سخنرانی به مناسبت ایام فاطمیه در مسجد امام حسن عسکری تهران شب دوم + صوت

04 12 2024 5112393 شناسه:

​​​​​​​همزمان با فرارسیدن ایام فاطمیه (دهه دوم)، حجت الاسلام و المسلمین استاد مرتضی جوادی آملی در جمع مردم عزادار و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت در مسجد امام حسن عسکری علیه السلام، سخنرانی نمود.

ایشان در این جلسه با بیان محوریت جایگاه بی‌نظیر حضرت زهرا سلام الله علیها، بر توجه به اهمیت حب و بغض الهی در کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با محوریت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در شناخت حق از باطل پرداختند.

استاد جوادی آملی ضمن تأکید بر جایگاه ممتاز حضرت زهرا (س) به عنوان جلوه‌ای از عظمت و رحمت الهی بیان داشت: حضرت زهرا (س) معیار حب و بغض الهی است ،او محور حب است نسبت به خداي عالم و بغض الهي و غضب الهي نسبت به دشمنان حق سبحانه و تعالي و تجليات بارز حق؛ و کلام پیامبر اکرم (ص) که فرمود إن الله یغضب لغضب فاطمة و یرضی لرضاها نشان‌دهنده نقش بی‌بدیل ایشان در تبیین حق و باطل است.

ایشان تأکید کردند: کوثر، تجلی تمام خیر و کمال الهی است که در وجود حضرت زهرا (س) متبلور شده و این عطیه عظیم نشان‌دهنده مقام والای ایشان نزد خداوند متعال است.

دانلود فایل صوتی

​​​​​​​أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

«الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي جميع الأنبياء و المرسلين سيما خاتمهم و أفضلهم حبيب اله العالمين ابا القاسم المصطفي محمد. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي».[1]

در جهت اصلاح و تسريع در امر فرج حضرت بقيت الله الأعظم(روحي و أرواح العالمين له الفداء) صلواتي اهدا بفرماييد!

«اللهم إنا نسألک بحق فاطمة و أبيها و بعلها و بنيها و السرّ المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک. اللهم افعل بنا ما أنت اهله من الرحمة و المغفرة و لا تفعل بنا ما نحن اهله من العذاب و النقمة».

شب بسيار عظيمي براي امت اسلام است. منصوب است به شهادت دختر رحمة للعالمين همسر علي بن ابيطالب مادر حسنين و زينبين امّ الأئمة النجباء النقباء حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها). به روح آن حقيقت والاي قدسي تولّي داريم و از دشمنان و معاندان آنان تبرّي ميجوييم. او محور حب است نسبت به خداي عالم و بغض الهي و غضب الهي نسبت به دشمنان حق سبحانه و تعالي و تجليات بارز حق. برخي از کلمات قابل توزين هستند قابل وزن کردناند. کلمات ارزشمندند و وزن آن کلمات را بايد لحاظ کرد و لکن برخي از سخنان فراتر از آناند که توزين و وزن براي آنها وجود داشته باشد آن قدر بزرگ و عظيماند که هيچ چيزي نميتواند آن کلمات را قيمت و ارزش براي او تعيين کند. «إنّ الله يغضب لغضب فاطمة يرضي لرضاها» اين سخن محوريت وجود زهرا(سلام الله عليها) را در مدار حب و بغض خدا آشکار ميکند هيچ امري معادل اين قضيه نيست. آن قدر اين سخن عظيم است که ميتواند در يک مقطع تمام حجت الهي را براي مردم آشکار کند. در يک مقطع زماني شرايط به گونهاي بود که هيچ کس از خدا و رسول الله و قرآن سخن نميتوانست بگويد.

