پژوهشگاه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء
سایت پژوهشگاه علوم وحیانی معارج وابسته به بنیاد بین المللی علوم وحیانی إسرا با هدف معرفی منظومه فکری فقیه متاله شیعه آیت الله العظمی جوادی آملی، همچنین معرفی آثار و کتب معظم له، ایجاد ارتباط دوسويه با علما و صاحبنظران داخل و خارج از کشور، معرفی دستاوردهای علمی و پژوهشی پژوهشگاه معارج، ارائه خدمات علمی و پژوهشی به جامعه علمی و دانشگاهی کشور، مشغول فعالیت می باشد.
پژوهشکده ها
پژوهشکده علوم عقلی، يكي از پژوهشكده هاي زير مجموعه پژوهشگاه علوم وحيانی معارج مي باشد. اين پژوهشكده با توجه به اقتضائات جامعه معاصر و با رويكرد تأمين نيازهاي مخاطبان در حوزه علوم عقلي تأسيس شده است و عمده فعاليت هاي پژوهشي خود را بر مبناي بهره وري بهينه از ابزارها و فنّاوري هاي نو و افزايش توانمندي هاي علمي در پاسخگويي به نيازها و انتظارات مخاطبان قرار داده است. اين پژوهشكده بر آن است تا با سازماندهي حوزه هاي پژوهشي خود در قالب سياستها و اهداف بلند مدت و کوتاه مدت، در شناساندن و افزودن بر توان دانش هاي اسلامي و جهت دادن آن ها به سمت نيازهاي عيني و واقعي، با محوريت انديشه ها و آراي حكيم متألّه، حضرت آيت الله جوادي آملي ـ دامت بركاته ـ گامي اساسي بردارد. همچنين در تلاش است تا ضمن ارج نهادن به پژوهش ها و دست آوردهاي پيشين، نگاهي هم به تعالي و پيشرفت علوم عقلي در حوزه عرفان و اخلاق و همچنين كلام و حكمت ناب اسلامي و علوم انسانی جهت رفع نيازهاي ضروري سازمان ها و مراكز پژوهشي ديني داشته باشد. 

پژوهشکده علوم عقلی
پژوهشكده فقه و اصول از پژوهشكده  هاي پژوهشگاه علوم وحياني معارج است كه در محور انديشه فقهي و اصولي حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي (دام ظلّه) پژوهش مي  كند. فعاليت پژوهشي اين پژوهشكده از اواخر دهۀ هفتاد و اوائل دهۀ هشتاد با نام «گروه فقه» شروع شده است.دست  مايه آغازين آن، متن  هاي تقريرِ فقهي حضرت استاد (دام ظلّه) بوده كه با تحقيق و سامان-دهي بخشی از آن، پژوهش فقهي آغاز شده و به تدريج با تدوين و تنظيم تدريس  هاي فقهي حضرت استاد (دام عزّه) فعاليت آن ادامه يافت و در اين دو محور آثاري به چاپ رسيده است. سپس در سال 1391ش با گروه  بندي فعاليت  ها در پنج محور، به پژوهشكده ارتقا يافت و هم-اكنون قلمرو پژوهشي اين پژوهشكده به چهار حوزه گسترش یافته است .
پژوهشكده فقه و اصول
يکي از پژوهشکده‌هاي فعّال و موفق بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء با پيشينه‌اي طولاني و بيشترين عضو، پژوهشکده قرآن و عترت (ع) است که در راستاي تأمين نيازهاي تفسيري، علوم قرآني و مباحث مربوط به عترت بر شاکله و منظومه فکري حضرت آية ‌الله جوادي آملي (مد ظله العالي) تشکيل شده است.اين پژوهشکده با بهره ‌مندي از نيروهاي مجرب، نخبه و انديشمند و نيز گروه‌هاي تفسير ترتيبي، تفسير موضوعي، پژوهش‌هاي حديثي و رجال تفسيري در عرصه مطالعات قرآني و تفسيري و همچنين عرضه موسوعه عظيم «تسنيم» که از سوي برخي از سازمان‌هاي علمي فرهنگي بين‌المللي به عنوان تحقيق برتر شناخته شده، به فضل الهي پيش مي‌رود و تاکنون تنظيم و تحقيق بيشترين آثار معظم له را بر عهده داشته و دارد.
پژوهشکده قرآن و عترت
پژوهشکده مطالعات اسلامی و فرهنگ عمومی وابسته به پژوهشگاه علوم وحیانی معارج با پیشینه نه چندان طولانی در راستای اهداف بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء با هدف ترویج، توسعه و تعمیق معارف الهی در فرهنگ عمومی بر پایه آثار بنانی و بیانی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی دامت برکاته مشغول فعالیت است.رسالت این پژوهشکده ارتقای فرهنگ و تعالی اخلاقی جامعه اسلامی و جهانی است و از این رو، به سان پلی ارتباطی میان فرهنگ عمومی و معارف وحیانی و عقلانی که معظم له به صورت تخصصی بیان نموده است، عمل کرده و آثاری را بر اساس اندیشه ها و آثار ایشان به صورت های برگرفته، تحقیقی و تنظیمی تولید و نشر می نماید.آیین نامه پژوهشکده در دو صفحه و در قالب سه هدف، پنج سیاست و سه گروه با نام «پژوهشکده مطالعات اسلامی و فرهنگ و تمدّن» در تاریخ 25/8/95 به تصویب شورای عالی پژوهشگاه علوم وحیانی معارج رسید.آیین نامه ساختاری پژوهشکده مطالعات اسلامی و فرهنگ و تمدّن
پژوهشکده مطالعات اسلامی

اخبار پژوهشگاه بنیاد اسراء
نشست علمی
سوالات
سرویس دین و اندیشه
مقالات و پژوهش ها
فصلنامه ها
آثار منتشر شده
  •  جلد دوم: توحید در قرآن
    جلد دوم: توحید در قرآن هيچ ستاره‌اي در آسمان انديشه انساني پرفروغ‌تر از شمس وارهٴ ‌«‌توحيد» نيست. توحيد، اوج عروج سالكان عاشقي است كه دلخسته دلدار، شيفتهٴ ديدار و والهٴ لقاي بي‌مانند اويند. هيچ معرفتي را ياراي نيل به بلنداي معارف توحيدي و عرفانِ صفات و اسماي الهي نيست، بلكه معرفت اصيل همواره از آبشخور زلال توحيد سيراب است و هر انديشه‌اي كه از چشمه‌سار خورشيد سان وحدت الهي سيراب نگشته و از آن دور ماند، در ويرانهٴ ضلالت و تاريكخانهٴ غوايت مايهٴ سقوط و هلاكت است. از اين رو، تمام تحريف هاي فكري و انحراف‌هاي عملي، پايه در بي‌معرفتي نسبت به توحيد و فرورفتگي در وادي تيه شرك داشته و همان‌طور كه تنها توحيد سعادت آفرين است، تنها شرك شقاوت‌زاست و نگونبختي به همراه دارد. همان‌گونه كه اصل وجودِ يگانه و هستي يكتاي الهي مايهٴ حيات و عامل قيام جهان و جهانيان است و همهٴ هستي به حيّ قيوم تكيه و اعتماد دارد، تمام انديشه‌هاي اصيل و افكار قويم، مرهون وابستگي و پيوستگي به انديشهٴ توحيدي است. خداوند بي‌عديلي كه تنها عجز معرفت او و اقرار به ناتواني در شناخت او وسيلهٴ قرب و عامل نجات است، هيچ كلامي را برتر از توحيد نيافريد و هيچ سخني را به عظمت و جلالت ‌«‌لا إله إلاّ الله» نياورد كه رسول گرامي اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: نه من و نه احدي پيش از من، مثل ‌«‌لا إله إلاّ الله» نياورده است؛ قال رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم): ‌«‌ما قلتُ ولا قال القائلون قبلي مثل لا إلهَ إلاّ الله» . اين كلام حكايت از حقيقت بي‌نظير توحيد دارد. نخبگان موحّد، توحيد را كه معارج بلند و مدارج والايي است از منظرهاي مختلف مورد تأمّل قرار داده و پيمايشگران طريقت مُثلاي توحيد، از راه‌هاي گوناگوني به آن نزديك شده‌اند؛ عدّه‌اي با سلّم عقل و عدّه‌اي با تسليم قلب و عدّه‌اي با سلاح علم، هر يك از اين درياي عميق و بي‌کرانه بهره‌ها برده‌اند، ليكن هرگز ظرفيّت فوق العاد‌‌هٴ وحي، خصوصاً وحي قرآني را موازنه‌اي با ابزارهاي معرفتي طبيعي و وراي طبيعي نيست، بلكه استقامت و صلابت و ميزان بودن اين نوع معرفت آسماني، افق‌هاي روشن و هدايتگري را در برابر چشمان عقل و قلب مي‌گشايد. يكي از مهمترين، بلكه برترين و ضروري‌ترين معرفت، توحيد قرآني است كه هم ساحت الهي و جناب روبوبي را به درستي تبيين مي‌كند و هم راه قرب و طريق نزديكي به اين جايگاه خطير و عظيم را به زيبايي هدايت مي‌كند. حضرت استاد آية الله جوادي آملي كه انس با قرآن و حشر با معارف والاي آن، حقيقت وجودي و ساختار معرفتي و معنوي ايشان را تشكيل مي‌دهد، اوّلين اثر بعد ازمعرّفي و شناخت قرآن (تفسير موضوعي ج 1 ـ قرآن در قرآن) را به اين اثر ويژه اختصاص داده و بسياري از مباحث عمده توحيد را از منظر قرآن مورد تبيين، تحليل و تعليل قرار داده و منظرهاي مختلف فلسفي و عرفاني را در خدمت معرفت قرآني آورده‌اند. در اين كتاب پس از طرح مباحث كلي توحيد، در سه بخش، و طي فصولي متعدد مباحث قرآن و راه‌هاي شناخت، براهين توحيدي قرآن، مراتب توحيد، توحيد در ذات، توحيد در اسما و صفات، توحيد افعالي، توحيد عملي، موحدان در قرآن، نفي شرك انواع شرك، گروه‌هاي مشرك، موجبات و پيامدهاي شرك را مورد ملاقه قرار مي‌دهد. در پايان، از مجموعهٴ دوستاني كه در مؤسسه تحقيقاتي اسراء در جهت تحقيق و تنظيم اين اثر تلاش مجدّانه داشته‌اند، به خصوص از حجج اسلام سيدمحمد غروي، محمد حسين الهي‌زاده، حسين شفيعي، حيدر علي ايّوبي و رحيم بديعي سپاسگزاري مي‌شود. آیه الله جوادی آملی حجت الاسلام محمد محرابي 1 792 7 1383
  •  تفسیر تسنیم
    تفسیر تسنیم «تسنيم» تفسيري ترتيبي و به زبان فارسي است كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نوشته شده و تا این زمان نگارش 39 جلد آن (تفسیر سوره هود) توسط نشر اسراء منتشر شده ‌است. تفسير تسنيم جامع سه روش تفسيري « قرآن به قرآن » و قرآن با سنت و«قرآن با عقل »است. بي ترديد هيچ اثري در خَلأ شكل نمي‌گيرد، هر اثر آيينه دانسته هاي علمي و گرايش هاي فكري مؤلف و نمودي از گفتمان جغرافياي عصر او است؛ به ويژه اگر مؤلف به جاي تماشاي سپهر انديشه از كنار پنجره انزوا، به صحنه بيايد و در عرصه تفكر ديني پَر گشايد. در اين صورت است كه چشمان انتخابگر و زيبا نگر را به تماشا مي‌خواند و ضميرهاي حقيقت جو را با ساغر معرفت سيراب مي‌كند. در اين جا شاخصه ها و برجستگي هاي تفسير «تسنيم» را مرور مي‌كنيم: الف. «تسنيم» تفسيري نيازنگر و پاسخگو مؤلف «تسنيم» در عصر خود حضور داشته، از اين رو تفسيري از جنس زمان و در پاسخ به نياز ‌دوران آفريده است. او گر چه از اصطلاحات منطقي و فلسفي و عرفاني قابل فهم خواص و متداول ميان استفاده كرده،‌ اما ادبيات و واژگان متداول و رايج زمان خود همچون دولتمردان، كارگزاران، طرح ترافيك و شهرداري،‌ رزمندگان و ايثارگران را براي تفهيم مراد خود فرو ننهاده است. (جوادي آملي، 1/226، 248 و 4/51، 145، 324، 619، و11/ 620، 703) مفسر ارجمند علاوه بر توجه به كاربست ادبيات زمان خود نسبت به گفتمان معرفت شناسانه معاصر كه معمولاً در سطح انديشه وران هر دوره جريان دارد كاملاً فعالانه برخورد كرده است. البته با توجه به پيشينه آثار قلمي و بياني و سابقه فعاليت هاي اجتماعي و سياسي نويسنده محترم،2 خلق تفسيري زنده و عصري از سوي او دور از انتظار نبوده و نيست. نتيجه حضور مفسر در عرصه تفكر معاصر و آگاهي از جريان هاي فكري موجود سبب اصلي انعكاس گفتمان زمان در تفسير «تسنيم» است؛ از اين رو آنچه امروزه از آن به «كلام جديد» ‌تعبــير مي‌شود و آنچه در عرصه اجتماعي و سياسي به گفتمان تبـديل شده است در تفسير آيت الله جوادي مورد توجه قرار گرفته است. پلوراليسم ديني (همان، 5/80 و6/ 210)، سكولاريسم (همان، 10/239)، ‌اصل تنازع بقا در ‌رويارويي حق و باطل (همان، 11/738)، ولايت فقيه و شورا و نقش آن در حكومت ديني (همان)، نسبت بين يافتــه‌هاي علوم تجربي و آموزه هــاي دينـي (‌همان، 8/ 70 تا 573)، و ‌تأثير انتظار از متن در تفسير متن (همان، 1/224) نمونه هايي از اين موضوعات است. ب. ابتكار در اسلوب اسلوب نگارش تفسير «تسنيم» اسلوبي ابتكاري است. مفسر نخست آيه يا آياتي مي‌آورد و آن گاه جايگاه علمي و عملي هر آيه را در فصلي جداگانه مورد بحث قرار مي‌دهد. اين تفكيك دسترسي به معنا و تفسير هر آيه را آسان مي‌كند، البته در مواردي هم مفسر چند آيه را به دليل پيوستگي معنايي در كنار هم ياد مي‌كند و سپس در چهار بخش تفسير خود را ذيل آن پي‌مي‌گيرد كه عبارت اند از: 1- گزيده تفسير؛ 2- تفسير؛ 3- لطايف و اشارات؛ 4- بحث روايي. در تفسير «تسنيم» آيات ترجمه نشده‌ است. مفسر محترم پس از آوردن آيه يا آيات، گزيده اي از تفسير را پيش روي قرار داده و با اين سبك تلاش كرده است تفسير خود را در چند سطح به فراخور طبقات مختلف عرضه كند. آن كه در پي دانستن مراد آيات است بدون آن كه بخواهد يا بتواند نكات ادبي آيه را بكاود يا وارد گفت گوهاي روايي شود، با مطالعه بخش گزيده تفسير بهره خود را خواهد برد. هرچند اگر مفسر محترم ترجمه‌اي از هر آيه ارائه مي‌كرد در كنار ترجمه هاي ديگر قرآن، از ترجمه اي نيز به نام استاد فرزانه برخوردار بوديم. آيت الله جوادي پس از «گزيده تفسير» بخشي را باعنوان «تفسير» آورده كه دراين بخش از ادبيات عرب و منابع آن به وفور استفاده كرده و البته ابتكار و اجتهاد خود را نيز نشان داده است. (همان، 1/280، 290) مرحله سوم يا بخش سوم با نام « لطايف و اشارات»‌ آمده كه اجتهادي ترين بخش تفسير است. قدرت تحليل،‌ اشراف بر عرفان نظري و عملي و ميدانداري مفسر در فلسفه و كلام به خوبي دراين بخش آشكار شده است. به عنوان نمونه، دربارة « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» مي‌نويسد: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» از عبد به منزله «كن» از مولاي اوست، همان گونه كه حضرت نوح(ع) با اسم خدا بر طوفان امواج كوه گونه آب استيلا يافت و كشتي او با نام خدا آرام گرفت. (همان، 1/ 303) « بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا» (هود/41) «تا به نام خدا كشتي هم روان شود و هم به ساحل نجات رسد.» و نيز آورده‌است: اگر كسي در عين رعايت نظام علّت و معلول به قدرت خويش و ساير اسباب و علل عادي تكيه نكند، بلكه مؤثر مطلق را فقط خدا بداند، آثار اسم اعظم او در كنار بسم الله ظهور مي‌كند. (همان، 1/ 304) مفسر محترم در جاي ديگر مي‌نويسد: گناه چون نقص و امر عدمي است به خداي سبحان ارتباطي ندارد. منشأ هر معصيتي يا جهل است يا عجز يا ساير امور عدمي و خداوند از همه آن ها منزه است. (همان، 1/ 445) و نيز در جايي در مورد نسبت بين «سَبِيلَ الْغَيِّ» با «صراط مستقيم» چنين مي‌خوانيم: نسبت «سَبِيلَ‌ الْغَيِّ» با صراط مستقيم نسبت تضاد نيست، بلكه نسبت تقابل عدم و ملكه است؛ يعني يكي بود صراط است و ديگري نبود آن. (همان، 1/ 526) مرحله چهارم با عنوان « بحث روايي » ‌آورده شده كه در ادامه به آن خواهيم پرداخت. ج. طرح و نقد آراي‌ تفسيري از نكات قابل توجّه در تفسير «تسنيم» نقد و رد