موقعيت اينها را در نزد همگان بالا برد بيوفايي کردند و مسيري را که دشمنان منحرف کردند همان را دنبال کردند؟ همان را طي کردند؟ اين خواص نقش بسيار عمدهاي دارند عوام از خواص تبعيت ميکنند و خواص از اخص تبعيت ميکنند. حضرت در خطبه فدکيه خود مستقيماً اخص را مخاطب قرار داد و اما در اين سخنان خواص را مورد خطاب قرار داد و مطالب سنگيني را به آنها اعلام کرد که براي امروز جامعه ما هم درسآموز است. به آنها فرمود مگر نه آن است که پيامبر الهي براي شما راه آينده را به صورت روشن و آشکار بيان کرد؟ چرا آن مسيري را که منحرفين طي کردهند شما مهاجر و انصار داريد طي ميکنيد؟ شما خواص هستيد. تعبير حضرت اين است که نطفه انحراف بسته شد.
آقايان! مردم عوام و توده ناس گرچه قاصرند اما چندان نميتوان آنها را مقصد دانست. مقصر خواص و اخص هستند. حضرت در آن خطبه خواص را ضمن اظهار تنفر و انزجار مورد خطاب قرار داد و فرمود شما در بستن اين نطفه انحراف بيشترين نقش و سهم را داريد و براي ابد براي خود تيرگي و تباهي و ضلالت آورديد. آيندگان ... آيندگاني که پشت ر شما ميآيند از شما تبعيت ميکنند و اينها نميدانند و اين انحراف باقي خواهد ماند کما اينکه الآن بعد از 1400 سال همچنان آن انحراف ادامه دارد. بايد امت شيعه و پيروان قرآن و عترت براساس آموزهها و تعاليم بلند ائمه(سلام الله عليهم اجمعين) و خصوصاً فاطمه زهرا(سلام الله عليها) راه و نقش خود را پيدا کنند.
به همين ميزان اکتفا ميکنم بيش از اين خسته نکنم شما برادران و خواهران شما براي عرض ارادت آمديد آمديد تا محبت خودتان را و ارادت خودتان را به پيامبر گرامي اسلام نشان بدهيد و بفرماييد يا رسول الله، تو براساس کريمه قرآني به ما آموختي «قل لا أسألکم عليه أجرا الا المودة في القربي» ما دوستي زهرا(سلام الله عليها) را در دل و جانمان داريم. شام شهادت دختر رحمة للعالمين است. اين بانوي گرانقدر همانطوري که قدرش معلوم است قدرش نامعلوم است قبرش هم نامعلوم و مجهول است و مجهول بودن قبر زهرا(سلام الله عليها) پيام دارد معنا دارد همانطوري که خود آن حضرت وصيت کرد که من راضي نيستم آن کساني که غصب خلاف علي بن ابيطالب را نمودهاند در تشييع جنازه و بر نماز بر شرکت کنند فرداي آن روزي که فهميدند زهرا(سلام الله عليها) به خاک سپرده شد و آنها در نماز بر حضرت حضور نداشتند، آمدند گفتند ما قبرها را يک به يک ميشکافيم تا قبر زهرا را پيدا کنيم. اينجا خشم علوي علي(عليه السلام) ذوالفقار از نيام کشيد دست به قبر بزنيد همهتان را از م شمشير ميگذرانم اينجا حق زهراست من از حق او نميگذرم. اجازه نداد با همه قدرتي که حکومت داشت وقتي خشم علي بن ابيطالب خشم حيدري که در بدر و اُحد ميدرخشد در احزاب و ساير جنگها اينگونه شجاعت الهي را نشان ميدهد ديگر کسي نزديک نشد.
تا اين حد اين پيام براي همگان ماند که آيا تنها دختر پيامبر که اين همه در شأن او پيامبر سخن فرموده که «فاطمة بضعة مني من آذاها فقد آذاني و من آذاني فقد آذي الله» با اين همه مقام اين قبر مجهول است. قدرش که مجهول اما قبرش هم مجهول است. گاهي در کنار قبر مطهر رسول الله گاهي در خانه و بيتش و گاهي در بقيع او را زيارت ميکنند چه زيارتي! چه مظلوميتي! وقتي در دل شب علي بن ابيطالب(عليه السلام) اين بدن ضعيف و نحيف سينه شکافته و پهلوي شکسته را غَسل و غُسل ميداد و توصيه ميکرد که آرام باشند با صداي بلند گريه نکنند که کسي بفهمد زير نور ماه اين بدن را زير پيراهن غَسل و غُسل ميداد ناگهان هنگام غسل دادن دست کشيد سر بر ديوار نهاد و با صداي بلند آيا علي جان فراغ زهرا اينگونه شما را بيتاب کرده است بفرمايد اکنون دستم به بازوي ورم کرده دختر رحمة للعالمين رسيد وقتي اين بدن را غَسل و غُسل کرد آمد بچهها را حسن و حسين را صدا کرد من ميخواهم همان مصيبتي که برادر بزرگوار مداحمان را خواند را به گونهاي ديگر قرائت کنم.
اين سخن سخن علوي است در نهج البلاغه آمده است که وقتي من اين بچهها را صدا زدم گفتم «هلمّوا تزوّدوا من امّکم» ديگر ديدار به قيامت، اين بچهها که آمدند ديدم «هنّت و عنّت» نالهاي کرد صداي حنيني از اين بدن و پيکر مقدس زهرا شنيده شد فرمود ديدم ناگهان دو دست، اين علي است دارد به خدا قسم ياد ميکند که من ديدم اين دو دست از کفن بيرون آمد و حسن و حسين را در آغوش کشيد آن قدر اين منظره سنگين بود که نداي سروش ندا و سروش غيبي آمد علي جان، اين بچهها را از روي سينه زهرا بردار فرشتگان سماء نميتوانند اين صحنه را تحمل کنند.
«بأبي أنت و أمّي يا ابا عبدالله» وقتي علي اصغر(عليه السلام) بر روي دستش ناگهان «فذبحوه من الأذن الي الأذن» از گوش تا گوش اين گلو دريده شد ابي عبدالله اين صحنه را که ميبيند ناگهان سروش غيبي نگران نباش براي علي اصغر دايهاي در بهشت در نظر گرفت کار آنها آن قدر بزرگ است که همواره فرشتگان و ملائک مددرساناند حسين جان نگران نباشد اکنون دايهاي در بهشت براي کودک ششماههات منتظر است.
«علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون».
«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. الکافي(ط ـ اسلامي)، ج1، ص337.