رسول الله رحلت فرموده بودند علي بن ابيطالب را منزوي و خانهنشين کردند زهراي مرضيه(سلام الله عليها) در آن وضع بود فقط و فقط يک مسئله ميتوانست حق و باطل را براي جهانيان روشن کند و آن غضب و حب زهرا بود. آن زماني که علي بن ابيطالب منزوي و در منزل نشسته بودند رسول مکرم اسلام هم رحلت کرده بودند و وضعيت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) در چنين شرايطي بود که خانه درسوخته و فرزند سقط شده و جانب شکسته و امثال ذلک، آيا تنها حجت الهي چه بود؟ ما از چه راهي ميتوانستيم حق را از باطل تشخيص بدهيم؟ تنها يک معيار و يک چراغ سوسو ميزد و آن هم غضب زهرا(سلام الله عليها) بود. وقتي اينها اصرار کردند که علي بن ابيطالب اينها را راه بدهد به خانه زهرا، علي بن ابيطالب تحت فشار شديد سياسي بود قدرتي نداشت تا مقاومتي داشته باشد به زهراي مرضيه(سلام الله عليها) عرض کرد که اينها اصرار دارند که شما را ببينند نظر شريف شما چيست؟ فرمود من کنيز تو هستم خانه خانه تو است هر جور تصيميم بگيري. حضرت براساس فشارهاي سنگين آن زمان مجبور شد اين دو نفر را راه بدهد به خانه. اما زهراي مرضيه اين حجت بالغه خدا اين نور روشنگر الهي با يک حرکت، حق را از باطل براي همه مشخص کرد. آيا شنيديد که رسول خدا ـ به دو نفر خطاب کرد ـ فرمود «إن الله يغضب لغضب فاطمه و يرضي لرضاها» بله ما اين را شنيديم. شما شنيديد که پيغمبر اين سخن وحياني را اينگونه صريح اطلاع داد و اعلام کرد؟ بله ما شنيديم. حالا که شنيديد بدانيد که من از شما ناراضيام و غضبناکم و رضايتي ندارم. پشت کردند و بياعتنايي که اين حجت الهي براي همه همين مقدار بود. آن موقع پيامبر گرامي لحظه به لحظه نورافشاني ميکرد آيات الهي را تلاوت ميکرد جلوههاي رحمت و غضب خدا را براي مردم از طريق همين آيات قرآني و سنت زيباي خود آشکار ميکرد اما کسي نيست.

علي بن ابيطالب هم در آن وضع که نگوييم. آيا يک شيعه ميتواند بپذيرد که ريسمان به گردن علي بن ابيطالب انداختند؟ اين معاويه نانجيب نامهاي دارد که آن نامه در نهج البلاغه نيست اما جواب آن نامه را علي بن ابيطالب داد. معاويه(عليه الهاويه) براي علي بن ابيطالب نوشت علي! يادت هست که ريسمان به گردن تو انداختند؟ حضرت فرمود من انکار نميکنم. اما دستم بسته بود احدي همراه نبود نه عمويم حمزه بود نه برادرم جعفر. کسي نبود همراهي بکند. من انکار نميکنم. اما به هر حال موقعيت علي بن ابيطالب اينگونه بود و حضرت تنها و تنها با يک اقدام عملي جهان را روشن کرد که «إن الله يغضب لغضب فاطمه» فرمود من از شما دو نفر در غضبم و راضي نيستم و تا قيامت هم رضايت نخواهم داشت. اين قاطعيت نه از باب اين است که مثلاً گذشت نميکند چون او در جايگاه حجت خدا نشسته است. او برهان الهي است راهي براي اين معنا وجود ندارد جز اينکه خداي عالم اين چهره را براي اين امر باقي گذاشت.

قاري محترم قرآن سوره مبارکه «کوثر» را تلاوت کردند به حق اين سوره بسيار عظيم است به رغم اينکه بسيار کوچک و کوچکترين سوره قرآن است داراي مضامين بسيار بلندي است. ملاحظه بفرماييد اين خداي عالم است خداست خدا يعني حقيقت مطلق. ديگر از خدا بزرگتر فرض ندارد. اگر کسي تصور خدايي بزرگتر از خدا داشته باشد آنکه بزرگتر است خداست. خدا يک حقيقت بيانتها و نامحدود است. اين خداي نامحدود و بسيط ـ ملاحظه بفرماييد سوره «کوثر» فلسفهاش چيست؟ ـ اين خدا مُهدي است هديه ميخواهد بدهد عطيه ميخواهد عطا بکند اين يک طرف. معطي است. طرف ديگر رسول گرامي اسلام است او هيولاي عالم وجود است همه حقائق در ظرف وجود پيغمبر کاملاً جام جم هستي است امکان ندارد يک چيزي در نظام هستي وجود و تحقق داشته باشد و کمال برترش و اتمّ و اکمل و اشدّش در وجود پيغمبر نباشد او صادر نخستين است او عقل اول است او «اول ما خلق الله» است و برتر از او معنا ندارد.