ديدگاه هاي تفسيري است، به طوري كه گاهي مفسر محترم در مردود شمردن پاره اي از ديدگاه ها تلخكامي خود را پنهان نداشته است. البته هر جا اين تلخكامي را ظاهر نموده با لطافت و ادب خاص خود آن را هموار ساخته است؛ نمونه آن بيان و رد نظرگاه فخر‌ رازي در تفسير آيه زير است: «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنين»‏ (سبأ/20) «و شيطان گمان باطل خود را سخت به صدق و حقيقت در نظر مردم جلوه داد، تا جز فرقه كمي از اهل ايمان، همه او را تصديق كردند و پيرو او شدند.» «قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُون‏» (سبأ/ 25) «باز بگو خدا داور عدل است شما را مسئول جرم ما و ما را مسئول كردار زشت شما هرگز نخواهد كرد.» مفسر ما ديدگاه فخــر رازي را كه «نسئل» را فعـل معلوم و «لا» را لاي نهي و«سؤال» در آيه را استفهامي دانسته مردود مي‌شمرد و آن را مستند به آثار فرسوده و موهون دانسته، حتي آن را يك فاجعه مي‌خواند و بهترين پاسخ را عبور كريمانه از آن مي‌داند. (همان، 1/363) نمونه ديگر، نقد ديدگاه محمد عبده در آيه زير است: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى‌النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُون‏» (بقره/243) «آيا نديديد آنهايي را كه از ترس مرگ از ديار خود بيرون رفتند كه هزارها تن بودند خدا فرمود بميريد، همه مردند، سپس آن ها را زنده كرد؛ زيرا خدا را در حق بندگان فضل و كرم است، ليكن بيشتر مردم سپاس گزار حق نيستند.» آيت الله جوادي آملي در ردّ ديدگاه عبده كه آيه ياد شده را يك تمثيل قرآني ناميده، مي‌فرمايد: احياي مردگان و بازگشت آن ها به دنيا نه تنها امكان عقلي دارد، بلكه قرآن كه صادق مصدّق است از آن خبرمي‌دهد و بي ترديد بايد آن را پذيرفت. ( همان، 11/545) يا درجاي ديگر در پاسخ به محمد عبده كه احكام صادره از رسول خدا(ص) را به دو نوع تقسيم كرده و نوعي از آن را نتيجه اجتهاد دانسته و بنابراين احكام اجتهادي پيامبر(ص) را ممكن الخطا مي‌پندارد، فرموده است: «اين ديدگاه مردود است؛ زيرا پيامبر(ص) به حكم آيه « وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلا وَحْيٌ يُوحَى‏» (نجم /3و4)؛ «و هرگز به هواي نفس سخن نمي گويد سخن او هيچ غير وحي خدا نيست» هرگز در دايره دين و احكام، بدون وحي سخن نمي‌گويد. نمونه هاي ديگر نقد مفسر را مي‌توان در ردّ ديدگاه «مغنيه» در نسبت ميان سنت و قرآن و نقد او را در ردّ ديدگاه قرطبي و زمخشري و بيضاوي مشاهده كرد.» (همان،/625 و666 و2/159، 178و1/165) د. پرداختن به علوم قرآني و روش تفسيري آيت الله جوادي آملي هم در پيشگفتار طولاني خود و هم در متن تفسير، موضوعات علوم قرآني را مطرح و ديدگاه خود را درباره آن ها بيان كرده است. گاهي اصطلاحاتي همسو با نظر خود ابداع نموده و آن ها را به كار گرفته است؛ براي نمونه مفسر لفظ «جو نزول»‌ و «فضاي نزول»‌ را وضع و ميان آن دو و «شأن نزول» تفاوت قائل شده است. (همان، 1/232، ‌236و5/293) موضوعات علوم قرآني كه به آن پرداخته عبارت اند از: ظاهر و باطن قرآن (همان، 1/75،104) تناسب آيات (همان، 11/‌539، 569، 574، 586، 608)، ناسخ و منسوخ (همان، 11/ 512)، منابع تفسير قرآن (همان، 1/56) و اقسام تفسير (همان، ‌1/58). با استخراج ديدگاه مؤلف دربارة اين موضوعات مي‌توان نظرگاه او را در علوم قرآني جويا شد. همچنين وي در پيشگفتار، روش هاي تفسير را بيان و روش تفسيري خود (منابع و مراحل رسيدن به مراد آيات) را تشريع كرده و دلايل برگزيدن روش قرآن به قرآن و حجيت آن را توضيح داده است. مؤلف نسبت ميان عقل و قرآن (همان، 1/169) و روايت و قرآن (همان، 1/131) را به شرح مورد مداقّه قرار داده و درهمين قسمت مباني حديثي خود را بيان كرده است. (‌همان، 1/154و 156) مؤلف محترم در فهم معارف اسلام به پنج مرحله قائل شده است: 1- فهم مفاد آيه مورد نظر جداي از آيات ديگر؛ 2-‌تفسير آيه مورد نظر با كمك ساير آيات؛ 3- بررسي تمام روايات عام،‌ خاص، مقيد و مطلق و.... موجود در پيوند با آيه مورد بحث و جمع بندي آن ها و رسيدن به نظر واحد؛ 4- عرضه عصاره روايات بر قرآن و پذيرش آن ها در صورت نداشتن مخالفت تبايني با قرآن؛ 5- در صورت هماهنگي ديدگاه نهايي به دست آمده حاصل از جمع بندي روايات با قرآن مي‌توان نتيجه را به عنوان نظر اسلام بيان كرد. (همان، 1/160) بنابراين پيشگفتار تفسير «تسنيم» كه درآن مباني،‌ منابع و مراحل تفسيري مؤلف آمده است از جمله ويژگي هاي اين تفسير است. هـ . طبقه بندي روايات آيت الله جوادي در بحث روايي كه آخرين بخش از گفتار او در هر فصل است، روايات را طبقه بندي كرده و در پايان به جمع بندي پرداخته و آن را تحت عنوان «الاشاره» آورده است. (همان، 5/350) البته طبقه بندي روايات و نتيجه گيري از آن ها مانند هر طبقه بندي ديگر امري كاملاً اجتهادي است، بدين معنا كه چه بسا مفسر ديگري همين روايات را به گونه اي ديگر طبقه بندي يا تفسير نمايد. و. گزينش عناوين برجستگي ديگر «تسنيم» عناويني است كه مؤلف براي هر بخش برگزيده است؛ عناويني مانند تناسب آيات،‌ گزيده تفسير، ‌لطايف و اشارات،‌ تذكر، ‌اشاره و بحث روايي. انتخاب اين عناوين براي هر بخش و انتخاب عناوين جزئي تر پاسخي به پرسش هاي مقدر مراجعه كنندگان است. اين روش، ارتباط مؤلف و استفاده كنندگان از تفسير را تحكيم مي‌بخشد و افق معنايي هردو را به يكديگر نزديك تر مي‌كند. ز. استفاده گسترده از منابع مؤلف از منابع پرشماري بهره گرفته كه براي پرهيز از اطاله نوشتار از ذكر تك تك آن پرهيز شده است. خوشبختانه بجز جلد 1و2 در پايان بقيه مجلدات اين تفسير فهرست منابع آمده است. گستردگي منابع نشانه همت والاي مؤلف است و نوع آن‌ها نشان مي‌دهد مفسر در بهره گيري از منابع تفسيري و روايي، خود را در منابع اماميه محدود نكرده است. منابع و مآخذ 1. آلوسي،‌ علي؛‌ روش علامه طباطبائي در تفسير الميزان،‌ ترجمه سيد حسين مير جليلي،‌ چاپ اوّل،‌ شركت چاپ و نشر بين‌الملل،‌ تهران، ‌1381ش. 2. بابايي،‌ علي اكبر؛ ‌روش شناسي تفسير قرآن،‌ چاپ دوّم،‌ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سمت قم، ‌1385ش. 3. تهانوي ،‌محمد علي بن علي؛‌كشاف ‌اصطلاحات الفنون، ‌دار قهرمان،‌ استانبول،‌1404ق. 4. جوادي آملي،‌ عبدالله؛‌ «تسنيم» تفسير قرآن كريم،‌ مركز نشر اسراء، ‌قم.‌ 5. ------------ ؛ مهر استاد ( زندگي نامه)، چاپ اوّل،‌ مركز نشر اسراء‌، ‌قم،‌1381ش. 6. ------------ ؛‌انتظار بشر از دين، چاپ اوّل،‌ مركز نشراسراء قم،1380ش. 7. ------------ ؛ زن در آيينه جلال و جمال، چاپ شانزدهم، مركز نشر اسراء، قم 1386ش. 8. ------------ ؛ تفسير موضوعي قرآن چاپ دهم، نشر فرهنگي رجاء، 1366ش. 9. ------------ ؛ هدايت در قرآن، مركز نشر اسراء، قم. 10. ------------ ؛ حكمت عبادت، چاپ ششم، ‌مركز نشر اسراء، قم، 1383ش. 11. ------------ ؛ شرح حكمت متعاليه اسفار اربعه،‌ چاپ دوّم، ‌انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي،‌ قم، ‌1385ش. 12. رضايي اصفهاني، ‌محمد علي؛ منطق تفسير قرآن،‌ چاپ دوم، ‌انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي،‌ قم، ‌1385ش. 13. رباني ،‌محمد حسن؛ ‌« نقش سياق در تفسير»، ‌فصلنامه پژوهشهاي قرآني، ‌شماره 27 و‌28،‌1380ش. 14. طباطبايي ،‌ محمد حسين؛‌ الميزان في تفسير القرآن،‌ منشورات جماعه المدرسين،‌ قم. 15. --------------- ؛ قرآن در اسلام، ‌چاپ هفتم،‌ دفتر انتشارات اسلامي،‌ قم، ‌1370ش. 16. -------------- ؛ بداية‌الحكمة ، ‌چاپ پانزدهم،‌ مؤسسه نشر الاسلامي ،‌ قم، 1417ق. 17. غروي ناييني، ‌نهله؛‌ فقه الحديث وروشهاي نقد متن،‌چاپ اول، ‌دانشگاه تربيت مدرس،‌ تهران، ‌1379ش. 18. فيض، ‌ملامحسن؛ ‌تفسير الصافي، بيروت مؤسسه الاعلمي للمطبوعات. 19. كاظم مدير شانه چي؛ ‌علم الحديث و دراية الحديث، چاپ سوّم، دفتر انتشارات اسلامي، قم،‌ ‌1362ش. 20. معرفت،‌ محمد هادي؛ ‌التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب،‌ چاپ دوّم، ‌الجامعة الرضوية للعلوم الاسلامية، مشهد، ‌1384ش. 21. مظفر، ‌محمد رضا؛ ‌المنطق،‌ دار التعارف، ‌بيروت، ‌1400ق. 22. نفيسي، ‌شادي؛ ‌علامه طباطبايي و حديث، ‌چاپ اوّل، ‌شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ‌تهران، 1384 ش. 23. نصر، ‌ابوحامد ابوزيد؛ معناي متن، ‌ترجمه مرتضي كريمي،‌ چاپ دوم، ‌انتشارات طرح نو، ‌تهران، ‌1381ش. 24. هادوي تهراني،‌ مهدي؛‌ مباني كلامي اجتهاد در برداشت از قرآن ،‌ مؤسسه فرهنگي خانه خرد، ‌قم،‌1377ش آیه الله جوادی آملی مرکز نشر اسراء 300 640 - 1395
  •  جلد اول: قرآن در قرآن
    جلد اول: قرآن در قرآن گرچه تمام كلمات الهي تامّه و همه حجج الهي بالغه است ليكن كاملترين كلام و بالغترين حجّة، قرآن است كه معارج درجات او عالي و مراحل كمالات او وافي است. هور وجود قرآني را نياز به توصيف نيست و آفتاب لمعان فرقاني را مجالي براي تعريف نيست. گلستاني است كه عطر آيات و سُوَرش نسيم فرحبخش حيات طيّب را به مشام جان مي‏كشاند و بوستاني است كه اجزاء و احزابش ابواب سعادت را به سوي قلبها مي‏گشايد. كهكشان بيكران نور در مشرق رسالت نبوي طالع شد و هزاران ماه وخورشيد و ستاره را در اقطاب عالم انساني منتشر كرد، با انتشار اجزاء واحزاب، سوره‏ها و آيات اكنون آسمان انسانيّت روشن و راه زمينيان تيرگي ندارد. هادي بي‏ضنّت الهي بر اجنحه عقل و قلب سفر مي‏كند و تا سويداي هستي انساني راه مي‏برد تا از فرش تا عرش آسمان وجود انساني را از هر تيرگي و تاريكي برهاند و فروغ و روشنايي را جايگزين كند. بايد حكم آفتاب آمد دليل آفتاب را بر مبناي آيه: ﴿أولم يكف بربّك أنّه علي كل شي‏ءٍ شهيد﴾(سوره‏فصّلت، آيه53) به قرآن داد و با مطالعه نفس آن، خصايص جاودان و كريمانه قرآن را جستجو كرد و تنها از اين منظر در سماء وجود قرآني به مطالعه نشست تا زيبائيها، جلال و جمال الهي نمايانده شود و اين پرده‏نشين، شاهد بازاري گردد. تفسير موضوعي با شيوه ممتاز و بهره‏وري فراوان علمي و عملي خود نياز به اشراف و حضور مفسّر به تمامي ابعاد آيات الهي را دارد كه اين جز با دل و سرسپردن به حقيقت نوراني قرآن ممكن نيست. استاد عاليمقام آيت‏الله جوادي آملي(دام‏ظلّه‏العالي) با اُنس ديرين و ارتباط علمي و قلبي وثيق با گنجينه قرآني، تعليم و تدريس اين مباحث را از ديرباز در مراكز علمي و ديني اعمّ از حوزه‏هاي‏علمي ودانشگاهي آغاز كرده كه يكي از جلوه‏هاي بارز آن پخش‏ازسيماي جمهوري‏اسلامي‏ايران به عنوان تفسير موضوعي قرآن كريم است كه از سالهاي 61 ـ 1360 آغاز و تاكنون نيز استمرار داشته است. اين مجموعه آثار و بركات فراواني را به همراه داشته كه از جمله آنها انتشار همين دوره تفسيري است،ضمن اينكه اين افق جديد امروزه در حوزه‏هاي تفسيري پوياست‏و اساتيد فن از اين زاويه نيز نگرش قرآني خود را عرضه داشته‏اند. اين كتاب گران‏سنگ كه با فلسفه فوق تدوين شده است راه بهترين نگرش به قرآن را ارائه مي‏كند و با بيان ويژگيها و خصايص زنده قرآن به برترين عطيّه الهي پرداخته و آن را تبيين مي‏نمايد. برگهايي از مراحل تدوين اين دفتر هدايت را در پيش‏روي علاقمندان باز مي‏كنيم. در بخش نخست كتاب، درباره حقيقت قرآن، مراتب قرآن، نزول سه‏گانه قرآن، و ساير مسايل مربوطه بحث شده است. بخش‏دوم كتاب، در دو فصل تنظيم گرديده كه در فصل‏اول، حقيقت اعجاز و ويژگي‏هاي آن موردنظر قرار گرفته و در فصل‏دوم، ابعاد اعجاز قرآن كريم بررسي شده است. در بخش‏سوم، از هدايت قرآن و ابعاد اخروي، دنيوي، فردي و اجتماعي آن سخن رفته كه شامل بسياري از صفات ذكر شده در قرآن مي‏باشد. بخش‏چهارم كتاب كه در موضوع جاودانگي قرآن تنظيم گشته، با دو فصل، از كمال و خاتميت و از عدم تحريف قرآن سخن گفته شده است. بخش پاياني كتاب به فهم قرآن اختصاص دارد و در آن، درباره زبان و فرهنگ قرآن، شيوه‏هاي بيان معارف در قرآن، تفسير قرآن به قرآن، تكامل فهم قرآن، و ديگر موضوعات مهم تحقيق شده است. مباحث قويم و عميق اين كتاب مجموعه مباحث گفتاري و نوشتاري حضرت‏استاد(دام‏ظله) است كه پيرامون موضوع موردبحث در طول بيانات عميق‏تفسيري و معرفتي خود داشته كه با ساختاري مناسب و هماهنگِ با موضوع آن، با اشراف مستقيم حضرت مؤلّف(دام‏ظله) تنظيم و سپس تدوين‏شده،آنگاه تمامي مطالب آن از نظر صائب و قلم واصب آن استاد گرانقدرگذشته كه با اضافات و تكمله‏هاي شايسته بر غنا و مستوي آن نيز افزوده است. در پايان به برخي از ويژگيهاي بارز اين نوشتار تفسيري اشاره مي‏شود: 1 ـ سبك تفسيري حضرت استاد در اين كتاب و مجلّدات بعدي اين دوره تفسيري، كه هر يك‏جلد يا هر دوجلد آن به موضوعي خاص اختصاص‏دارد، تفسير قرآن به قرآن است ولي در عين حال، براي تتميم و تكميل‏بحث، از روايات معصومين(عليهم‏السلام) نيز استفاده شده است. 2 ـ مباحث كتاب، از حيث جامعيت مطالب، ظرافت و عمق، و نيز ترتيب منطقي مباحث، در مستوي مناسبي قرار دارد. 3 ـ با آنكه مباحث كتاب، از ثقل ويژه‏اي در محتوا برخوردار است، از نظر قلم و نگارش سعي شده تا به زباني روان و رسا بيان شود تا علاوه بر فضلا و طلاب حوزه، فرهنگيان و دانشگاهيان محترم نيز بتوانند بيشترين بهره‏مندي را از آن داشته باشند. 4 ـ در هنگام تحقيق و تنظيم، پرسش‏ها و تأمّلاتي از محضر استاد انجام‏گرديد كه حضرت استاد، براي پاسخ به پرسش‏ها و رفع شبهات و ابهامات، مطالب ارزنده‏اي را اضافه فرمودند. اين اضافات غالباً در پايان بحث هر عنوان وبا تعبير «گفتني است» يا «تذكّر» آمده و از حيث محتوا و سبك قلم با سايرقسمت‏ها تفاوت دارد كه خوانندگان نكته‏سنج مي‏توانند آن موارد را دريابند. در اين مجال آخر از صديق صادق و دوست فاضل جناب حجةالاسلام محمّدمحرابي كه با سعي وافر و ذوقي كامل حاصل جمعي نيكو و انجامي پسنديده را براي اين كار رقم‏زده‏اند تقدير مي‏نمايد و رونقي بازار علم و رواج سوق‏توفيق را براي ايشان از درگاه بي‏منّت الهي مسئلت دارد. آیه الله جوادی آملی حجت الاسلام محمد محرابي 1 536 12 1378
  •  جلد چهاردهم: صورت و سیرت انسان در قرآن
    جلد چهاردهم: صورت و سیرت انسان در قرآن صحيفهٴ راقي انسان در رقيمهٴ عالي قرآن جايگاهي رفيع و پايگاهي منيع دارد. اوراق دفتر انسان را تنها با قلم وحي بايد نوشت و الواح طور انساني را صرفاً با كِلك قرآني بايد به تصوير كشيد. آنان كه با قلم جهل و مركب ضلالت به حكاكي تصوير انسان نشسته و از اين فرشتهٴ انسي، ديوي مخوف تراشيده‏اند به كدامين منطق سرسپرده‏اند؟ انسان، كه با صورتي ناسوتي و چهره‏اي مُلكي ظاهر شده سيرتي لاهوتي و سيمايي ملكوتي دارد و اگر عدّه‏اي بتوانند در صورت و ظاهر او تصرّف كنند به سيرت و باطن او راهي ندارند و همواره در مقابل اين پديدهٴ پيچيده و هزارچم ناتوانند. تنها پرده‏نشينان ساحت غيب و ساحل‏گيران صحراي شهودِ يار مي‏توانند گلستان وجود آدمي را كه در سرادق رحماني نهفته است وصف كنند و در پردهٴ حضور قرآن، به نمايش گذارده، جهان را به تماشاي آن جام جميل و آن يار فريد فرا خوانند. انسان، كه برآيند ملك و ملكوت است از سابقهٴ ازلي و لاحقهٴ ابدي برخوردار است؛ وجود الهي او در علم ربوبي با ايجاد آن ذات يكتا از باغ ملكوت گذشت و بر شاخهٴ ناسوت نشست؛ دو دست عطاي الهي به كارآمد، با دستي مُلك و با دست ديگر ملكوت را، با كفي خلق و با كف ديگر اَمر را برتاباند و عصارهٴ انسان را از آن نماياند. جانمايهٴ انساني، نفس نفيس او است كه گوهر يكدانهٴ صدف عالم است، نفسي كه قطيعهٴ الهي و لطيفهٴ ربوبي است به حدّي قابل و تا جايي كامل است كه اجنحهٴ وجوديش فرش و عرش را زير پر گرفته و بر چهارگوش سبعيّت، شيطنت، بهيميّت و ملكيّت سايه افكنده و به هر سويي كه بال گشايد موجودي كامل مي‏آيد. انسان كه عصاره هستي است و به لحاظ هدف الهي و غايت اقصاي خود به سوي محبوب و معشوق در حركت است، قطره‏اي است كه تنها وصول به درياي هستي را مي‏جويد و موجي است كه آسودگي خود را در لقاي الهي ديده و تنها به ياد او آرام مي‏گيرد. خلافت الهي سكويي است براي پهلو گرفتن در عنديّت الهي. حشمت و جلال انساني و سلطنت واقتدار آدمي زماني به كنار مي‏آيد كه انسان مقام ﴿عند مليكٍ مقتدر﴾ را در آغوش آورد. با گام نهادن در وادي سلام و استقرار در دار قرار، كشتي انساني بر طور جُوديّ پهلو مي‏گيرد و آن بي‏كرانهٴ هستي در تجلّاي صفاتي خود حبيب خويش را به پيش مي‏خواند و در سِدره از او پذيرايي كرده و او را در مَضيف صِيام به افطار فطر مكرَّم مي‏كند و در آن عيد بزرگ ساغر ماسِوي شكسته و خم خانهٴ ماعدي ريخته و تنها سرمستان بادهٴ توحيد مشتاقانه ساغر به هم مي‏زنند و رقص كنان شراب طهور مي‏نوشند و در عالم اله مدهوشند و اين همان طوباي هستي و حيات مُثلاي انساني است. گوارا باد بر واصلان ساحل هستي و نايلان كرانهٴ رحمت: ﴿كلوا واشربوا هنيئاً بما أسلفتم فِي الأيام الخالية﴾ . تنها توشهٴ راه و عصاي كارا، عنصر عظيم تقواست كه كرامت عنداللهي را به همراه داشته و انسان را به محوريّت تقوا، كريم مي‏گرداند. تا انسان جايگاه عظيم خود را نشناسد و گسترهٴ وجودي خود را نداند قطعاً نمي‏تواند از چنگال طبيعت رسته و در بارگاه قدس مأوا گزيند. دو صف همواره در برابر يكديگر، انسان را به خود فرا مي‏خوانند: صف انبيا و اوليا و در برابر، لشكر شياطين و كفار. انبيا با به دست گيري عقل و وحي، و شياطين با به كف گيري شهوت وغضب؛ هر يك انسان را به سوي خود دعوت مي‏كنند. بشريت امروز به بحراني گرفتار و به مردابي دچار است كه رهايي از آن بسيار دشوار و نجات از آن به مراتب مشقت بار است. اگر تا ديروز دشمنان انسانيت با به اهتزار درآوردن پرچم شهوت و غضب فاتحانه بر سرزمين قلب و عقل مي‏تاختند، امروزه با حربهٴ ديگر به ميدان آمده و با تشويش عقل و اضطراب قلب در ناكارآمدي آن مي‏كوشند. امروز دستان تعدّي و تجاوز، از آستين شيطنت به درآمده و خودِ عقل و انديشه‏هاي خالص آن و نيز وحي و افكار ناب آن را نشانه رفته و در پي آنند كه فطرت انساني را با حجاب‏هاي ابهام، به ورطهٴ انكار برند و با القائات ناصواب هاله‏هاي تيرگي و زنگارهاي كدورت را بر قرصِ عقل و بدرِ وحي كشند. رسالت سنگين امروز دين مداران و ساحل نشينان عقل و وحي، از سويي زدودن پرده‏هاي ابهام و برطرف كردن حجاب شبهه و سئوال، و از جانب ديگر، برافروختن قمر عقل و پرفروغتر ساختن شمس وحي است. با چنين نگرشي بهتر مي‏توان نقش حوزه‏هاي علوم و معارف الهي و اسلامي را دانست و در ميزان تأثير و كارآمدي آن نيز داوري كرد. زيرا تاريخ پربار علوم اسلامي گواهي صادق است كه در هر دوره از حيات اسلامي، چگونه از مرزهاي عقيده، اخلاق، احكام و حدود الهي توسط عالمان و انديشمندان صالح و متعهد، با تمام توان، پاسداري شده است، تا بدانجا كه در هر ميداني كه براي دفاع از دين گشوده شد، بي‏استثنا، حضور فقيهان و عالمان الهي، در تبيين، تثبيت، تعليل و تحكيم اركان معرفتي و اعتقادي مؤثر و سودمند بوده و هيچ جهاد علمي و عملي براي حراست از عقايد الهي صورت نپذيرفته مگر آن كه رايت آن به دوش انديشمندان، حكيمان، متكلمان، عارفان، فقيهان و محدّثان وارسته مجاهد استوار گشته و خون پاك آنان بر تارك تاريخ، درخشيده و به تعبير امام خميني (رضوان الله تعالي عليه)، «افق فقاهت را گلگون كرده است» . اين حقيقت تاريخي، در حوزه‏هاي علميِ وابسته به اهل بيت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) درخشنده‏تر و گوياتر است. در عصر حاضر، نهضت رجوع به قرآن و پي گيري مباحث تفسيري، توان بيشتري يافت و با جهاد علمي مفسر بزرگ، علامه طباطبايي (رضوان الله عليه) ميدان جديدي گشوده شد و با پيروزي انقلاب اسلامي در آخرين سالهاي قرن چهاردهم هجري، هزاران قرآن پژوه مشتاق را به سوي حوزه‏هاي علوم اسلامي و به ويژه تفسير قرآن، فرا خواند. از جملهٴ آن نهضت تفسيري، مجموعهٴ حاضر است كه با نگرشي انسان شناختي، به دقت در قرآن كريم پرداخته و به شيوهٴ گفتاري، جان و دل هزاران دانشجوي جوان را صفا داده و نواخته است. همانان كه از سراسر ميهن اسلامي، به بارگاه كريمهٴ اهل بيت (عليهم‏السلام) و حوزهٴ مقدس قم مي‏شتافتند و شب‏هاي جمعه را در محضر استاد مؤلف، به درس قرآن مي‏نشستند. اين مجموعه در دو جلد، تحت عنوان: «صورت و سيرت انسان در قرآن» و «حيات حقيقي انسان در قرآن» تدوين شده است. كتاب حاضر يعني جلد نخست انسان در قرآن، به بخش هاي مختلف هستي انسان پرداخته و جهات وجودي او را نمايان مي‏سازد، و پس از تعريفي جامع و قرآني از انسان به جلوه‏هاي گوناگوني از زيبايي‏هاي بي‏بديل انسان مي‏پردازد. از يك سو، رفتار خدا با آدمي را به تصوير مي‏كشد كه چگونه با هزاران چشمِ گشوده، آدمي را به شهود مبدأ هستي دعوت مي‏كند و شاهدان اين بزم ملكوتي را به دست افشاني و غزلخواني مي‏خواند كه: با صد هزار جلوه برون آمدي كه من ٭٭٭٭ با صد هزار ديده تماشا كنم تو را از سوي ديگر، به گسترهٴ نصيب انسان از علم الهي، اشاره مي‏كند كه چگونه سرآغازخلقت او از تعليم اسما شروع شده و در نيمهٴ راه، آدمي را هم نشين فرشتگان كرده و سپس او را بر كرسي تعليم ملائكه نشانده و مسجود فرشته‏اش ساخته و اين سان سير علمي انسان تا خلافت الهي را براساس اسفار اربعه، امتداد بخشيده است. از طرفي ديگر، با بيان لطيفه‏هاي الهي كه از وراي آيات خلافت انساني مي‏درخشد و بسان نجم ثاقب، سرگشتگان كوي دوست را به سوي مقصد، هدايت مي‏كند، كاروان بشريت را به مدار جانشيني خدا، فرا مي‏خواند و قائد اين قافلهٴ عشق را براي هر دوره از حيات بشري، تعيين مي‏كند كه اين قافله، ره گُم نكند و «سرخوش از ميكده با دوست به كاشانه رود.» از ديگر سو، براساس كريمهٴ ﴿ولقد كرمنا بني آدم... وفضلنا هم علي كثيرٍ ممّنْ خلقنا تفضيلاً﴾ هم از كرامت‏هاي آشكار و پنهان خدا نسبت به انسان سخن مي‏گويد، هم دامنهٴ فضيلت انساني را به تصوير كشيده و مسندنشينان بزم كرامت و فضيلت الهي را به تماشا مي‏گذارد و هم از كتاب انسان سازي يعني قرآن كريم به عنوان برنامه‏اي كه مبدأ و مسير و پيك و منتها و سرتاپاي آن كرامت است، ياد مي‏كند. سرانجام نيز به جايگاه دين در هويت انسان، اشاره كرده و بر نقش چشم ناپوشيدنيِ امامت و رهبري الهي براي رساندن انسان به مقام عنداللهي و اوج خلافت الهي، تأكيد مي‏ورزد. براين اساس، در يك جمع بندي كوتاه مي‏توان گفت: كتاب باارزش «انسان در قرآن» مي‏كوشد تا از دو جنبهٴ علمي و عملي به تعريف انسان از ديدگاه قرآن بپردازد و با تشريح دو نحوهٴ خلقت آدمي، اصل و فرعِ او را تبيين كند. در اين كتاب، انسان به كوه بلندي مانند شده است كه دامنهٴ زيبا و سرسبز آن از طبيعت آدمي حكايت دارد و هر چه از اين دامنه فراتر رويم و سير عموديِ معرفت را تداوم بخشيم، چشم اندازها پرشكوه‏تر و منظره‏ها ديدني تر مي‏شود و در منتهي اليه صيرورت و بلنداي قلهٴ انسانيت، مي‏توان به غايت بينايي و نهايتِ زيبايي يعني شهودِ جمالِ حق و لقاي محبوب مطلق، واصل شد. در پايان، اين مركز بر خود فرض مي‏داند، از سعي و جهد صديق فاضل و ارجمند، جناب آقاي غلامعلي امين دين كه به حق در تحقيق و تنظيم اين كتاب، خالصانه و در كمال دقّت و نيز با پيگيري علمي مستمر در محضر حضرت استادِ مؤلّف بر غنا و گستردگي مطالب آن افزوده و در ايجاد اثري اين گونه پربار و كامل، نقش مؤثر داشته‏اند، تقدير لازم را اعلام دارد و براي ايشان و مجموعه‏اي كه در به ثمر رسيدن اين اثر، سهيم بودند از درگاه خالق قرآن و انسان عاجزانه تقاضاي قبول و اجر نمايد. از آنجا كه اين خيرات و بركات در سايهٴ نظام جمهوري اسلامي شكل مي‏گيرد، براي بنيانگذار نظام، امام خميني (ره) و شهيدان والا مقام، طلب رفعت مَقام و علو مُقام داشته و براي رهبري معظّم انقلاب حضرت آيةالله خامنه‏اي (مد ظلّه العالي) طول عمر همراه با صحت و سلامتي، بهره‏مندي از امدادهاي الهي و حمايت هاي ولايي حضرت وليّ عصر، حجة بن الحسن العسكري (عج) را تمنّا داريم. آیه الله جوادی آملی حجت الاسلام غلامعلی امین دین 1 448 9 1379
  •  جلد چهارم و پنجم: معاد در قرآن
    جلد چهارم و پنجم: معاد در قرآن جهان بزرگي كه اعماقش ناپيدا و آفاقش ناآشكار است، و سراي وسيعي كه در عينِ وجود، قدم انسان بدان جا نرسيده با اعجاب و شگفتي فراواني همراه است. مسألهٴ عمده و پيچيدهٴ معاد دارالقراري است كه همه وقتي به آن مي‏رسند از حركت باز مي‏ايستند و از مرتبه تحصيلي خويش نه فرازي دارند و نه فرودي. معاد جهان شهود و عين حضور است و اكنون ديوار بلند دنيا و حجاب مرتفع طبيعت مانع از ديدگان نوع بشر است كه عالم شهادت واقعي را جهان غيب مي‏داند و سراي روشن الهي را تاريك‏خانهٴ هستي مي‏شمرد. معاد كه پايان جهان است آغاز حيات جاويد است كه مرگ را در آستانه سراي خود ذبح كرده و جاودانگي و خلود را به ارمغان مي‏آورد و نياز فطري هر موجود حياتمندي را پاسخ مثبت گفته و مرگ را به حريم خود راه نمي‏دهد. تامّل دربارهٴ چنين حقيقتي از نظر عقل و از منظر نقل از اهميّت و ضرورت فراواني برخوردار است. چشم بستگان از عالم بقا و چشم دوختگان به جهان فنا در گردابي از غفلت و نسيان غوطه‏ورند و آنگاه كه نهيب مرگ و تازيانه‏هاي فرشتگان عذاب چشم جانشان را باز كرد فرصتي براي هيچ كاري ندارند و به ناچار دو دست پشيماني به دندان مي‏گزند و در جهنم حسرت و جحيم ندامت گرفتار خواهند آمد و برعكس، عاقبت‏انديشان و چاره‏جويان عالم بقا و فراريان از دار دنيا كه از اين جهان در غفلت و به آن جهان متذكّرند با چهره‏هايي شادمان، ناظر به چهره خدايند و با دريافت صحيفه نيك‏بختي با دست راست، با يمن و بركت فرياد برمي‏آورند: بياييد و كارنامهٴ موفقيّت‏آميزِ ما را مشاهده كنيد. او به سمت بهشتي حركت مي‏كند كه نه تنها هيچ آزار و آسيبي در حريم آن راه ندارد، بلكه لغو و تأثيمي نيز شنيده نمي‏شود، ﴿طوبي لهم و حسن مآب﴾. بنابراين، از آن‏جا كه زندگي حقيقي و نمير در آن سوي مرزهاي طبيعت است و همه انسان‏ها مآلاً در آن ميقات بزرگ گردهم مي‏آيند، و از طرفي آن عالم نه در معرض ديد نوع انسان قرار مي‏گيرد و نه خبري از آن شنيده مي‏شود، اهتمام عمدهٴ انبيا پس از مسألهٴ توحيد به امر معاد و زندگي در آن عالم و بيان گزاره‏هاي فراواني معطوف شده است كه هريك، صحف و رساله‏هاي زيادي را براي تبيين و توضيح مي‏طلبد. از اين رو پس از بيان ارتباط عالم دنيا با آخرت به ضرورت برهاني كردن معاد پرداخته و با بيان‏هاي متفاوت، وجود معاد را مبرهن مي‏سازند. در اين ميان، انبيا نقش مرگ و حقيقت انتقال از اين جهان به جهان ديگر را روشن مي‏سازند و به جهاني متفاوت با جهان طبيعت و قيامت، يعني عالم برزخ و شاخصه‏هاي عمده و اساسي آن پرداخته و نحوهٴ حيات و حياتمندان آن سرا را نيز بيان مي‏كنند. هنگام ظهور صحنهٴ كبرا و قيامت عظمي علايم و نشانه‏هاي فراواني رخ مي‏دهد كه نشان از بزرگي و عظمت آن دارد. بيان آن علايم از جملهٴ ويژگي‏هاي قيامت است. در اين كتاب با ياد كرد اسامي و اوصاف قيامت كه يك‏صد اسم و وصف براي آن ذكر شده، به معرفي حقيقي آن جهان واقعي پرداخته مي‏شود، ليكن گزاره‏هاي عمدهٴ جهان قيامت و سنت‏هاي حاكم بر آن كه بعضاً عبارتند از سؤال و پرسش، گواهان و شاهدان در عالم رستاخيز، صحف اعمال و چگونگي آن، تجسّم اعمال و بالاخره كيفر و پاداش از عمده‏ترين گذرگاه‏هاي قيامت است، مسألهٴ ميزان و حسابرسي، صراط، جايگاه اعرافيان، بهشتيان، دوزخيان و نعمت‏هاي بهشتي و نقمت‏هاي دوزخي و در نهايت بحث جاودانگي و خلود، از ديگر حقايق مهم و اساسي آن نشئه است. از آن‏جا كه اين معارف