پس هديه دهنده و معطي، خداست. عطاپذيرنده عبارت است از رسول گرامي اسلام. اما عطيه چه بايد باشد؟ آيا يک عطيه است يا همه عطيه است؟ نه کوثراً بلکه الکوثر. «إنّا أعطيناک الکوثر» اين الکوثر يعني تمام خير، نه يعني خير کثير. تمام خير هر چه که خير است هر چه که کمال است هر چه که فوز و فلاح است همه و همه در وجود اين عطيه جمع شده است. اين سه تا را کنار هم بگذاريد «إنّا» نفرمود «إنّي». «إنّا» يعني خداي عالم همه حيثيتهاي فاعلي را به خدمت گرفته است تا بخواهد اعطا کند. «إنّا اعطيناک الکوثر» به چه کسي عطا ميکند؟ به پيغمبر. پس معطي و عطاکننده خداست. خداي بسيط است. يک وقت است خداي عالم دارد يک نعمتي را سلامتي را کمالي را علمي را به من و شما ميدهد إنشاءالله خير باشد برکت باشد بسيار ارزشمند است ولي يک وقت است که کل خير را ميخواهد يک جا بدهد. اين «الکوثر» که الف و لام دارد نه يعني کوثراً و خير کثير؛ بلکه تمام خير «کل الخير و خير الکل» در اين عطيه وجود دارد. پس اولاً خداي عالم در مقام علت فاعلي همه ابزار را بکار گرفته و با قاعده «إنّا اعطينا» دارد سخن ميگويد «إنّي معطي» نه. خيلي اينها مهم است به لحاظ ادبي بالاتر از اين امکان ندارد. اين خداي عالم است که دارد در يک تراز بيمانند عطايي را به رسولش که کل هستي را قابل است عطا ميکند يعني علت قابلي پيغمبر در نهايت قابليت، و علت فاعلي خداي عالم در نهايت اعطا و فاعليت است. اين عطيهاي که به نام زهرا به نام کوثر دارد عطا ميشود در اوج بزرگي و عظمت است از اين بالاتر فرض ندارد. لذا به پيغمبرش فرمود در مقابل اين عطيه «فصل لربک و انهر» خدا عطا زياد دارد اما آن قدر اين عطا بزرگ است که به پيغمبرش ميفرمايد در مقابل اين عطيه نماز بگذار و قرباني کن. «فصل لربک و انهر».

حرف ديگران را گوش نکن سخنان ديگران کوچکتر از آناند که بخواهد به تو آسيبي بزند. «إن شانئک هو الأبتر» اما تو در مقابل اين عطيه اين عطيه آن قدر عظيم است که خداي عالم به پيغمبر ميفرمايد اين عطيه جا دارد چون صلات و نماز بالاترين هديهاي است که خداي عالم به بشر اجازه ميدهد تا با او ارتباط برقرار کنند. اين تعريف که والد معظم ما حضرت استاد آيت الله جوادي آملي بارها ميفرمودند فرمودند هر وقت خداي عالم عيد داشته باشد مثل عيد جمعه عيد فطر عيد قربان، نماز ميگذارد. يک نماز خاص دارد. نماز عيد جمعه نماز عيد فطر نماز عيد قربان چون خدا عيد دارد عود دارد بازگشت به بندهاش را دارد راهي براي اينکه بنده هم به او بازگشت کند قرار داده و آن نماز است. اين نماز رابطه نزديک بين خدا و بنده است که براي شرايط خاص يک نماز خاصي را خداي عالم قرار ميدهد. براي اين به پيامبرش ميفرمايد «فصل لربک و انهر».