غيبي و دست نايافتني تنها از صحيفه وحي و مبيّن حقايق غيبي، يعني قرآن كريم برخاسته است، نام «معاد در قرآن» براي اين كتاب انتخاب شد و مجموع مباحث آن، كه با ساختاري مناسب، هماهنگ و با دقّت لازم چينش شده، تراوشات بياني حضرت استاد آية الله جوادي آملي (دامت بركاته) است كه در طول ساليان متمادي و طي مباحث تفسير موضوعي و ترتيبي، يا در مباحث ديگر حضرت استاد (دام ظلّه) بيان شده است. اين مباحث پس از تنظيم و تحقيق به نظر نهايي معظم له رسيده و اصلاحات لازم را در آن اِعمال فرموده‏اند و اكنون در قالب دو جلد با عنوان «معاد در قرآن» به شيفتگان معارف قرآني عرضه مي‏شود. در همين جا از محقق گرانقدر و فاضل، استاد حجة الاسلام علي زماني قمشه‏اي كه در تنظيم و تحقيق اين دو جلد سهم عمده و اساسي داشتند و نيز از محقّق فاضل، جناب حجةالاسلام آقاي علي اسلامي (مدبّر) كه در سامان بخشيدن به مباحث و ويراستاري آن اهتمام فراواني ورزيدند سپاسگزاري و قدرداني مي‏كنيم و تقدير خود را از جناب حجةالاسلام آقاي باقرزاده به جهت نمونه خواني و تخريج مصادر اظهار مي‏داريم. مطمئناً مطالعه و انس با اين كتاب در تقويت اركانِ معرفتي، اعتقادي و تصحيح باورها و رفتارها نقش مؤثر و چشمگيري خواهد داشت و امروزه كه جهان تشنهٴ حيات ابدي بي‏نقص، خالي از هرگونه ظلم و ستم و فارغ از هر لغو و لغزشي است جهان موجود موعود معاد نقطه اميد و تكيه‏گاه معتمدي براي انسان خواهد بود و تنها كسي مي‏تواند در دنيا زندگي صحيح و حقيقي داشته باشد كه حيات آخرت را شناخته و بر مبناي قواعد آن جهان، در اين جهان به زندگي بپردازد. در پايان براي شهيدان آگاه و حاضر و ناظر و امام بزرگوار كه تلاش‏ها و مساعي همگان در گرو آزادسازي انديشه و اعمال اوست ارتقاء و رفعت مكاني را مسألت مي‏كنيم و براي رهبر معظم و حكيم انقلاب، طول عمر و سلامتي آرزو داريم و صيانت و امنيت آحاد جامعه و نظام اسلامي را در تحت ولايت حضرت بقية الله الأعظم، امام زمان فا خواهانيم. آیه الله جوادی آملی حجت الاسلام علي زماني قمشه‌اي 2 0 15 1380
  •  جلد ششم و هفتم: سیره پیامبران در قرآن
    جلد ششم و هفتم: سیره پیامبران در قرآن ـ مباحث تفسيري كه با عنوان «سيرهٴ پيامبران در قرآن» به شيفتگان معارف و اسرار قرآني ارايه مي‌گردد, درسهاي تفسير موضوعي مفسّر ژرف‌انديش قرآن كريم, حضرت آية الله جوادي آملي(مدّ ظلّه العالي) است كه از سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش و مورد استفادهٴ علاقه‌مندان قرآن كريم قرار گرفته است. درسهاي مزبور كه ابتدا در سال 1372 توسط مركز محترم «نشر فرهنگي رجاء» به طبع رسيده اكنون با تنظيم و ويرايش مجدد توسط «مركز نشر اسراء» طبع و عرضه مي‌شود. گرچه كوشش شد تا اين درسها از حالت گفتاري خارج گردد, ليكن ناگزير صبغهٴ گفتاري در برخي موارد مشهود است. 2 ـ مباحث ارزشمند اين كتاب, در سطوح متفاوتي عرضه شده است; بخشي از مباحث آن براي عموم دانش‌پژوهان قرآني قابل بهره‌وري است و بخش قابل توجهي از مباحث آن, لطايف گرانسنگ قرآني است كه جز شاهبال انديشه فرزانگان قرآني و متألّهان راسخ بدان دست نمي‌يابد. 3 ـ مباحث «سيره پيامبران در قرآن», كه در اين جلد و جلد هفتم آمده, تنها عهده‌دار تبيين سيره علمي پيامبران و علوم و معارف آنان است و به سيره عملي پيامبران, جز در مواردي اندك اشاره نشده است. 4 ـ در اثناي مباحث مربوط به سيره پيامبران(عليهم السلام) به مناسبت, سيره علمي برخي از اولياي الهي, كه سِمَت رسالت نداشته‌اند همانند حضرت لقمان و حضرت مريم(عليهما السلام) نيز بررسي شده است. 5 ـ در پايان سيرهٴ هر يك از پيامبران مباحث بسيار ارزشمندي با عنوان «نكاتي دربارهٴ سيرهٴ...» آمده است كه از آثار قلمي و نوشتاري حضرت استاد(مدظله) بوده و مايهٴ غنا و تكميل مباحث موجود شده است. 6 ـ سيره خاتم پيامبران, حضرت رسول اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به لحاظ اهميت و گستردگي مباحث آن, در اين دو جلد نيامده, بلكه جلدهاي هشتم و نهم تفسير موضوعي را به خود اختصاص داده است. 7 ـ ترجمهٴ خالص آيات و رواياتِ فراواني كه در اين مباحث مورد استشهاد حضرت استاد(مدظله) قرار گرفته, در اغلب موارد ارايه نشده و تنها به شرح مختصر آنها بسنده شده است. در برخي موارد نيز ترجمه و شرح به صورت مزجي ارايه شده است. آیه الله جوادی آملی حجت الاسلام علي اسلامی 2 468 7 1377
  • جلد دوازدهم: فطرت در قرآن
    جلد دوازدهم: فطرت در قرآن فطرت كه خلقت خاص و آفرينش ويژه است اصلي‏ترين سرمايه و برترين ره‏توشه‏اي است كه خداوندگار عالم، انسان را از آن نعمت بزرگ كه سرشت خداشناسي آميخته با گرايش و دلپذيري حق‏طلبي است برخوردار نموده و همواره وي را به حفظ و حراست آن سفارش مي‏كند. فطرت انساني از آن جهت كه رقيقه الهي و لطيفه ربّاني است از حساسيّت و اهميّت خاصي بهره دارد سالكي كه با تمسّك به عمود قيّم فطرت در راه شكوفايي و رشد آن كوشا باشد و هر دم غبار طبيعت و زنگار ماديّت را با جلاي ذكرالله از چهره خداجو و خداخواه فطرت بزدايد و مصباح روشن آن را همواره با دَم تقوا و زَيْتِ معرفت مشتعل بدارد، بدون ترديد به مقصد نايل و واصل خواهد بود. گوارا باد سرمستان باده فطرت را، كه با ذوق جام طهور آن، ساغر طبيعت شكستند و كوس دروغين مستانگي خمخانه‏هاي دنيا را به صدا در آوردند. سرّ اين‏كه خداوند عالم در صحيفه كرامت‏آميز و قرآن حكمت‏آموز خود، ذيل آيه فطرت فرمود: «ولكن أكثر الناس لايعلمون» آن است كه بانگ باطل و آهنگ كاذب طبيعت، گوش جان را مشغول و چشم دل را بسته است، وگرنه اين مائده ربّاني و آينه تمام نماي سبحاني خوش مي‏درخشد و زيبا مي‏سرايد. فطرت از مقوله‏هاي بحث‏انگيز و پرگفتگو است. با نگاهي اجمالي به تشتّت آرا و تعدّد انظار روشن مي‏شود كه شناخت اين پديده و بررسي آثار و خواص، معيار تأثير و تأثّر و نيز احكام و اوصاف فراوان آن تا چه ميزاني امروزه در جوامع فكري و فرهنگي مورد توجّه و نظر است. نگرش مختلف روان‏شناسانه، فلسفي و قرآني در خصوص اين امر نهادينه در جان انساني، راه پرپيچ و تاب معرفت به آن را دشوار ساخته است. كتاب حاضر كه از آثار پرارزش و گرانسنگ حضرت آيت الله جوادي آملي(دام‏ظله‏العالي) است از افاضات جان حكيم و روح قرآني آن استاد بزرگوار مايه گرفته و در حدّ خود از جامع‏ترين و كامل‏ترين آثار نگاشته شده در اين مقوله والاي انساني است، به گونه‏اي كه نوع مباحث لازم از منظرهاي مختلف در اين زمينه غفلت نشده و مورد ارزيابي قرار گرفته است؛ گرچه جهت استيفاي بحث نهايي راه طولاني براي سالكان كوي قرآني در پيش است و عزم محققان ژرف‏انديش و سعي متتبّعان سخت‏كوش ره‏توشه مناسبي خواهد بود. مجموعه مباحث اين كتاب در سه‏بخش عمده طراحي شده كه نظام آن بدين ترتيب است: در بخش نخست به مبادي و مسائل كلي فطرت پرداخته شده تا ضمن آشنايي و معرفت به برخي از واژه‏ها، مبادي تصوري و تصديقي مسأله فطرت نيز دانسته شود؛ زيرا واژه‏هاي فطرت و فطريات، امور فطري در منطق، فلسفه، كلام و عرفان مورد تامّل و دقّت واقع شد. و همچنين روشن گردد كه مصطلحات مختلف فطرت در ساير علوم با آنچه در نظام فكري و عقيدتي قرآن عرضه شده مسانخ نبوده بلكه دو حقيقت مستقلّ و مجزّاي از يكديگرند. اين تفكيك از اين منظر لازم و ضروري مي‏نمود كه در اين كتاب مقوله فطرت با نگاهي قرآني كه متفاوت با انظار ديگر است، بررسي و مورد توجّه واقع مي‏شود. بخش دوم كتاب، نگاه مستقيم به بحث فطرت از منظر قرآن كريم دارد كه با بررسي آيات مربوطه به فطرت آنها را به هفت گروه تقسيم كرده و به تفسير و تحليل آن هفت گروه مي‏پردازد. البته ضمن تفسير آيات، سؤالات و شبهات گوناگون مرتبط با آنان را نيز پاسخ مي‏دهد. در بخش سوم، كه بخش پاياني اين كتاب است راه‏هاي شكوفايي و رشد و تعالي فطرت را در فصل مستقل و نيز موانع رشد فطرت و راه‏هاي زدودن آن را در فصل ديگر بيان مي‏دارد كه اين بخش به نوبه خود به دو فصل مستقل تقسيم مي‏شود. همان‏گونه كه گذر زمان برخي از پديده‏هاي مادي را باارزش‏تر و آثار و خواص آن را آشكارتر مي‏سازد، حقايق غيرمادي و امور ماوراي طبيعي خصوصاً اموري كه ارتباط بيشتري با خالق جهان و فاطر عالم دارد، مانند مقوله فطرت، مراتب معرفت به آن و مدارج گرايش بدان، لحظه‏به‏لحظه راقي‏تر مي‏شود. از اين رهگذر است كه بايد صاحبان انديشه و واليان تفكر را به تأمّلات قرآني دعوت كرد و راه را براي وصول به شاخسار بلند شجره طوباي معرفت هموار نمود و از صعوبت راه و دشواري طريق هراسي به دل راه نداد كه راه مستقيم، سالكِ خود را به مقصد مي‏رساند. در پايان اين كوتاه سخن، لازم است از تلاشهاي محققانه دوست فاضل و گرامي حجةالاسلام جناب آقاي محمدرضا مصطفي‏پور كه با حضور مستمر در محضر استاد بزرگوار، و بهره‏بردن از آن مؤلف حكيم سعي بليغ در تبيين جامع و كامل مباحث اين كتاب و رفع شبهات و پاسخ به سؤالات مطروحه را داشتند و نيز از دوست خبير و اديب بصير حجةالاسلام جناب آقاي شفيعي كه با ويراستاري سازگار، راه مطالعه و فهم بهتر مطالب را هموار ساختند، صميمانه سپاسگزاري و تقدير شود. بسيار شايسته است كه بر ارواح طيبه شهدا و امام راحل كه زمينه طرح اين معارف الهي را فراهم آوردند درود بفرستيم و از خداوند منان، علوّ درجات آنان را مسئلت داريم و از حضرت ولي عصر(عليه‏السلام) براي مقام معظّم رهبري حضرت آيت‏الله خامنه‏اي(دام ظله العالي) كه ساختار حكومت مقدس اسلام و نظام جمهوري اسلامي را با رهبري حكيمانه و خردمندانه خود، مستقيم و استوار داشته‏اند عنايت ويژه را طلب نماييم. آیه الله جوادی آملی حجت الاسلام محمدرضا مصطفي‌پور 1 520 7 1378
  •  جلد سیزدهم: معرفت شناسی در قرآن
    جلد سیزدهم: معرفت شناسی در قرآن شجره طوباي معرفت آنگاه كه به ثمر نشيند و شاخ و برگ گسترده خود را در ژرفاي هستي انساني راسخ كند، نهال وجود آدمي جوانه زده شكوفا مي‏شود و نخل باسق مي‏گردد، آن زمان ميوه شيرين كمالات و فضايل را به بار مي‏نشاند. علم كه گوهر بي‏تا و درّ يكتاست زماني نويد حيات و اميد نجات را صلا مي‏زند كه در علم بودنش ترديدي و در نمايش حقّش تردّدي نباشد، اگر چه علم مايه روشني هر كوي و فروغ هر برزني است ليكن قبل از هر چيز بايد به علميّت علم پرداخت و به باطن دانش انديشيد تا ظلمت را نور ندانيم و تاريكي را روشنايي نخوانيم. شماري از انسان‏ها با اعتماد به نورانيت علم و با ايمان به صداقت دانش در ميدان معرفتي جهان، توسن انديشه را تاختند، از باغ هستي آلاله‏هاي خوش معارف بشري و الهي را نيز چيدند. شمار ديگري از انديشوران به سراغ خورشيد علم رفته و از حرارت و نور آن نهراسيدند تا علم را باور كرده و به دانش ايمان آورند، به فروغ غرّه نشده به هور چشم دوختند تا اوّل علم را بيابند و خورشيد را باور كنند آنگاه خود شمس شوند، به هر ذره‏اي بتابند و درون ذره را آفتابي كنند. امّا خورشيدبازان همانند درياستيزان يا غريق‏اند، يا غوّاص، عدّه‏اي به سراغ علم رفتند جهل يافتند و به دنبال نور تاختند ظلمت فراهم ديدند. آنان كه برق لامع علم، چشمان خائفشان را بي‏فروغ و اذهان بليدشان را بي‏طلوع كرد، يا در وَحل ترديد ماندند و يا از مرداب انكار سربر آوردند چنين گروهي به جاي گرم شدن به نور علم، به نار جهل سوختند. گونه‏اي ديگر از بلندهمّتان عرصه دانش، خورشيد سواراني شدند كه با كاوش لايه‏هاي دروني خورشيد پرده‏هاي ابهام را از دل زدودند و از وادي ظلماني سفسطه و انكار رهايي يافته و گرداب‏هاي ترديد و شكاكيّت را درنورديدند و شاهد علم را به آغوش كشيده و خورشيد را باور كرده و بدان ايمان، جان خود تافتند. از نظرها دور نيست آثار وجودي شمس علم، و از نگاه‏ها پنهان نيست خطرات تاريكي جهل، تنها آنان كه به علم رسيدند مي‏توانند همه چيز را حقيقتاً باور كنند و كساني كه خطر مي‏كنند و خطور مي‏نمايند و بدون علم باوري به حقايق و پديده‏ها ايمان مي‏آورند كركس سقوط و شاهين هبوط آنان را تهديد كرده و دور نيست پنجه‏هاي تيز ضلالت و چنگال‏هاي نافذ جهالت آنها را بربايد يا در مكان سحيق خُرد كند. امّا راه معرفت بس طولاني و كاوش علم بسيار دشوار است. امكان و حيطه معرفت آدمي به جهان پيرامون و عالم درون همواره به عنوان بحثي مهم و طرحي وسيع بخش عمده‏اي از صفحه جان و عرصه نفس را به خود مشغول و عامل قيام و اقدام به اين دل‏نگراني شده است. از آنجا كه دانسته‏هاي ما تا حد زيادي مرهون توانسته‏هاي معرفتي ماست ضروري است كه توانايي‏هاي معرفتي انسان را ابتدا در حيطه بررسي قرار داده و از طريق سه‏گانه زير به ميزان توان دانش بشري راه يابيم. الف) شرايط و اركان اصلي در تحقّق معرفت. ب) وضعيت فاعلِ شناسا به لحاظ توانايي‏ها و امكان دريافت معرفت. ج) وضعيت امور واقع به جهت قرار گرفتن در فرآيند معرفت. شناسايي علم و شناخت معرفت همواره بر دو محور عمده اصرار دارد، يكي تحليل ماهيّت علم و كاوش حقيقت معرفت و ديگري پاسخگويي و ارائه راه حل در برابر شكاكيّت فلسفي. آنچه كه بر ناممكن بودن شرايط معرفت و يا لااقل عدم احراز آن پا مي‏فشارد مسألهٴ شكاكيّت است، لذا زماني توفيق رفيق است كه ضمن شناسايي صحيح معرفت، راه وصول و طريق صعود را نمايانده و روشن سازد كه معرفت چگونه و در تحت چه شرايط و با كدام مقوّمات تحقّق مي‏يابد و نيز معلوم كند در مواردي كه معرفت حاصل شده با كدامين شيوه و با چه دليل و روش مي‏توان صدقِ اين موارد را احراز كرد. بدون غفلت از اين نكته كه اگر روش‏ها و اسلوب‏ها در تماميّت و كفايت خود بيّن نباشند بي‏نياز از طريق و دليل روشن نيستند. نكات يادشده نگاه علمِ معرفت‏شناسي، به عنوان دانش مستقل است. با حفظ بلكه تحفّظ بر اين منظر، در اين صحيفه نگاهي ديگر و منظري تقريباً متفاوت از آن نگرش به مسأله عميق معرفت‏شناسي افكنده شده و آن چشم‏انداز ويژه‏اي است كه قرآن كريم درباره چنين مسأله‏اي مهم پيش روي بشر نهاده است. در اين نگاه، آنچه جدي‏تر و پررنگ‏تر به بازار انديشه راه يافته، نقش مؤثر و اصيل معلّم علم و آموزنده دانش است. بحثي كه در نگاه سابق به آن اهتمام نداده بلكه با بي‏توجّهي از كنار آن مي‏گذرد. يكي از محوري‏ترين مباحث اين كتاب تبيين جايگاه معلّم راستي و الهام بخش درستي، پروردگار عالم است در آنجا كه علم صائب نصيب مي‏شود، و نيز نمايان شدن موقعيّت آموزنده دروغين و به وهم اندازنده اولين، كه تلبيس ابليس و تسويل شيطاني است به صورت روشن و نيز شيوه‏هاي الهي در ارائه و ايصال به حق خالص، روش‏هاي شيطاني در نمايش حق مشوب و يا باطل خالص از مواردي است كه در اين كتاب جلوه‏گري مي‏كند و نماي خاصي به اين بحث بخشيده است. از موارد شاخص كه براساس نگاه قرآني شكل گرفته عبارت است از: تمايز معرفت حصولي از شناخت شهودي، امتياز شناخت نشأت گرفته از فطرت درون از معرفت پديد آمده از حِسّ و تجربه بيرون و تشخيص معرفت صائب از شناخت كاذب و راه وصول به معيار صدق و كذب و فرقان بين حق و باطل و در يك كلام استناد تمام معرفت‏هاي صحيح به تعليم الهي و انتهاي همه شناخت‏هاي غلط به ايحاي كاذبانه ابليس و مغالطه‏هاي شيطان است زيرا در بحث‏هاي رايج معرفت‏شناسي و درس‏هاي دارج شناخت‏شناسي هرگز از نظام فاعلي و مبدأ ايجاد دانش ناب و سره سخن به ميان نمي‏آيد و هيچ‏گاه از مسبب فاعلي پديدآمدن شناخت كاذب و غلط سخن گفته نمي‏شود. مباحث اين‏كتاب در چهارده فصل ويك مقدمه به شرح اجمالي زير آمده است: اركان و مباني معرفت؛ معيار معرفت؛ معرفت شهودي و معرفت مفهومي؛ معرفت عقلي و ميزان منطقي؛ مصادره‏ها، اصل‏هاي موضوعي و معرفت‏هاي مبتني بر فرض؛ ثبات قضاياي يقيني و دگرگوني تاريخ علم؛ طرح مسأله شناخت در آيات قرآن؛ طرح دعاوي منكران معرفت در قرآن؛ شرايط و موانع معرفت از نگاه قرآن؛ معرفت و ايمان؛ ابزارها و راه‏هاي معرفت؛ تقسيم در متعلق معرفت؛ مراحل معرفت و دگرگوني و اعتلاي آن. توضيح نكته‏اي پيرامون تاريخچه تدوين اين صحيفه علمي و كتاب ديني ضروري مي‏نمايد. از آنجا كه دل مشغولي و نگراني عالمان و مرزداران ديني همواره تبيين و تفسير منطقي و مستدل و نيز دفاع مقتدرانه از حريم دانش‏ها و ارزش‏هاست و با توجه به اين كه يكي از آسيب‏هاي بزرگ فكري، مسأله شكاكيت در علم و سفسطه در دانش و نسبيّت در فكر و فهم است، كه زيربناي همه علوم و به تبعْ اساس تمامي باورها و اعتقادات را ويران مي‏سازد، حضرت استاد آيةاللّه جوادي آملي(دام‏ظلّه) براساس آسيب‏شناسي به هنگام، بيش از ده سال قبل، يعني در سال تحصيلي 1367، اين مباحث قويم و متقن را در جمع فضلا و محققان حوزوي و بعضاً دانشگاهي در حوزه علميه قم مطرح ساخته و با تعيين جايگاه معرفت، و شاخص‏هاي اصلي و اركان اساسي و نيز بيان شيوه‏هاي مختلف معرفت و قلمرو هر يك به بعضي شبهات نحله‏هاي مختلف در باب معرفت، از انكار صريح واقعيت تا مسألهٴ شكاكيت و نيز نسبيّت، پاسخ در خور و مناسب ايراد فرمودند و در همان اوان با تلاش ارزشمند محقق و فاضل گرامي حجةالاسلام جناب آقاي حميد پارسانيا مطابق با فن معرفت‏شناسي با ساختار متناسب با آن دوران، صورت تنظيم و ويرايش يافت و با نظر نهايي و اصلاحي حضرت استاد، به همّت انتشارات محترم جامعه مدرسين مطبوع و منشور گشت؛ پس از آن نيز در سال‏هاي 71 و 72 به ياري مركز محترم نشر فرهنگي رجا طبع و نشر يافت. اين بار كه توفيق انتشار اين اثر يار شد به پيشنهاد و سعي بليغ برخي از اهل تحقيق و نظر، كه در باب فلسفه شناخت و معرفت‏شناسي به معناي خاصّ آن تأمّلاتي داشته و نظراتي نيز ارائه كرده بودند، اين كتاب مورد مداقّه و تامل واقع شد و با نگاهي علمي و دقيق فراتر از آنچه در گذشته اين لوح روشن داشته به مطالب حتي چينش فصول و بخش‏هاي آن نظر افكنده شد و با در نظر گرفتن نكاتي چند به غني و پرتواني آن افزوده شد. از جمله اموري كه در بازنگري كتاب رعايت شد عبارتند از: اوّل:برخي از مطالب با تبيين و تفصيل بيشتري ارائه شد تا ابهامي كه به اقتضاي عمق مطلب وجود داشت، مرتفع شود. دوم: نظرگاه‏هاي جديد و تأمّلات نويني كه در دهه اخير در باب معرفت‏شناسي اظهار شد، نيز به عنوان يكي از افق‏هاي جديد بحث به آن افزوده شد. نكتهٴ سوم: برخي از شبهات و اشكالاتي كه براساس ديدگاههاي معاصر نسبت به مضامين كتاب مي‏توانست مطرح شود مورد نقد و بررسي قرار گرفت. نكته چهارم: برخي پيشنهادات در جهت تدوين و چينش منطقي فصول و بخشهاي كتاب مورد نظر و توجّه قرار گرفت. مجموعه آنچه كه به درستي مي توان به عنوان يك تحقيق جدي در اطراف مسأله شناخت عموماً و كتاب معرفت‏شناسي در قرآن ناميد، براي اصلاح و نظر نهايي، تقديم محضر استاد (دام‏ظلّه) شد. در اين نگاه مستأنف بسياري از مسائل بعد از ده سال خود نماياند و نهال شناخت به معرفت رسيد و ثمر داد، به گونه‏اي كه به تعبير استاد (دام‏ظله) در اين كتاب تحوّلي جدّي پديد آمده است. البته نكات مذكور تماماً يكي پس از ديگري از زير نظر استاد گذشت و سپس به قلم آن جناب نشست. بجاست كه رشد بالنده و فزاينده اين رشته علمي و قرآني در اين كتاب را صاحب‏نظران و واليان انديشه و متوليان فكر از نظر دور ندارند تا شايد به بصر برسد و صاحب‏نظر را صاحب‏بصر و آنگاه صاحبدل نمايد. بدون شك تلاش علمي و سعي ديني دوستان و برادران فاضل و محقق در پيشگاه خداوند شاهدِ واقف مستور و مكتوم نيست و در نزد اهل خرد و دانش دوستان نيز مخفي نخواهد ماند. از ديگر دوستان فاضلي كه در آرايش اين كتاب و ويرايش آن سهم مؤثري داشته‏اند خصوصاً فاضل ارجمند آقاي محمد مهدي زماني و جناب حجةالاسلام آقاي حسين شفيعي تقدير خاص نموده و از وليّ خير براي آنان پاداش و اجر آرزو داريم. اميد است خداوند عالم كه اسباب همهٴ خير و وسايل تمام كمال را فراهم آورده اين صحيفه قرآني را از مؤلّف و اين اثر گرامي را از پديدآورنده آن مقبول داشته و ما را در رسالت طبع و نشر، مأجور و در قصور معذور دارد و در تقصير مأزور ندارد. از آن خالق سبحاني وآن معلّم رحماني اميد داريم كه در پناه لطفش حضرت بقيةاللّه الاعظم (ارواحنا فداه) را درحفظ وامان داشته ودر ظهورش تعجيل فرمايد و نيز نظام مقدس اسلامي ورهبري معظم انقلاب حضرت آيةاللّه‏خامنه‏اي (دام ظلّه الوارف) را در پناه حمايت‏هاي آن ذخيره عالم، منصور و مؤيّد دارد و امام راحل (قدس سرّه الشريف) و خيل شهداي انقلاب و جنگ تحميلي و دفاع مقدس را در صف شهداي كربلا محشور فرمايد. آیه الله جوادی آملی حجت الاسلام حميد پارسانيا 1 432 8 1378
  •  حماسه و عرفان
    حماسه و عرفان «حماسه و عرفان» نام یکی دیگر از آثار ارزشمند آیت الله جوادی آملی است. همان طور که از نام این کتاب بر می آید، موضوع آن دربارة عرفان، حماسه و ارتباط بین این دو مقوله است. اصل مطالب کتاب، برگرفته از سخنرانی های آیت الله جوادی آملی است که در محرم سال 1411ق (1368ش) انجام شده و پس از انجام تغییرات لازم و حذف و اضافات، بازبینی و تأیید نهایی ایشان به چاپ رسیده است. این عالم بزرگوار در مقدمة کتاب نگاشته اند: «نقش حماسه و تأثیر ستم ستیزی در تعالی روح بشر، زمینة اشتیاق عارفان ناب را به شهادت فراهم کرده و مجاهد کوی حق را با عرفان اصیل آشنا می سازد و این، همان هماهنگی حماسه و عرفان است». و در جای دیگر مقدمه چنین آورده اند: جهاد حقیقی بدون عرفان ناب نخواهد بود؛ چنانکه عرفان خالص بدون ایثار مال و جاه و نثار جان حاصل نخواهد شد. در وصف مجاهدان راستین، نشانه های عرفان مشهور است و در رسم عارفان واقعی، علامت های مجاهدت مشهود. مطالب این کتاب که با محوریت عاشورا و نهضت حسینی(ع) است، طی یک مقدمه و سه بخش ارائه شده است که به مرور اجمالی آن می پردازیم: بخش اول: هماهنگی آیین اسلام با فطرت این بخش حاوی دو فصل با عناوین زیر است: 1. نکاتی پیرامون آیة میثاق؛ 2. زوایای توحید؛ بخش دوم: فضیلت حماسه و عرفان؛ در این بخش، ضمن بیان معنای حماسه و عرفان، به خصال و ویژگی های عارفان پرداخته می شود. بخش سوم: عارفان حماسه ساز و حماسه سازان عارف این بخش که بخش پایانی کتاب است طی پنج فصل، به مباحث کلیدی زیر می پردازد: 1. امیر عارفان و سرآمد حماسه سازان؛ 2. سید مظلومان و پیشاهنگ شهیدان؛ 3. مظاهر عرفان در حادثة عاشورا؛ 4. جلوه های حماسی عاشورا؛ 5. سید ساجدان و زینت عابدان؛ اینک نظر شما را به مطلبی از این کتاب جلب می کنیم: در فصل چهارم از بخش سوم آمده است: رمز جاودانگی حماسه حسینی(ع) «سرّ جاودانگی حادثة کربلا، که اصل آن در مدت کمتر از یک روز و در بخش بسیار کوچکی از سرزمین پهناور اسلامی واقع شد، نیز همین هاست. در طی این سیزده قرنی که از این حادثة کبری و داهیة عظمی می گذرد، هر اَبَرقدرتی که آمد با هدف کربلا جنگید. هیچ قدرت جابری نیامد مگر اینکه گاهی با نام حسین(ع)، گاهی با قبر او، گاهی با زایر او، گاهی با وقف برای او و خلاصه همگی با مرام و آیین او جنگیدند و برای اضمحلال و نابودی هدف نهضت کربلا و شهدای گرانقدر آن، قیام و اقدام کردند؛ ولی هیچ کدامشان به مقصد شوم خود نرسیدند و نه تنها نتواستند این مشعل فروزان هدایتگر نسل بشری را خاموش کنند بلکه خودشان نابود شدند. از آن طرف در طول تاریخ افراد فراوانی جنگیدند، کشتند و کشته شدند ولی نام آنها در لابلای تاریخ دفن شد. یک مورخ بحّاث باید در صفحات تاریخ با جدیّت و پشتکار کنجکاوی کند تا بتواند از لابلای کتب تاریخی قصه ای تاریخی را استنباط کند. اما حماسة کربلا همواره سرآمد تاریخ است و بر تارک آن می درخشد. این بدان جهت است که آفرینندگان این حماسة پرشکوه افراد عادی نبودند بلکه کسانی بودند که عرفان ناب را با حماسه و نبرد دلیرانة خود آمیخته بودند. در کربلا مردانی بودند که با وضوی نماز عشا، نماز صبح می خواندند. بدین صورت که نماز مغرب و نافلة آن را که می خواندند مقداری استراحت می کردند: «کانوا قلیلاً من اللَّیل مایَهْجَعون»1 و بعد بر می خاستند و نماز عشا و نافلة آن را می خواندند و سپس به اذکار و ادعیه و مناجات مشغول بودند تا هنگام فضیلت نماز شب فرا می رسید و بعد از اقامة نماز شب، نافله و نماز صبح را به جا می آوردند و این سیرة حسنة آنان بود. اینها بودند که کربلا را حفظ کردند و نگذاشتند از صفحة تاریخ محو شود».2 در مجموع، این کتاب مطالب مفید و آموزنده ای از قیام حضرت سید الشهداء7 و نیز جایگاه حماسه و عرفان در دین اسلام ارائه می کند که برای خوانندگان قابل استفاده و بهره برداری است. پی نوشت: 1. سوره ذاریات: 17. 2. حماسه و عرفان، ص 312. آیه الله جوادی آملی حجت الاسلام محمد صفایی 1 420 12 1393
  •  کوثر کربلا
    کوثر کربلا به‌درستى مى‌توان دنىا را عالم شگفتى نامىد؛ بىقرارى و ناآرامى، بسترى براى همه اتفاقات تلخ و شىرىنى شده كه افراد و جوامع را دستخوش حوادث گردانىده و انسان‌ها شاهد هر نوع دگرگونى در خود و بىرون از نهاد خود بوده و هستند و شاىد بلكه حتماً مى‌توان دنىا را به درىاى موّاج و پرتلاطمى تشبىه ساخت كه مأمورىت انسان‌ها گذر از اىن مهالك و راهىابى به كرانه رهاىى و نىك‌بختى است: شب تارىك و بىم موج و گردابى چنىن هاىل كـجـا داننـد حـال مـا سبكبـاران ساحـل‌هـا همه انسان‌ها به نوعى در تور دنىا گرفتار و به دام دنىا صىد مى‌شوند؛ به عبارتى، دنىا دامگاه پهناورى است كه همگان را در تور پىچ در پىچ خوىش به اسارت برده و بسىار اندك‌اند افرادى كه رحمت الهى شامل آن‌ها شده و با استمساك به ولاى اولىاى الهى به ساحل نجات راه ىافته، ىا از دامكده طبىعت به قرارگاه سلامت رسىده¬اند. خداىى كه دنىا را آفرىد، آن را با اوصاف غرور، فرىب، بازىچه، سرگرمى، گذرا و مانند آن وصف كرد؛ لىكن ما انسان‌ها ىا از ابتدا اىن اوصاف الهى را جدّى و قطعى ندانسته ىا در مىدان عمل توان مقاومت در مقابل فرىبكارى و دغل‌بازى آن را نداشتىم؛ بالطبع صحنه را باختىم و مىدان را واگذار كرده و اكنون با تازىانه دنىا هى مى‌شوىم. گرچه تارىخ سراسر عبرت و درسى براى اىن معناست، زنده¬ترىن و در عىن حال برجسته¬ترىن و پربارترىن آن را مى‌توان در حماسه كربلا جستار كرد و كوثر بودن كربلا را در همىن امر شاهد بود كه چگونه كربلا با جلوه‌هاى درخشنده¬اش همه جهات دنىاىى را به تصوىر كشىد؛ از غرور و نىرنگش، از جاه و مقامش از مال و ثروتش و از مظاهر فرىباى دىگر. كربلا از سوىى بازىچه و دامگاه بودن دنىا را به رخ مى‌كشد و از سوى دىگر كىفىت رهاىى و گذر از آن را به نماىش مى¬گذارد؛ ىا از سوىى توفانى بودن و موج برداشتن را به نظاره مى‌نشاند و از جهت دىگر، چگونگى نجات از آن با سُفُن الهى و كشتى نجات حسىنى را آشكار مى‌سازد. گرچه افراد بسىارى با درخشش خورشىد اسلام و تابناكى چهره رسول الله B به اسلام و اىمان گروىدند، نه چندان معرفتى اندوخته و نه مىزان درخور توجهى ارادت ذخىره داشتند، ازاىن‌رو بعد از اسلام، غمام جهل همراه با سهام ظلم بارىدن گرفت و اىمان‌ها از دست رفته و اسلام‌ها متزلزل شده و دامگه دنىا صىدهاى خود را ىكى پس از دىگرى به مسلخ مى‌برد و توفان دنىا قربانى‌هاى خود را به ساحل مى¬انداخت؛ نقش و سهم سالار شهىدان و سرور آزادگان حسىن بن على 5 در وانفساى اىن دنىا بسىار مهم و حىاتى است؛ خداى متعالى نه تنها دىن را عامل سعادت معرفى كرد، مجتمع اسلامى را نىز امت وسط نامىد، تا در شعاع آن، جوامع دىگر مسىر سعادت را بىابند و بپىماىند؛ چنىن امتى از امامى بهره مى¬برد كه همه وىژگى‌هاى رسالت الهى را داشته و ضمن مصونىت و عصمت همه جانبه از سوى پروردگار براى امت تعىىن شده است، به گونه¬اى¬كه با هىچ انسانى سنجىدنى نىست و عمل و اندىشه او با ترازوى احدى توزىن نمى¬شود، بلكه