بنابراين نعمت زهرا(سلام الله عليها) و عطيه وجودي او يک عطيه معمولي نيست. ما فکر نکنيم که يک دختري است بگوييم دختر رحمة للعالمين است ثمره فؤاد اوست اين الفاظي ما بالاتر از اينها نداريم «بضعة منّي»، «من آذاها فقد آذاني»، «و من سرّها فقد سرّني» اين دسته از کلمات عاليترين کلماتي است که ما ميتوانيم بگوييم. ولي مگر کلمات ميتواند معرف اين شخصيت باشد؟ روزي رسول گرامي اسلام نگاه کنيد ببينيد جهات وجودي زهرا کجاست؟ روزي رسول گرامي اسلام که فاطمه(سلام الله عليها) کنارش نشسته بود گفت فاطمه جان! اين جبرائيل است سلام الله عليه. از طرف خداي عالم آمده براي شما سلام دارد و ميفرمايد به فاطمه بگو هر چه ميخواهد هر خواسته و حاجتي دارد اشاره کند ما تأمين ميکنيم. فاطمه آمده بود تا مسائلي را با پدرش مطرح کند. شرايط زندگي را يا هر چيزي که ميتوانست يک گلايهاي از جانب کسي براي پدر باشد.

خداي عالم شاهد قلب بزرگ زهراست. جبرائيل را ميفرستد. جبرائيل ميگويد سلام خدا را براي فاطمه آوردم و خدا فرموده است که هر چه که فاطمه بخواهد براي او تأمين ميکنم. زهرا(سلام الله عليها) عرض کرد «هو السلام و منه السلام و اليه السلام» او براي من سلام ميدهد؟ خود خدا عين سلام است از او سلام است و به او سلام است «هو السلام و منه السلام و اليه السلام» بعد عرض ميکند که «لا حاجة لي غير النظر الي وجهه الکريم» جبرائيلا! به خداي عالم بگو من هيچ احتياجي ندارد فقط اجازه بدهد من به وجه کريمش بنگرم. «لا حاجة لي غير النظر الي وجهه الکريم» اين افق از وجود زهرا که قابل رؤيت نيست قابل بازگويي نيست ما حالا از اين عبارتها لذت ميبريم و مقام زهرا(سلام الله عليها) را اينجوري توصيف ميکنيم. مگر زهرا اين است. آن حقيقتي که از اسم فاطر حق منشق است «يا فاطر بحق فاطمه» آن کجاست اين چه مقامي است؟ ما متأسفانه فکر ميکنيم که مثلاً اينها يعني اين ذوات قدسي اين اهل بيت عصمت و طهارت يک وجودات نورانياند آدمهاي اخلاقياند آدمهاي پاک و عميقياند آدمهاي شايسته. اين حرفها نيست. اين آدم شايسته و انسانهاي پاک و پاکيزه و طاهر و مطهَّر اينها جلوه زمينيشان است. مگر اينها يک پردهاي در طبيعت دارند اين پرده طبيعت و عالم دنيا اين است که انسانهاي خوبياند پاک و پاکيزهاند «يريد الله ليذهب عنکم الرجس و يطهرکم و تطهيرا» اينها کسانياند که خداي عالم بر آنها درود ميفرستد همه انبياء را و همه فرشتگان را صف در صف کنار هم قرار ميدهد انسانهاي مؤمن را کنار آنها «يا ايها الذين امنوا» اين مقام است.

آنچه که از زهرا و حسن و حسين بيان شده است (سلام الله عليهم اجمعين) يک پردهاي از آنهاست که در نظام طبيعت نشان داده ميشود. مثلاً يک قرآني داريم اين قرآن نازل است شما مستحضريد اين قرآني که ما الآن در خدمتش هستيم به صورت عربي مبين است اين حقيقتش علي حکيم است «إنّه لدينا لعلي حکيم» حالا در نزد ما و شما عربي مبين است. ما حقيقت قرآن که علي حکيم است قابل دسترسي نيست. آنچه که از وجود زهرا و حسن و حسين(سلام الله عليهم اجمعين) ما ميگوييم و حالا يا بنده منبري يا برادر بزرگوار مداحمان اينها يک پردههاي بسيار ضعيف و باريکي از آن پرده بلند و سترگ هستي است. ببينيد عالَم مظهر خداست اما اينها که مظهر نيستند اينها عين ظاهرند خداي عالم آن ذاتي است که ظهور پيدا ميکند و آن ذات ظاهر شده در اين مجالي آسمان و زمين ديو و در فلک و ملک عرش و فرش و نظاير آن به نقش ميآيد. ولي خود وجود اهل بيت و زهرا(سلام الله عليها) همان اسم اللهاند «نحن اسماء الله» اينها ظاهر نيستند آسمان و زمين از بين ميرود ولي زهرا و علي و حسن و حسين اينها که از بين نميروند. «کل شيء» آسمان و زمين عرش و فرش از بين ميروند «هالک»، «کل شيء هالک الا وجهه» اين وجه خدا يعني اسماي الهي يعني آن حقائقي که اولاً و بالذات از خداي متجلي تجلي کرد شده اسم الله، شده فاطر، شده حميد. شده محسن. شده قديم الإحسان. نام مبارک رسول الله در همه مراتب، در چند مرتبه پيامبر پيغمبر است.

ببينيد شما چند تا اسم از پيغمبر داريد؟ حميد، محمود، احمد، محمد(صلي الله عليه و آله و سلم). ما با محمد پيغمبر مرتبطيم نه با احمد نه با محمود نه با حميد. إنشاءالله إنشاءالله شما بهشتيها در روز قيامت وقتي پيامبر را زيارت ميکنيد آنجا «عسي ان يبعثک ربک مقاما محمودا» شما با اسم محمود روبرو ميشويد. در روايات ما آمده است که چرا در آسمانها نام پيامبر احمد است؟ چرا؟ در جواب فرمودند چون شما قدر رسول الله را نميدانيد فرشتهها و ملائک در آسمان پيغمبر را از شما بهتر ميشناسند و بهتر ميستايند و ستايش ميکنند لذا در آنجا با اسم احمد طلوع کرده است و در مقام محمود چه خبر است؟ در مقام حميد چه خبر است؟

پيامبر اصلش حميد است بعد ميشود محمود، بعد ميشود احمد، بعد آنکه در نظام طبيعت ظاهر ميشود «أنا بشر مثلکم» ميشود نام مبارک محمد(صلي الله عليه و آله و سلم). فاطمه هم همينطور است. اصل فاطمه فاطر است «يا فاطر» آن فاطر يعني چه؟ يعني آن کسي که کتم عدم همه هستي را ايجاد ميکند فاطر. برتر از خالق، برتر از بارئ، برتر از رب. «يا فاطر بحق فاطمه» آنکه الآن ما تازه نميتوانيم بشناسيم و جايگاه وجودي او را بيابيم تازه فاطمه زميني است. فاطمه سماوي کجا فاطمه الهي کجا که از جايگاه اسم فاطر منشق است ما نميشناسيم. ما همانطوري که خدا و اسماي او را نميشناسيم بايد بگوييم «و ما عرفناک حق معرفتک» در مقابل آنها بايد بگوييم همينطور است «ما عرفناکم حق معرفتکم» مگر ما ميتوانيم بشناسيم؟

ولي اين اظهار عجز اين جلسهاي که شما برادران و خواهران در جهت تکريم نام زهرا اسم فاطمه(سلام الله عليها) داريد برگزار ميکنيد اين يک ادب است اين يک اخلاق است اين يک وظيفه است اين همان امري است که پيامبر فرمود اجر رسالت من مودت ذوي القوي است و مودت زهرا(سلام الله عليها) است و ما داريم إنشاءالله در اين اجتماع ارزشمند را از جمع برادران و خواهران تشکيل داديم. اميدواريم اجر رسالت را که مودت و محبت است «قل لا اسألکم عليه أجرا الا المودة في القربي» را بتوانيم داشته باشيم.