همه باىستى خود را در مىزان او جست‌وجو و به شاغول وجود او خود را راست و درست كنند. باىد دانست به همان مىزانى كه رسول B در آوردن دىن و تثبىت آن نقش و سهم دارد، امام A در بقا و استمرار آن در مجتمع اسلامى سهىم است، بلكه سهمى دشوارتر و خطىرتر، زىرا همان‌گونه كه رسول گرامى B به علىA فرمود: من براساس تنزىل مبارزه مى‌كنم و تو بر محور تأوىل مجاهده مى‌نماىى: تقاتل علي التأويل كما قاتلتُ على التنزيل سختى و صعوبت دوره امام را نماىان مى‌سازد، همچنان‌كه نبود حماىت ظاهرى وحى و سخنگوى الهى بر شدت عمل و تحرىك ارشادى جامعه مى‌افزاىد. سر تأكىد بر عهد ولاىت و مىثاق امامت و واداشتن همگان بر اعتصام به آن و تمسك بدىن، ازاىن‌روست كه بى‌توجهى و پشت پا زدن به اىن پىمان الهى خطر سقوط را براى دىن، افراد و جامعه درپى خواهد داشت. توجه و اهتمام به آنچه رسالت‌هاى عاشورا نامىده مى¬شود براى افراد در تمامى اعصار و همه امصار فرض و لازم است تا با سفىنه نجات سكّاندار كربلا و چراغ هداىت مشعل¬دار عاشورا از گرداب ترسناك طبىعت و دامگاه فرىب و نىرنگ دنىا ساحل نجات را جست‌وجو كنند؛ قال رسول اللهB: إن الحسىن بن على ... مصباح هدىً و سفىنة نجاةٍ. از مهم‌ترىن وظاىف جامعه شناخت امام، جاىگاه او و نقش هداىتى او نسبت به دىن و زعامت مجتمع است؛ عده¬اى بى‌توجه بدىن وظىفه اصلى و رئىسى، گرفتار افراط عاطفى و احساسى ىا تفرىط عقلى و قلبى شده و ىا مبتلا به هر دوىند. بى‌شك، از مهم‌ترىن جهات كربلا زنده نگاه داشتن شور و احساسات آن و مودّت عاطفى به اهل بىت است؛ اما عده¬اى به جاى اىنكه مودت و دوستى عاطفى را سر پلى براى مودت عقلى و از آن گذرى براى مودت قلبى بگشاىند، دچار حجاب مودت شده نه نور محبت؛ و نه تنها از اىن عشق و ارادت معبرى براى محبت عقلى نگشودند، با خىمه زدن بر آن، بر اندوه، اشك و آه، غم فزودند و نور افسردند و چراغ عقل خاموش كردند؛ البته قطعاً هرگز رنگ و بوى محبت و ارادت قلبى را مشاهده نمى‌كنند، همان‌طور كه كعبه حجاز حجاب بىت المعمور است و همچنان¬كه بىت المعمور ستار عرش الهى است و همان‌گونه كه عرش ربّانى جلوگىر جمال كلمات الهىِ سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اكبر است، مودت عاطفى حجاب و ستار محبت عقلى و آن نىز مانع رؤىت جمال ارادت قلبى به ساحت امامA است؛ اكنون خطر بزرگ همىن حجاب‌هاست كه مسىر برون‌رفت جامعه را بسته و امت شىفته امام در عىن حال كه به سر و سىنه مى‌زند، در جا زده و راكد و ساكت است. اكنون كه رسول الله B به عنوان نمونه گفتند كثرت و كمىت نماز ملاك نىست، مىزان معرفت عقلى كه از نماز بهره انسانى مى¬شود، معىار است: إنّ العبد لىصلى الصلاة لا ىُكتب له سدسها و لا عشرها و إنّما ىُكتب للعبد من صلاته ماعقل منها ىا آنچه على A به كمىل نخعى هم‌صحبت آن حضرت كه در دل شب از كنار خانه¬اى مى‌گذشت كه صاحب‌خانه زمزمه شبانه¬اش اىن بود: ﴿اَمَّن هُوَ قـٰنِتٌ ءاناءَ الَّيلِ ساجِدًا ...﴾ و كمىل صاحب صدا را تحسىن كرد، نهىب زد و اىن¬چنىن آموخت: ىا كمىل! لا تعجبك طنطنة الرجل إنّه من أهل النار و سأنبّئك فىما بعد و در معركه خوارج شخص تلاوت كننده قرآن به شمشىر على A به هلاك در افتاد. آنچه در اىن كتاب مشاهده مى‌كنىد، معرفت عقلانى عاشورا ىا ارادت شهودى كربلاست كه با مودت عاطفى آن همراه شده است. حضرت آىت الله جوادى آملى (دام بقائه) مباحث اىن كتاب را كه ناظر به مباحث اساسىِ شناخت امامت به عنوان عهدى الهى، شناخت مبناى فكرى نهضت حسىنى، نىز عوامل اعراض از آن مبانى، همچنىن پرداختن به مسئله مهم امر به معروف و نهى از منكر، نىز تأسىس نظام اسلامى و سرانجام، اجراى عدالت اجتماعى و مباحث پىرامونى آن است، به كوثر كربلا نامىده و از نظر گذراند. مركز نشر اسرا افتخار دارد آن را به اندىشمندان حوزه دىن و ارادتمندان به پىشگاه اهل بىت D خصوصاً حضرت امام حسىن A تقدىم دارد. اىن كوثر كربلاست كه همه مدارج معرفت را از احساس عاشوراىى تا شهود قلبى كربلاىى پىموده و سالك را همواره پوىا و پاىا استوار مى¬دارد و از خمودگى و در جا زدن حول محبت عاطفى باز داشته و از زلال محبت عاطفى به كوثر ارادت شهودى فرا مى¬خواند. اىن كتاب در سه محور به نام جام ىكم، رسالت‌هاى معرفتى كربلا و جام دوم، رسالت‌هاى عملى (اجراىى) كربلا و جام سوم، بلانوشان كربلا تنظىم شده و نشر اسرا از محقق و تنظىم كننده آن جناب حجت‌الاسلام على اسلامى مدبر و جناب حجت الاسلام بندعلى صمىمانه تقدىر مى‌كند. آیه الله جوادی آملی حجج اسلام علی اسلامی و سعید بند علی 1 375 5 1393
  •  شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی
    شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی حضرت حسين بن علي (عليهماالسلام) جهانيان را در پرتو مصباح هدايت وجود خود به علم و معرفت و در سايهٴ سفينهٴ نجات خود، همه را به ساحل سعادت رهنمون است؛ ليكن انسان‏هاي ارزشمند در برابر اين حقيقت والاي هستي، تنها كساني‏اند كه هم در پرتو آن مصباح، جهالت و ناداني را از صحنهٴ وجود دور كرده و با برهان قاطع انديشه و معرفت زنده‏اند و هم در ظلّ سفينهٴ حسيني، از ضلالت و گمراهي رسته و با قوّت انگيزه و عمل، با رگه‏هاي عميق حيات پيوند دارند. آنان شايستگاني هستند كه دو بال علم و عمل از مكتب حسيني (عليه‏السلام) تحصيل كرده و به پرواز درآمده‏اند. نهضت حسيني (عليه‏السلام) سراسر قيام و حماسه است؛ ليكن قيامي در عرصهٴ انديشه و از مرداب تحجّر و باتلاق عصبيّت خارج شدن و به آسمان معرفت و سپهر معنويت دست‏يازيدن؛ كه قيام در عرصهٴ عمل و انگيزه نيز خروج از استكبار و استبداد و برون رفت از انزوا و هجران است و اين هر دو را تنها در سايهٴ اين نهضت مي‏توان تحصيل كرد. گرچه روزگار، هميشه وصف واحدي ندارد و فراز و نشيب زمانه بسيار است، ليكن وظيفهٴ پروراندن و تمرين جناح علم و انديشه و رياضت و تقويت اَجْنحهٴ عمل، براي هميشه و همگان است و كساني كه در روزگار يُسر و آساني، صعوبت و دشواري را تجربه مي‏كنند، مي‏توانند در زمانهٴ عسر و مشقّت، به راحتي و آسودگي گذران زندگي كنند. انديشهٴ بلند سالار شهيدان حضرت حسين بن علي (عليهماالسلام) كه در قيام با شكوهش متبلور گشت، نمادها و ظهورات مختلفي دارد كه هر يك از انديشمندان به نوبهٴ خود، مطابق شخصيّت علمي و فرهنگي خويش به دنبال چهرهٴ نهضت حسيني (عليه‏السلام) هستند و عمق باورها و حتّي گرايش‏هاي حضرت را استنباط مي‏كنند. البتّه برخي از چهره‏هاي آن نهضتْ روشن و ظاهر است، مانند جلوه‏هاي حماسي و عاطفي نهضت كه عمدهٴ اوساط مردم نيز تنها از اين دو منظر مباحث نهضت را دنبال مي‏كنند؛ امّا برخي ديگر از جنبه‏ها و ابعاد آن نهضتْ مخفي و باطن است، همانند منظرهاي عرفاني و حِكْمي نهضت كه تنها ديدگاهِ نافذ و بصيرتِ نافض انسان‏هاي حكيم و فرزانه مي‏تواند با كاويدن و جستار نمودن، آن پرده‏نشين را شاهدِ بازاري كند. از چهره‏هاي باطن نهضت حسيني (عليه‏السلام) تفكّر عقلي و عقلانيّت نهفته در آن است. گرچه تمامي جلوه‏ها و مظاهر نهضتْ زيبا و ميراث جاودان انساني است، ليكن لايه‏هاي درونيْ نقش اساسي و اصلي را ايفا مي‏كند كه با شناخت آن چهره، احياناً شبهات و سؤالات روزگذر نيز به مُحاق مي‏رود و تمام صحنهٴ نهضتْ همانند جلوه‏هاي برتر آفرينش، روشن و متجلّي است. چون يكي از مسائل اساسي روز، مبحث عقلانيت است كه پيرامون آن آراي افراطي و تفريطي ابراز شده، استاد معظّم، حضرت آية الله جوادي آملي از اين منظر نيز نهضت حسيني (عليه‏السلام) را مورد تحليل و بررسي قرار داده‏اند تا چهرهٴ باطني نهضت كه عقل و عقلانيّت اصيل و مستحكم و تثبيت شده با مصباح وحي است، وضوح بيش‏تري يابد. اين كتاب، محصول بحث‏هايي است كه حضرت استاد با عنوان «شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسيني» (عليه‏السلام) در ايّام محرّم ايراد فرموده‏اند كه پس از تنظيم مباحث و ملاحظه نهايي و اضافات صورت گرفته از سوي حضرت استاد، با عنوان ياد شده به جامعهٴ علمي عرضه مي‏گردد. كتاب حاضر، مشتمل بر دو بخش است. بخش يكم، كليات است كه در فصل نخست به تبيين سيرهٴ امام حسين (عليه‏السلام) و در فصل دوم به پيام نهضت آن حضرت پرداخته است و بخش دوم، اثر نهضت حسيني (عليه‏السلام) نام گرفته كه فصول شش‏گانهٴ آن به ترتيب عبارتند از: شكوفايي عقل، رهبران الهيْ شكوفاگران عقل، اقدامات مخالفان شكوفايي عقل، قيام حسيني براي شكوفايي عقل، اثر قيام حسيني در شكوفايي عقل و تداوم اثر قيام حسيني براي شكوفايي عقل. اميد است در سالي كه از سوي رهبر معظم انقلاب حضرت آية الله خامنه‏اي (مد ظله العالي) به عزت و افتخار حسيني ناميده شده است، جامعهٴ انقلابي و هوشمند ايران اسلامي با شناخت صحيح برهاني و وحياني از دام جهل و انحراف رسته و عقل، اين خورشيد الهي كه درون و بيرون جان انسان را روشن مي‏كند، از غبار افراط و گرد تفريط رهايي يافته، بر تارُك انديشه خوش بنشينند و زيبا بدرخشد. در پايان از دوست گرامي و فاضل، جناب حجة الاسلام آقاي سعيد بندعلي كمال تقدير و سپاس را جهت تنظيم و ويرايش اين اثر اعلام داشته، براي همگان آرزوي توفيق و سعادت داريم. آیه الله جوادی آملی حجت الاسلام سعيدبندعلي 1 415 13 1381
  •  شمس الوحی تبریزی سیره علمی علامه طباطبایی
    شمس الوحی تبریزی سیره علمی علامه طباطبایی سيره قرآني، برهاني و عرفاني علامه طباطبايي(قدس‌سرّه) اگر كلام الهي و كتاب ربوبي نبود، هيچ حقيقتي معلوم و جان‏مايه هيچ موجودي آشكار نمي‏شد؛ گرچه ظاهر پديده‏ها در دسترس حس و سطح آنها قابل لمس باشد. انسان از جمله پديده‏هاي شگفت و غير قابل شناخت و باوري است كه تنها در سخن پروردگار قابل تحليل و ارائه است؛ اعجوبه‏اي كه فرشتگان آسمان، پرسشي غريب را هم در خلقت و هم نسبت به راز آفرينش او، در ساحت الهي مطرح كردند: ﴿قالوا اَتَجعَلُ فيها مَن يُفسِدُ فيها ويَسفِكُ الدِّماء﴾ و پاسخ الهي، نشان عظمت وجودي انسان و قابل دسترس نبودن حقيقت اوست: ﴿قالَ اِنِّي اَعلَمُ ما لاتَعلَمون﴾. تنها تعريف و توصيفي كه مي‏تواند، نمايانگر حقيقت انساني باشد، همانا خلافت الهي است: ﴿اِنّي جاعِلٌ فِي الاَرضِ خَليفَة﴾ ؛ گرچه امكان كژراهه رفتن و اعوجاج در انديشه و عمل، انسان را به هبوط و دوري از مقام خلافت الهي مي‏كشاند: ﴿لَقَد خَلَقنَا الاِنسنَ في اَحسَنِ تَقويم ٭ ثُمَّ رَدَدنهُ اَسفَلَ سفِلين﴾. فرزانگان و ستارگان درخشان سپهر انسانيت، تنها با معيارهاي الهي و ضوابط وحيانه شناسايي و ارائه مي‏شوند؛ وگرنه هيچ ملاك زميني و شاخصه زماني نمي‏تواند، نمايانگر سرو قامتي و بلنداي وجودي آنان باشد. وسعت وجودي و ژرفاي حقيقت آنها، با هيچ ميزان اندازه‏گيري به دست نمي‏آيد. نوابغ را با ويژگيهاي اوليا و خصائص اوليا را با اوصاف الهي سنجش مي‏كنند؛ گرچه اولياي الهي به قياس درنمي‏آيند (لايقاس بنا احد لايقاس بهم احد) و ذات الهي و اوصاف ذاتي خداوند نيز برتر از هر نوع مقايسه و نسبت است: «و حارت الانبياء و العقول فيه». با اين حال، شناخت شخصيتها و نوابغ انساني، بسيار سخت و دشوار است؛ افرادي كه نقطه عطف تاريخ و جغرافياي انديشه و فكرند، و گذشته را با آينده پيوند مي‏دهند و آسمان و زمين وحي الهي و فكر بشري را به هم مي‏دوزند، استوانه‏هاي انسانيت، افتخار عالم وجود و سرّ ﴿اِنِّي اَعلَمُ ما لاتَعلَمون﴾ هستند. كتاب حاضر، مجموعه بيانات و بنانات حضرت استاد آيت‏الله جوادي آملي درباره استاد و مرادشان علامه طباطبايي است. ايشان خود در اين زمينه فرموده‏اند: «ما عشق و ارادت خود را به علامه طباطبايي در اين كتاب اظهار كرديم». بديهي است، عشقي كه از برهان آغاز و به عرفان رهسپار و به قرآن منتهي شود، چقدر شيرين و جذّاب است. بي‏شك يكي از بهترين مصاديق ارادت و عشق را بايد در رابطه و نسبت ميان استاد و شاگرد جست‏وجو كرد، تا عمق اين نسبت درك نشود، راز آن ارادت و عشق هويدا نخواهد گشت. آنچه در علاّمه طباطبايي وجود داشت، جامعيت او در علم و معرفت، و ايمان و عمل صالح او بود. علم عميق برهاني و معرفت دقيق شهودي و عرفاني او از يك‏سو، اخلاق و شايستگي‏هاي كرداري و رفتاري از سوي ديگر، او را مستعدّ و آماده ساخته بود تا از نور قرآني الهام گيرد و چنين انفجاري از علم و كمالات، از او ايجاد شود. ﴿يَكادُ زَيتُها يُضي‏ءُ ولَو لَم تَمسَسهُ نارٌ نورٌ عَلي نور﴾. مجموعه جهات ياد شده كه سيره علمي و عملي آن نادره دوران را تشكيل و شخصيت حقيقي و اركان وجودي او را شكل مي‏دهد، از او تنديس فرزانگي و مجسمه علم و اخلاق ساخت و آنچه از تراوشات بياني و بناني علامه طباطبايي است، نشان‏گر آن درياي وجودي است. او شخصيت جامعي بود كه ظرف بلورين فلسفه، عرفان و تفسير را از مظروف ديني پر ساخت و با بال عقل و نقل منتشر كرد. اين همه موجب گرديد كه شخصيت كم‏نظيري همانند آيت‏الله جوادي آملي را اين‏گونه شيفته و واله استادش كرده كه پروانه‏وار به گرد شمع استادش طواف مي‏كند؛ پروانه‏اي كه سوختنش ساختن و بال زدنش اشاعه نور و فرهنگ ولايت و قرآن است. آنچه در اين كتاب آمده، گرچه ناظر به بخشهاي مختلف و ابعاد گوناگون وجودي آن استاد بزرگ و بزرگوار است؛ ليكن رويكرد عمده و اساسي آن مباحث تفسيري و شرح وحي الهي است و با الهام از عنوان «شمس الحق تبريزي»، از طرف شخص استاد(دام ظلّه)«شمس الوحي تبريزي» نام گرفته است: «اگر ديروز از اين سرزمين شمس الحق تبريزي برخاست و شايسته چنان شعري شد: شمس الحق تبريزي آنجا كه تو پيروزي ٭٭٭٭ از تابش خورشيدت هرگز خطْر دَي ني امروز از آن ديار شمس الوحي قيام نمود كه تفسيرش فروغ قرن شد كه درخور چنين شعر است: اي بود تو از كَي ني،وي مُلك تو تا كَي ني ٭٭٭٭ عشق تو و جان من جز آتش و جز نَي ني از ابجد انديشه يا رب تو بشو لَوحم ٭٭٭٭ در مكتب مشتاقان خود ابجد حُطّي ني» اين كتاب در سه بخش علامه و قرآن كريم، علامه و علوم عقلي، و علامه و عرفان شكل يافته كه هر يك از بخشهاي مذكور داراي فصول متعددي است كه عهده‏دار تبيين زواياي وجودي آن رحيل و آن قدوه كم بديل است. سعي و تلاش دوست فاضل جناب حجةالاسلام موفق را در تنظيم اين مجموعه ارج مي‏نهيم. از حجج اسلام آقايان اسلامي، ميرزايي و شفيعي كه در ويرايش اين اثر سعي وافر داشته‏اند، سپاسگزاريم و همه اين توفيقات را از ولي توفيق، خداوند عالم، به بركت وجودي حضرت بقيةالله اعظم مي‏دانيم و علوّ درجات امام خميني بنيانگذار دوره شكوفايي اسلام و شهداي والامقام را از درگاه ربوبي مسئلت داريم. آیه الله جوادی آملی - 1 350 3 1393
  •  روابط بین الملل در اسلام
    روابط بین الملل در اسلام دين جاودان اسلام كه خصيصه كامل بودن و جامع بودن را به همراه دارد، همواره به ابعاد مختلف وجودي انسان پرداخته و از هيچ جنبه‏اي غافل نمانده است؛ خواه از ارتباط انسان با خود و خواه مناسبات انسان با موجودات هستي كه از جمله آنان انسان‏هايند و چه نسبت او با خالق و پروردگارش؛ و براي هر يك از اين جهات سه‏گانه نيز آموزه‏ها و توصيه‏هاي حكيمانه‏اي بيان داشته است. به سخن برتر، خداوند متعالي رشد و سعادت بشر را در پرتو اصلاح روابط سه‏گانه ياد شده و رستگاري فوز و فلاح وي را رهين آن مي‏داند. تعاملات اجتماعي همانند تعاملات اقتصادي با زندگي انسان گره خورده و از سرشت اجتماعي آدمي جدا نيست و همان‏گونه كه در حوزه مسائل اقتصادي در تمامي سطوح حتي بستن پيمان اقتصادي با كافر بابي عظيم به نام باب معاملات در دانش فقه به خود اختصاص يافته، در مورد روابط اجتماعي و مناسبات انساني نيز در علم فقه، فضاي وسيعي به اين امر اختصاص يافته، همان‏طور كه در علم حقوق و اخلاق نيز به اين جبهه وجودي پرداخته و آراء و نظريات ارزشمند و فوق العاده‏اي از سپهر وحياني در كلامي رباني به بشر آموخته است. اصلاح روابط انساني و نزاهت آن از هر نوع خصلت مذموم و زشت ـ همانند استكبار و استثمار ـ مايه پيشرفت، آسايش و ارتقاء حيات بشري و زمينه‏اي براي دستيابي به جنبه‏هاي الهي بشر است. به بيان حكيمانه و رساي آيت الله جوادي آملي ـ ادام الله ظلّه العالي ـ دين با هر دو جنبه روشنگرانه‏اش اعمّ از نقل و عقل، بر روابط صحيح، انساني و الهي با همه اقوام و ملل تأكيد داشته و بر آن اصرار مي‏ورزد. بديهي است مناسبات اجتماعي و روابط افراد با يكديگر در سطوح مختلفي قابل تعريف و ارائه است؛ در سطح قوم و قبيله و طايفه، در سطح مذهب و عقايد رويين، در مستواي باورها و عقايد بنيادين كه از آن به دين ياد مي‏كنند و عميق‏ترين و وسيع‏ترين لايه اجتماعي روابط انسان‏ها با يكديگر با قطع نظر از هر نوع قوميّت، مذهب و ديني كه از آن امروزه به «روابط بين المللي» ياد مي‏كنند. اهمّيت و ارزش اين‏گونه مباحث زماني روشن‏تر مي‏شود كه همگان بدانند جامعه جهاني شكل گرفته و تمامي حجاب‏ها و موانعي كه در گذشته در مسير روابط انساني نهاده شده برچيده شده و در عرصه‏هاي مختلف علمي، پژوهشي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي و... بسترهايي را فراهم آورده است كه انسان‏ها را به ناچار در فضاي روابط گوناگون قرار مي‏دهد. بديهي است جوامعي كه اين معنا را بهتر و عميق‏تر درك كرده باشند شاهد پيشرفت و توسعه را بهنگام‏تر براي خود به ارمغان آورده و كامياب‏ترند و ملّتي كه اين واقعيّت اجتماعي را نيافته و به انديشه واهي برتري ذاتي و ثبوتي خود مغرور شده و از حضور و اثبات در صحنه‏هاي جهاني بازمانده است، قطعاً متوقّف و راكد خواهد ماند. جمهوري اسلامي ايران كه به حقّ ادّعاي عظيم حكومت واحد جهاني را مطرح و مباني و اصول آن را در انديشه و باور خود نهادينه كرده و در انتظار جامعه جهاني به زعامت زعيم آسماني و مهدي محمّدي‏صلي الله عليه و آله و سلم روزشماري مي‏كند، قطعاً بايد هم در عرصه علم و هم در صحنه عمل خود را يافته، باور كند و گام بردارد. اين اثر كه رشحات بناني و بياني استاد حضرت آيت الله جوادي آملي دام ظلّه در حوزه روابط بين‏الملل است بيشتر به مباحث نظري و مباني مناسبات اجتماعي در عرصه بين الملل از منظر اسلام پرداخته و بر محورهاي اساسي آن روابط همانند، فطرت بشري تأكيد مي‏ورزد. از سوي ديگر، به علل و عواملي كه در پندار عدّه‏اي قانون روابط انساني در عرصه جهاني است اشاره و علّت ناصحيح بودن آن را آشكار مي‏كند. اين كتاب در دو بخش و پنج فصل تنظيم شده است. در بخش نخست به مباحثي كلي در زمينه خاستگاه تنظيم روابط بين الملل و اصول حاكم در اين روابط و در بخش دوم، مبسوط به بحث همزيستي مسالمت‏آميز در حوزه‏هاي گوناگون ديني و غيرديني و محورهاي اين همزيستي و موانع آن پرداخته شده است. مركز نشر اسراء از حجت الاسلام آقاي سعيد بندعلي كه عهده‏دار تنظيم و گردآوري مطالب اين اثر بوده و نيز از حجج اسلام آقايان مصطفي‏پور و اصفهاني كه در تدوين اين كتاب همكاري شاياني داشته‏اند، قدرداني و سپاسگزاري مي‏كند. آیه الله جوادی آملی - 1 222 2 1381
  •  حوزه و روحانیت
    حوزه و روحانیت دين كه چهرهٴ هدايت و سيماي لطف الهي است همواره به حبل متيني مانند است كه اعتصام بدان ضامن فلاح و تمسّك به آن چاره صلاح است. از اين رهگذر سعادت جوامع بشري تنها در پرتو رسوخ دين و نفوذ آواي دل‌نشين وحي در سراپرده نفوس و ژرفاي قلوب است. و از اين منظر به راحتي مي‌توان فلسفه وجودي انبيا و ادامه حركت آنها توسّط اوصيا را در جهت ايجاد و تحكيم رابطه فطرت با دين مشاهده نمود. ليكن شرط اوّل در اين نوع از گام زدن، دين باور بلكه عين آن بودن است. انبيا و اوصيا كه حيات واقعي خود را در سايه سلوك صراط تحصيل نموده‌اند اكنون مي‌كوشند با معرّفي صراط و نزديك كردن آن به افكار بشري ضمن تعهّد به رسالت خود به زندگي انسانها تعالي بخشيده و تيرگيهاي جهالت و ضلالت را با فروغ علم و هدايت از صحنه هستي محو كنند. و اين مسئوليت سنگين در عصر غيبت بر عهده دين‌مداراني است كه با همه هستي خود حقيقت آن را باور داشته و با تمام وجود در اجراي آن ساعي باشند. بدون شك يكي از بارزترين چهره‌هايي كه تاريخ بشريت به چشم خود ديده شخصيت متعالي امام خميني(قدس سره) است كه با ظهورش لمعان پرفروغ و تلألؤ فروزنده اسلام را در همه جا گسترانيده و بعثت انبيا و امامت اوصيا را در خاطره‌ها زنده كرده است. اساس حركت عظيم و نهضت بي‌نظير او در مسير آزادسازي انديشه ديني و تفكر قرآني بوده است. اگر رهبران جوامع بشري در فكر رهايي ملتها و ازادي انسانها هستند امام راحل(قدس سره) از آن برتر انديشيده و در فكر گسستن اَغلال و زنجيرهايي است كه طواغيت زمان و شياطين دوران به دست و پاي دين زده و او را از بالندگي و حيات بخشي ساقط كرده‌اند زيرا كه اين دين آزاد و رها است كه قدرت پرواز به انسانها داده و حصارهاي ستم و زنجيره‌هاي ظلم را مي‌گسلد كه نه تنها دست ظالمان و پاي تجاوزكاران را قطع مي‌كند بلكه تعدّي را خانه نشين و ظلم را نيز منزوي مي‌كند. اين راه دشوار و طريق پرخار تنها با عصاي استواري و چوبدستي پايمردي آن انسانِ يگانه و آن كاملِ فرزانه ممكن بود و بس. او، كه يادش هميشه زنده و راهش همواره پررهرو باد، با انديشه‌اي بلند، نفسي پرصلابت، روحي قوي عقلي ژرف‌نگر، جاني پاك، ايماني راسخ، پيماني استوار، ميثاقي پايدار، ضميري آگاه، قلبي آرام، ستاره‌اي پرفروغ و فرشته نجات و هماي سعادت بود كه بر تارك انساني نشست و نغمهٴ دلنشين آزادي و ترانه جان نواز رهايي را آواز داد. او با درنورديدن موانع و خرق كردن حُجُب جرأت‌هاي حبس شده شهامتهاي دفن شده و رشادتهاي به گِل نشسته را آزاد، زنده و حركت داد به گونه‌اي كه هر يك با سلاح خاص خود پا به عرصه جهاد نهاده و آن شد كه به اعجاز قرن لقب گرفت. ليكن در بين همه اينها هيچ امري به اندازه انديشه‌اي همراه و گامي هم پا ارزش وجودي نداشته و امام را در آن قلّه هدايتش رفيق نيست؛ در اين رابطه نقش عالمان ديني و انديشوران آسماني كه با همگوني خاص فكري خود با امام(قدس سره) در تثبيت و استوارسازي انديشه انقلاب، ساعي بودند ممتاز است. در ميان آنان نقش وحيد و تأثير عميق حكيم فرزانه و مفسّر يگانه حضرت ايت الله جوادي آملي(دام ظلّه) در جهت تبيين دانشهاي متعالي و تشريح ارزشهاي متكامل امام راحل(قدس سره) به توصيف در نيامده و برگهاي زرّيني را در صفحات كتاب انقلاب به نام خود اختصاص داده است. همان‌گونه كه علي(عليه السلام) در ارتباط با پيغمبر(صلَي الله عليه وآله وسلَم) مي‌فرمايد: ‌«‌من در سايه تبعيّت از رسول الله(صلّي الله عليه و آله و سلّم) جايي قدم نهادم كه شجعان عرب و ابطال عجم راجل بودند» در مواضعي كه امام(قدس سره) در ورود به آن ميدان تنها بوده بر بال انديشهٴ برخاسته از فكر عالي امام، نشسته و زمينه‌هاي حيرت و جهالت و ضلالت و گمراهي را از بين مي‌برد و اگر رزمندگان و بسيجيان و سلحشوران ميدان نبرد نمودِ شجاعت و ظهور رشادت امام(قدس سره) بودند استاد عالي مقام حضرت آيت الله جوادي آملي(دام ظلّه) نمودِ آن مرحلهٴ عاليهٴ هستي امام(قدس سره)، يعني انديشه، معرفت و گرايشات خاص توحيدي آن انسان فرزانه است. لذا به جرأت مي‌توان نزديك‌ترين راه در جهت شناسايي امام راحل(قدس سره) را در بيان و بنان استاد معظم(دام ظلّه) جست و جو كرد و اين همان انگيزه پاك و داعي نابي است كه گردآورنده اين مجموعه را بر آن داشته است تا با سعي بليغ و تلاش وسيع، مجموعهٴ حاضر را كه در مناسبتهاي مختلف و در طول سالهاي 1359 تا 1357 در ارتباط با معرّفي شخصيت امام خميني(قدس سره) به بيان استاد و بنان ايشان آمده، تنظيم نمايد كه بعد از تقديم اين اثر حياتبخش به محضر استاد(دام ظلّه) به دو تن از محقّقين محترم مركز تحقيقاتي اسراء محوّل تا آنچه را كه در اين كتاب ارزشمند جمع‌آوري شده بررسي نمايند كه پس از تأييد مقدّمهٴ مبسوطي را معظّم‌له به قلم خود بر اين كتاب شريف نگاشته كه بر اعتبار و اهميّت آن افزوده است. لذا مركز نشر اسراء بر خود لازم مي‌داند از جناب آقاي محمد امين شاهجويي كه اين مجموعه را از سر شوق بلكه عشق گردآورده و زحمات فراواني را براي كمال اين مجموعه بر خود همواره ساخته است قدرداني نموده و توفيقات روزافزون را از درگاه باري براي ايشان و همهٴ كساني كه با مركز نشر اسراء در نشر اين مجموعه ارزشمند، همكاري نموده‌اند آرزو كند. در پايان براي آن روح خدا اعتلا و براي اين عبد خدا ارتقا مسئلت مي‌داريم. آیه الله جوادی آملی محمدامين شاهجوئي 1 456 3 1375
  •  خانواده متعادل و حقوق آن
    خانواده متعادل و حقوق آن از مهمترىن دانشهاىى كه از دىرباز در شمار علوم اصىل و در چهارچوب حكمت عملى، در كنار اخلاق و سىاست مدن شكل گرفت و حكماى نامدار اسلامى به دىدهٔ مقوله‌اى زىرساختى و اساسى بدان پرداختند، تدبىر منزل ىا اداره خانه و خانواده بود، كه اىن امر دو پىام را در پى داشت: 1. اهمىت و جاىگاه رئىسى موضوع خانواده. 2. دانشى بودن و نىازمندى به نظام علمى براى اداره امر خانواده. به سخن دىگر، بىطراحى دانشى شاىسته، هرگز نمى‌توان امر خانواده را به سامان رساند. خانواده كه نخستىن و كوچک‌ترىن نهاد اجتماعى است، اصىل‌ترىن و بنىانى‌ترىن بنىادى است كه براى ساخت حىثىتهاى جمعى انسان و جامعه شكل مى‌گىرد؛ اگر اىن اولىن نهاد، به درستى و با قواعد و مقررات شاىسته و نىكو بنىان گىرد، هم آحاد جامعه، هم نهاد جمعى و سرانجام، نظامات اجتماعى آن جامعه، از مرتبت والاىى برخوردار خواهد بود و زمىنه براى پىداىى بسىارى از كمالات اجتماعى فراهم خواهد گردىد. برعكس، چنانچه پاىه‌رىزى مناسب و شاىسته براى صورت‌بندى اركان آن به هم نىاىد و از مؤلفه‌هاى ارزشى و دانشى بهره نگىرد، نه تنها از جهات شاىسته و نىكوى اجتماعى طرفى نخواهد بست، در جهت سقوط انسانى و هبوط اجتماعى پىش خواهد رفت. براى شكل‌گىرى خانوادهاى فرهىخته، امور فراوانى نقش دارند كه لازم است به ىكاىك آنها توجه شود؛ اما اساسى‌ترىن آن‌ها، شناخت حقوق اعضاء خانواده و سعى در رعاىت آن حقوق است. معرفت درست به حقوق و كوشش در رعاىت آن، سبب اىجاد مناسباتى مستحكم و روابطى پولادىن مىان اعضاء مى‌شود كه به هىچ‌رو گسستنى نىست، به گونه‌اى كه اگر حتى جوامعى بزرگتر با فرهنگى منافى، اراده كند كه با آن به ستىز برخىزد، قدرت شكستن آن را نخواهد داشت و فقط كافى است كه هر ىك از اعضاء خانه و خانواده، ضمن شناخت شخصىت و جاىگاه خوىش، شخصىت و مكانت دىگر افراد خانواده را نىز بشناسد و در صىانت مناسبات موجود آن مجموعه بكوشد. گرچه سخن پىرامون خانواده و حقوق آن است، براى شكل‌گىرى آن، نخستىن و رىشه‌اى‌ترىن مسئله، بنىان اصىل ازدواج است كه آگاهى و توجه به مباحث پىرامون آن، امرى لازم و ضرورى است. به هر مىزان كه امر ازدواج، متقن‌تر و با استوارى بىشتر پاىه گىرد، قواعد و اركان اسره ىا خانواده نىز از اتقان و صلابت بىشترى برخوردار خواهد بود، زىرا همىن پسر و دختر جوان هستند كه پس از ازدواج، مرد و زن جامعه و سپس پدر و مادر و سرانجام، جدّ و جدّه خواهند گشت كه براى هر نسلى شأنى و مسئولىتى خاص تعرىف شده است، ازاىنرو در اىن اثر كه « خانواده متعادل و حقوق آن» نام ىافته، به امر ازدواج و مباحث پىرامون آن، به تفصىل پرداخته شده و عمده امورى كه در ساختن بنىان خانواده سهم پاىهاى دارند، توجه و لحاظ شدهاند. بىتردىد مى‌توان از منظرهاى مختلفى به خانواده و جهات وابسته به آن نگرىست. به عبارتى، خانواده‌اى كه مثلاً با جهانشناسى، انسان‌شناسى و معرفت‌شناسى توحىدى مطالعه و واكاوى مىگردد، جامعه كلان آن نىز به رنگ آن درآمده و همه نهادهاى اجتماعىاش متأثر از آن شناختها شكل خواهند گرفت و در برابر، اگر جهان‌بىنى و