اما اعتراف به اينکه اين معرفت يک معرفت سطحي است اين را داشته باشيم. فاطمه جان! ما شما را نشناختيم اگر گفته شده است که حقيقت شب قدر فاطمه زهرا(سلام الله عليها) است مگر ما روايت نداريم؟ شب قدر را چه کسي ميشناسد؟ «و ما ادريک ما ليلة القدر» شب قدر را چه کسي شناخته؟ فاطمه(سلام الله عليها) روح شب قدر است جان عالم است. حالا چه کردند با اين؟ خدا ميداند. اين چند روز اين دو سه ماه چه مصائبي بر بيبي آوردند؟ اين لطيفه الهي بيانصافها نانجيبها اين دنيا مگر چقدر ميارزد که حاضر شديد در اين خانه را بسوزانيد و اينجور اين بانو را آسيب بزنيد؟ واي! واي! بين خانه زهرا تا کنار قبر پيغمبر چقدر فاصله است؟ ده بيست قدم. زهرا(سلام الله عليها) بعد از آن حال که در به پهلويش زدند و سينه شکافته شد و امثال ذلک و فرزند آنگونه شد به محض اينکه از اين حال به در آمد، سؤال کرد که پسرعمويم کجاست؟ گفتند حضرت را به مسجد بردند. شما حساب بکنيد در اين حال، حالتي که اينگونه است فرزند اينگونه است پهلو شکسته، سينه شکافته، برويم مسجد، ما بايد از علي دفاع بکنيم. علي تنهاست. چند نفر خانمها اطراف حضرت آماده شدند تا بروند. چقدر راه است؟ خيلي کم، ده بيست قدم. گفتند در اين فاصله حضرت چند بار نشست و برخواست نشست و برخواست. وقتي وارد مسجد شد ديد که ريسمان به گردن علي بن ابيطالب انداختند فرمود «خلّوا ابن عمّي» دست از پسرعمويم برداريد. من اينجا مو پريشان ميکنم و شما را نفرين ميکنم و اگر کسي را نفرين کردم احدي نجات ندارد.

اين در مقابل اينها چه آدمهايي بودند؟ اينها چگونه اسم خودشان را مهاجر و انصار ميگذارند؟ اينها چگونه خودشان را ياران پيامبر معرفي ميکنند؟ اين گلستان رسول الله است اين عطيه الهي است ميگويد پيغمبر با چه و با چه  زباني بخواهد معرفي بکند؟ «فاطمة بعضة منّي من آذاها فقد آذاني» اگر کسي او را، پيامبر هنوز کفنش تازه است با اين حال اينجا علي بن ابيطالب زهرا را آرام کرد. سلمان! برو جلوي دختر رحمة للعالمين را بگير. من ميبينيم چهار طرف مدينه ميلرزد نه مسجد. اگر او نفرين بکند همه از بين ميروند مبادا زهرا نفرين کند. برو سلمان جلويش را بگير. برو بگو علي گفته است. گفت من تا علي را نبينم برنميگردم. حالا چهجوري علي را به او نشان دادند؟ آيا علي که شمشير بر روي سرش و ريسمان به گردنش هست را دارند نشان ميدهند يا چه، خدا ميداند. ولي به هر حال نميشود گفت چهجوري است! اصلاً تصور ميشود کرد آقايان؟ برادران و خواهران عزيز که پيغمبر اين پاره تنش را اينجور بپروراند اينجور به عنوان عطيه الهي در اختيار جامعه قرار بدهد تا از نور وجودش استفاده کنند و اينگونه نانجيبانه بيرحمانه ناجوانمردانه بريزند.

گفتند در اين خانه فاطمه است، گفتند فاطمه باشد. اين دنيا اين است آقايان! دنيا اين است. مبادا براي دنياي جيفه و مردار اينگونه آدم را خودش را بخواهد. چه بگويم؟ شب فاطميه است و شب شالگرد شهادت دختر رحمة للعالمين فاطمه زهرا(سلام الله عليها) است هر چه بگرييم جا دارد. هر چه بناليم جا دارد. به هر حال بالاخره حسين بن علي است و آمد به ميدان و با او اين کار را کردند. اما اين ريحانه پيغمبر اين خانه معدن رسالت خانه اهل بيت نبوت يا «السلام عليکم يا اهل بيت النبوة و معدن الرساله و مختلف الملائکة و مهبط الوحي و خذان العلم» ما در مقابل اين جريان هستيم.

بنابراين جريان فاطميه عظيم است و اينجور گفتگوها و سخنرانيها و اينها فقط و فقط يک عرض ارادت است هرگز نميتواند شاخسار وجود آنها و قامت رساي ولايتي آنها را بنماياند. در روايات ما هست که آن قدر مقام زهرا بلند است و عظمت دارد که «لولا علي» اگر علي بن ابيطالب نبود «لم يکن کفوا علي وجه الارض آدم و من دونه روي زمين از زمان حضرت آدم تا روز قيامت احدي در حد و عرض وجود زهرا(سلام الله عليها) وجود ندارد. آن علي که فرمود «ما لله آية اکبر مني» هيچ آيتي برتر از من وجود ندارد، او تنها ميتواند کفو و زوج زهرا(سلام الله عليها) باشد. بانوان جامعه ما چقدر بايد به خود ببالند چقدر اين حقيقت والا و ارزشمند را عزيز و محترم بمانند. با آش و با اينجور مرثيهها و با اينجور اينها اين قضيه حل نميشود. بياييم ما يک موکبي و چند نفر جمع کنيم و يک سخنراني، نه! اينها نميشود آقايان. بايد کلاس گذاشت درس گذاشت کتاب خواند جول آمد اين احاديث نوراني دو جلد کتاب هست خصائص الفاطمية واي چه کرده اين نويسنده بزرگوار که ويژگيها و مختصات اين بانوي دو سرا را دارد معرفي ميکند. اين خصائص را بشناسيم به جامعهمان بکار بگيريم. ما شيعهايم ما اينها را به عنوان اسوههاي الهي بايد در جامعهمان بکار بگيريم.

درست است که يکي دو تا شب هم به عنوان فاطميه دو تا جلسهاي ميگذاريم و يک عرض ارادتي ميکنيم اما در طول سال با اين خصائق فاطمي در جمع برادران و خواهران گفته بشود مطرح بشود و اين جامعه ما بايد خودش را به وسيله اين حقائق و خصائق تطهير کند. جامعه ما عذرخواهي ميکنم آلوده است به فساد آلوده است به ريا آلوده است به ربا آلوده است به همه چيز آلوده است اين جامعه ما. تنها چيزي که ميتواند اين جامعه را تطهير کند شستشو کند اين خصلتها و خصائصي است که از اهل بيت(عليهم السلام) ميتوانيم داشته باشيم. شما کدام بخش از جامعه را ميخواهيد؟ در آموزش، در پژوهش، در اقتصاد، در سياست، در فرهنگ، کجا را ميخواهيد نگاه کنيد دو تا ورق بزنيد بگوييد ... هر کجا که آدم حرف ميزند از شما برادران و خواهران حرف ميشنود اين است که مسائل ما سنگين است چالشهاي سنگيني داريم.

آيت الله جوادي آملي ميفرمايد ما با داشتن علي و زهرا چنين جامعهاي داشته باشيم؟ اين باشد بازار ما، اين باشد دانشگاه ما، اين باشد حوزه ما، اين باشد فلان؟ آن هم ايران؟ آن بنيان قوي و مستحکم و پولادين فکر و فرهنگ و هزاره و ثقافه تمدن و فرهنگ، اين ايران عزيز؟ اين شخصيتهاي ممتازي که در ايران هستند؟ آيا اين جامعه شايسته اين شرايط است؟ براي اين است که ما با نام زهرا و علي و حسن و حسين و اربعين و محرّم داريم بازي ميکنيم. اين نيست. اين را فکر نکنيم که مثلاً، از اينها خيلي هم قبلتر بوده. جلسات روضه و عزا و ماتم و سوو و عزاداري و دستهروي و اينها نيست. آنچه که حاقّ ولايت است اين خصائص است همين زيارت جامعه آقايان، زيارت جامعه معرفي امامت است. آيت الله جوادي آملي چند سال بحث کرد سخنراني کرد دوازده جلد کتاب شرح زيارت جامعه است. اين بايد در جامعه ما در نشستهاي ما در محافل و مجالس ما مطرح بشود تا بتواند يک نوع معرفت اصيل ايجاد کند. و الا سخنرانان عادي و مداحان عادي بيش از اين که نميتوانند بگوين. درِ خانه را سوزاندند و فرزند سقط شد و تمام شد. اين داستان است اين قصه است. آن معارف کو؟ آن حقائق کو؟ آن جلوههاي قرآني اهل بيت کجاست؟

«السلام عليکم يا اهل بيت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة و مهبط الوحي و خزان العلم، بکم فتح الله و يکم يختم» اينها آغاز هستي و انجام هستياند. اينها مراتب وجود را امام(عليه السلام) در زيارت جامعه اينکه داستان نيست آقايان. اينکه سخنراني اين و آن نيست. ما سخنرانيهايمان مداحيهايمان عزاداريهايمان بايد ظل اين حقائق شکل بگيرد. اگر زيارت جامعه آنگونه که هست معرفتش براي مردان و زنان ما تحقق پيدا کرد آن وقت است که ضجه ميزنيم آن وقت است که آن گريه. چون اشک علامت محبت است وقتي انسان محبتش غليان پيدا کرد اشک چشم ميآيد. اشک علامت محبت است. اما قبل از اينکه اين محبت بيايد معرفتي که اين محبت را ميسازد چيست؟ يک وقت ميتواند يک معرفت عاطفي باشد. شما ببخشيد حتي يک حيواني را ميبينيد که اينجور مثلاً دارد دست و پا ميزند از مسئله مسئله عاطفي است ميتواند اشک هم بيايد. نه، اشک که يک سرمايه انساني است که يک قطره اشک ميتواند جهنم را خاموش کند واي! آن چه قطره اشکي است که جهنم را خاموش ميکند؟ آن اشک چقدر ارزش دارد؟ آن چيست؟ آن چه اشکي است؟ آن اشکي که براساس معرفت توحيدي از خوف و خشيت خدا در دل شب بر سجاده انسان بغلطد آن ميتواند جهنم را خاموش کند.

ما محبت را داريم بسيار خوب است ولي من از شما سؤال ميکنم شما هم از من سؤال بفرماييد مبناي اين محبت چيست؟ مبناي اين محبت را عرض کنم ميتواند امر حسي باشد ميتواند امر خيالي باشد ميتواند امر وهمي باشد ميتواند امر قلبي عقلي باشد ميتواند امر شهودي باشد. هر چه بالاتر باشد ارزش آن اشک بيشتر است. يک محبت احساسي و عاطفي اين ثواب دارد اجر دارد بسيار هم گرانقدر است ولي فکر نکنيد که بتواند آتش جهنم را خاموش کند. اگر کسي زيارت جامعه را فهميد و ارادت به اهل بيت عصمت را در پس اين معرفت يافت اگر اشکي ريخت آن اشک جهنم را خاموش ميکند عذاب را از انسان برميدارد. محبت الهي را در قلب قرار ميدهد اينجوري نيست.

اين هفت شهر عشق عطار گشت و ما اندر خم يک کوچهايم ما در کوچه حس داريم زندگي ميکنم. ما در کوچه عواطف زندگي ميکنيم حتي خيال و مثال و عقل و قلب هم نيستيم. آن کسي که هفت شهر عشق را گشت آن مرتبه عاليه معرفت اوست که محبت او ميتواند يک قطره اشک بياورد که اين قدر بتواند اثر داشته باشد. بنابراين ما از اين سرمايههاي معنوي و الهي و اين عطاياي بيمانند الهي يعني اهل بيت عصمت و طهارت ميتوانيم فوز و فيض را دريافت کنيد اميدواريم که إنشاءالله اينگونه باشد.

بيش از اين تصديع ندهم الحمدلله مداح بزرگوار هم تشريف دارند و فيض ميرسانند من همينجا از حضور برادران گرانقدر و خواهران ارجمند سپاسگزارم از برادر گراميمان جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي نظري که از علماي مازندران هستند و امشب مهمان شما هستند از همه دوستان هم قدرداني و تشکر ميکنم و آرزو دام که خداي عالم اين عرض ارادت و توسل را از همگان از هيأت امناي محترم از شرکتکنندگان برادران و خواهران به احسن وجه قبول بفرمايد و ذخيرهاي براي عالم قبر و قيامت ما قرار بدهد.

«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»

 

[1]. الکافي(ط ـ اسلامي)، ج1، ص337.



​​​​​​​