انسان‌شناسى الحادىْ پاىه شناساىى و تأمل قرار گىرد، نه تنها اعضاى خانواده، كلىت و فضاى عمومى جامعه را نىز بر همىن اساس باىستى دانست. كتاب حاضر، دربر دارندهٔ آموزه‌هاى وحىانى در زمىنه خانواده و حقوق آن، به استناد آراء و نظرىات متقن و برهانى فقىه فرزانه، حكىم متألّه و مفسر ىگانه، حضرت علّامه آىت الله جوادى آملى(دام ظله) و براساس جهان‌بىنى توحىدى و انسانشناسى حكمى، عرفانى و قرآنى، به همراه تحلىل فقهى و تفسىر آىات قرآن كرىم و رواىات معصومىنD است كه سعى نگارنده اىن اثر در جهت روانى قلم و هماهنگى آن با ضرورتهاى اجتماعى همراه با نىازهاى مردمى نىز بر مطلوبىت آن افزوده است. گرچه در متن كتاب به برخى مباحث غىر حقوقى، ىعنى مباحث معرفتى مرتبط با حقوق نىز پرداخته شده، محور اصلى مباحث آن، مسائل حقوقى خانواده است. در اىن اثر، از منابع موجودِ مرتبط با موضوع به جز قرآن كرىم و رواىات معصومىنD از منابع فقهى، حقوقى، اخلاقى و تفسىرى و مجموعه قوانىن و مقررات مرتبط استفاده گردىده و اىن افزاىش منابع و تحلىلها بر اىن اساس بوده كه محتواى بحث در هاله‌اى از ابهام قرار نگىرد و اثر مباحث حقوقى برجسته گردد و از سوى دىگر، تلفىق فقه، حقوق و اخلاق، براى تبىىن پشتوانه اجراىى حقوق، امرى لازم و ضرورى است. توجه به اىن نكته نىز خالى از لطف نىست كه جاى خالى برخى مطالب حقوقى در اىن اثر مشهود است؛ ولى اىن كاستى‌ها از عدم بىان مستقل اىن موضوع در قلم ىا بىان حضرت استاد معظم(دام ظله) رىشه مى‌ىابد. نوىسندگان اىن مجموعه، كوشىدند تا از بىان و بنان ارزشمند معظم له، نظر عمىق و تحلىلى اىشان درباره موضوع را استخراج و به علاقه‌مندان تقدىم كنند. مركز نشر اسراء سپاس خود را از نگارنده محترم جناب آقاى دكتر ابراهىم جوانمرد و ناظران و ارزىابان گرامى؛ حجج اسلام دكتر احمد دىلمى، ىدالله مقدسى، سىد كمال‌الدىن عمادى، محمدرضا مصطفى‌پور، دكتر فرج‌الله هداىت‌نىا و دكتر غلامرضا پىوندى و هم‌چنين از نمونه‌خوان محترم آقاى قربانعلى محمدعلى‌زاده و صفحه‌آراى گرامى آقاى محمدمهدى محرابيون محمدى اعلام مى‌دارد. اىن كتاب در چهار فصل جداگانه طراحى شده است: فصل ىكم به مبادى و مبانى خانواده، فصل دوم به تشكىل خانواده، فصل سوم به حقوق و تكالىف خانواده و فصل چهارم، به موضوع فروپاشى خانواده پرداخته است. آیه الله جوادی آملی ابراهیم جوانمرد فرخانی 1 440 2 1393
  •  نسیم اندیشه
    نسیم اندیشه بسم الله الرحمن الرحيم بيان، كه فصل مميّز انساني است و معلّم آن نيز خداي سبحان است؛ ﴿خلق الإنسان ٭ علّمه البيان﴾ از برترين پديده‏هاي ملكوتي و سودمندترين جلوه‏هاي آفرينش است. والاترين اثر بيان، امكان ارتباط خدا با انسان، و فرصت تكلّم بنده با مولاست. به ديگر سخن، بيان، رابط مُلك و ملكوت و واسط زمين دنيا و آسمان سماء است. اين‏كه خداوند بزرگ مستقيماً زمام تعليم بيان به انسان را به دست گرفته، شاهدي تام و دليلي هامّ بر اهميّت و ضرورت آن است؛ امّا از آن‏جا كه بيان، مظاهر و ظهوراتي دارد، همه را در يك سطح نمي‏توان ديد، بلكه هريك از آن مظاهر، ويژگي خاص خود را دارد. بيان شفاهي ظرفيّتي محدود و ناپايدار دارد، ولي بيان كتبي از استحكام، ثبات، دوام و حكّاكي بر جان‏ها برخوردار است و سرّ ماندگاري قرآن مجيد كه كلام خداست، همانا، كتابت و ثبت آن بر جدارهٴ هستي است؛ به خلاف ديگر صُحف كه همگي علي‏رغم كلام بودن، هيچ‏يك كتاب نبودند و طبعاً اثر زنده‏اي از آن بر جريدهٴ جان ثبت نيست، مگر آن مقداري كه به نوشتار قرآني درآمد و كتاب شد. يكي از برترين آثار حضرت استاد، آيةاللّه جوادي آملي، آثار مكتوب ايشان است كه در اين مجموعهٴ مختصر، در يك طبقه‏بندي مجزّا و موضوعي عرضه مي‏گردد. استاد، در طول ساليان متمادي، به رغم محدوديت و كمي فرصت، براي پاسخ‏گويي به نيازهاي علمي و فرهنگي جامعه، در پيام‏هاي كتبي به گونه‏اي رساتر و ماندگارتر، سعي در اجابت دعوت علاقه‏مندان و ارادتمندان به معارف قرآني و روايي داشتند و به مناسبت‏هاي مختلف و در فرصت‏هاي گوناگون پيام‏هايي را فرستادند كه به جهت مناسبت تاريخي از اهميّت ويژه‏اي برخوردار است؛ خصوصاً براي برخي طبقات علمي و فرهنگي جامعه كه با ذهني جست‏وجوگر، آثار قلمي حضرت استاد را دنبال مي‏كنند، اين مجموعه مي‏تواند تحفه‏اي گرانبها و ارمغاني والا باشد. مجموعهٴ حاضر، در سه بخش معارف قرآني، عترت و بزرگان شيعه تنظيم شده است. در پايان، از جناب حجةالاسلام آقاي عباس رحيميان كه تنظيم عناوين و فهارس مجموعه پيام‏ها را بر عهده داشتند و نيز از جناب حجة الاسلام مجيد حيدري فر كه جهت حفظ اثر قلمي حضرت استاد تنها ويرايش فني و صوري آن را پذيرفتند كمال قدرداني مي‏شود آیه الله جوادی آملی حجت الاسلام سعید بند علی 5 0 1 1391
  •  نسیم اندیشه
    نسیم اندیشه سؤال دامن گستري كه سراسر عالم را فراگرفته و انسان را نيز از درون و بيرون و در حوزه انديشه و عمل، از آغاز تا انجام زندگي همراهي مي‏كند، نشانه فقر و تهيدستي عالم و آدم است: ﴿يسئله من في‏السّموت و الاَرض﴾ و پاسخي كه ويژه ذات احدي و حقيقت سرمدي است، نشان بي‏نيازي و صمديت اوست: ﴿كلّ يوم هو في‏شأن﴾. اظهار سؤال و ابراز نياز براي موجودي كه ذات، وصف، فعل و اثرش را فقر مطلق فراگرفته، عين كمال‏جويي و حقيقت‏يابي اوست، چنان‏كه ارائه پاسخ، براي موجودي كه در ذات، وصف، فعل و اثر از غناي مطلق برخوردار است، به اقتضاي فيضان و عين هدايتگري اوست. از آنجا كه نظام هستي بر پايه احسان و اتقان بنا شده: ﴿الذي اَحسن كلّ شي‏ء﴾ ، ﴿الذي اَتقن كلّ شي‏ء﴾ و بر اساس عدل و حكمت، نظم و نسق يافته است: «بالعدل قامت السموت و الأرض» ، همواره جنبه كمالش قبل از نقص و قوّتش پيش از ضعف ترتيب يافته است، چنان‏كه پيش از تشنگي، آب پديدار گشته و قبل از گرسنگي طعام نمودار شده و براي آدميان نيز پاسخ قبل از پرسش و هدايت پيش از ضلالت و حجّت قبل از خلق يافت شده است: «الحُجّة قبل الخلق». گرچه در ساحت قدس الهي سؤال استيضاحي و بازخواست راه ندارد، چون او تمامي اشيا را ايجاد كرده و به كمال رسانده است: ﴿لايسئل عمّا يفعل و هم يسئلون﴾ ؛ ليكن سؤال استعطايي و استفهامي همواره وجود دارد و خداي متعالي، بهترين مسئول و بهترين معطي است، چون ذات اقدسي كه از علم و قدرت بي‏انتها، بخشش و سخاي بيكران و محبّت و علاقه به ماسوا، در حد فراوان برخوردار است و از جمله اسماي حسناي او «...خير المسئولين و... خير المعطين» است، كامل‏ترين مسئول خواهد بود. نداي رسا و الهي داعيه‏داران علم و دانش نيز، همواره به گوش جهانيان مي‏رسيد كه «سلوني قبل أن تفقدوني». گرچه اين اوج علم و عرش حكمت است كه از زبان عالي‏ترين شخصيت جهان انساني، پس از رسول اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم، يعني علي عالي اعلا(عليه‌السلام) صادر شده؛ ليكن انبيا و اوصياي الهي همواره به بشر توصيه مي‏كردند كه در گرداب جهالت نمانيد كه علم و دانش نزد ماست و در مرداب ضلالت نلغزيد كه هدايت در پيشگاه ما زانو زده است. اسلام به اصل مسئله پرسشگري سفارش كرده و خوب پرسيدن و طرح مسايل علمي و مباحث مفيد را همراه بهره‏مندي و اجر دنيوي و اخروي مي‏داند؛ از طرفي نه تنها براي سائل و مسئول بلكه براي مستمع و دوستدار آنها نيز اجر و پاداش قائل است و حضور در چنين جلساتي را مورد تشويق و تحسين قرار مي‏دهد، چنان‏كه امام علي بن موسي الرضا(عليه‌السلام) مي‏فرمايد: «فاسئلوا يرحمكم اللّه فإنّه يؤجر فيه أربعة: السائل و المعلّم و المستمع و المحبّ لهم». اين مقوله مهم و اساسي كه سراسر نظام تكوين را فرا گرفته، به عنوان زبان حال، و انسان را نيز احاطه كرده به عنوان زبان قال، از سه محور قابل تأمل و بررسي است: 1. پرسش چيست و چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟ 2. پرسشگر كيست و ويژگيهاي او چيست؟ چگونه بايد بپرسد و هدف او از پرسش چه باشد؟ 3. مسئول و پاسخگو كيست و چگونه بايد پاسخ دهد؟ هريك از محورهاي سه‏گانه فوق از اهميّت خاصّي برخوردار است، به گونه‏اي كه اگر اين موارد در حدّ اعلا باشند، بهترين و كامل‏ترين ارتباط وجودي شكل مي‏گيرد؛ البته محور سوم مهم‏ترين و اصلي‏ترين اركان سه‏گانه پرسش است. اگر مسئول همه شرايط لازم را دارا باشد، با پاسخ به پرسش سائل، نخست او را هدايت مي‏كند و سپس زمينه‏هاي رشد و تكامل او را فراهم مي‏سازد. لازم است سه محور ياد شده در جايگاه خود به تفصيل بيان شود تا فرهنگ پرسش و پاسخ كه يكي از رهيافتهاي پيشرفت و توسعه علم و دانش است، در تمامي زمينه‏ها رواج يابد؛ اما آنچه در حوصله اين پيشگفتار مي‏گنجد، اشاره‏اي گذرا به اين مبحث مهم و استمداد از رهنمودهاي اهل‏بيت(عليهم‌السلام) در اين زمينه است: پرسش و پاسخ در آينه رهنمود معصومان (عليهم‌السلام) روح پرسشگري و كنجكاوي، آميخته با سرشت و فطرت انساني، از آغازين روزهاي حيات با وي بوده و تا واپسين روزهاي عمر با او همنشين است. روح تشنه آدمي، همواره در پي كشف رازهاي نهفته و سر به مُهر هستي در تكاپو بوده و پيشرفت و تعالي علمي بشر در وجوه گوناگون را مي‏توان مرهون همين حيات پرسشگر و روحيه كنجكاو او دانست. در منطق استوار دين، پرسش كليد دستيابي به گنجينه‏هاي معرفت معرفي شده است: «العلم خزائن و مفاتيحه السؤال». دين اسلام، همگام با همين فطرت انساني، بشر را به پرسشگري ترغيب كرده و از تقليد كوركورانه و پيروي نابخردانه بازداشته است: ﴿فسئلوا اَهل الذكر اِن كنتم لا تعلمون﴾. امامان معصوم(عليهم‌السلام) نيز فرهنگ پرسشگري را در شاگردان و پيروان خود نهادينه كرده‏اند. در نظر پيشوايان ما، پرسش و پاسخ، نقد و نظر و برخورد انديشه‏ها، موجب پيدايش رأي صائب و استوار است: «اضربوا بعض الرأي ببعض يتولد منه الصواب» ، چنان‏كه شيخ بهايي در تعبير نغز و دلپذير خود مي‏گويد: «السؤال مؤنث و الجواب مذكر»؛ سؤال مؤنث و جواب مذكر است. تجربه مراكز پژوهشي نيز نشان مي‏دهد كه تناكح پرسش و پاسخ، تناوري نهال معرفت و باروري درخت انديشه را در پي داشته است. برخي رهنمودهاي معصومان(عليهم‌السلام) در زمينه پرسش، پرسشگر و مسئول چنين است: 1. پرسش بايد از حس دانش‏خواهي متعلّم پرسشگر برخاسته باشد؛ نه آنكه با پرسشهاي خود در پي آزمودن مسئول يا آزردن وي باشد: «سل تفقُّهاً و لا تسأل تعنُّتا» ؛ پرسش بايد براي فزوني فهم باشد؛ نه براي به دشواري افكندن مسئول. در انديشه پيشوايان ما، پرسشگري كه براي جهل‏زدايي و دانش‏افزايي خويش مي‏پرسد، همچون عالمان است و انديشوري كه بي‏دليل و نينديشيده لب به پاسخ گشايد، همانند جاهلان است: «الجاهل المتعلّم شبيه بالعالم و إنّ العالم المتعسّف شبيه بالجاهل». 2. پرسش بايد به گونه‏اي مرتبط و معقول باشد كه در حال، وضع، انديشه و كردار پرسشگر اثر بگذارد. پس پرسشهاي بي‏ربط و نامعقول پاسخي نخواهد داشت: «سل عمّا يعنيك» از چيزي بپرس كه درخور شأن تو باشد، نه فراتر از حيطه تفكر و انديشه يا رفتار و عمل تو. در نظر پيشوايان معصوم ما، وارد نشدن به امور نامربوط و نامعقول، نه تنها نشانه دانايي كه نشانه اسلام است، چنان كه امام موسي بن جعفر(عليه‌السلام) در توصيه‏هاي خود به هشام بن حكم مي‏فرمايد: «مِن حُسْن إسلام المرء ترك ما لا يعنيه» ؛ از نشانه‏هاي نيك اسلام، عدم دخالت در امور نامربوط است. 3. پرسشگر بايد پرسش خود را به نيكويي و در قالبي زيبا طرح كند، زيرا نيكو پرسيدن نيمي از دانايي است: «حسن السؤال نصف العلم». از برترين و بهترين بهره‏مندان اين فضيلت (نيكو پرسيدن) امام موحدان اميرمؤمنان(عليه‌السلام) است كه افزون بر «قلب عَقول»، در محضر رسول گرامي اسلام(‏صلي الله عليه و آله و سلم) «لساني سَئول» يعني زباني پرسشگر داشت. آن امام همام در فرازي از سخنان خود، اين خصوصيت را چنين وصف مي‏كند: «مَنْ أحْسَنَ السُؤال عَلِمَ»، «مَن عَلِمَ أحسن السؤالَ» ؛ كسي كه نيكو مي‏پرسد داناست و دانا نيكو مي‏پرسد. 4. سائل بايد حريم مسئول را مراعات كرده و از طرح پرسشهاي بي‏محتوا و بي‏مورد خودداري كند؛ «إنّ من حقّ المعلّم علي المتعلّم أن لا يكثر السؤال عليه». 5. مسئول بايد قادر بر جواب باشد، بنابراين فردي كه توانايي بر پاسخ به پرسشهاي عميق علمي را ندارد، نبايد خود را در معرض سؤالهاي خاص قرار دهد. امامان معصوم ما(عليهم‌السلام) پاسخ‏گوي تمامي پرسشهاي مطرح و شبهات عميق علمي بودند چنان‏كه خطاب به اصحاب خود مي‏فرمودند: «سَل عَمّا شِئت». 6. پاسخگو بايد هنگام پاسخ جواد باشد؛ يعني در پاسخ به پرسش بُخل نورزد و دانايي خود را به ديگران انتقال دهد تا زكات اندوخته‏هاي خويش را پرداخته باشد، چنان‏كه اميرمؤمنان(عليه‌السلام) به طور مطلق فرمودند: «زكاة العلم نشره» . سرگذشت اين دفتر با پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و پي‏ريزي نظام اسلامي و آزادي دين از اسارت نظام سياه ستمشاهي در ايران، پرسشهاي فراواني فراروي انديشه دوستان داخلي قرار گرفت، چنان‏كه دشمنان خارجي را به طرح و القاي شبهات فراواني واداشت. از سوي ديگر، ظهور و بروز مكاتب فكري جديد در غرب و بازتاب برخي پيشرفتهاي علمي غرب در كشور ما، پرسشهاي بسياري را در اذهان مردم، به ويژه قشر پرسشگر جوان پديد آورد. در اين ميان رسالت عالمان دين و ستارگان آسمان هدايت در هر عصر و مصري اين است كه همواره پاسخگوي سؤالات و شبهات مطرح در باب دين باشند و مسئوليت سنگين پاسداري از حدود و حريم شريعت را ايفا كنند. از بارزترين شخصيتهاي معنوي و علمي كه با استفاده كامل از اساتيد معرفت و اساطين معنويت، درخشش كم‏نظيري در جهان امروز داشته، استاد علاّمه جوادي آملي است كه در پرتو تعاليم وحياني و آموزه‏هاي آسماني قرآن و عترت(عليهم‌السلام)، به دريايي زلال با درّهايي سفته تبديل شده و در جهان امروز وظيفه پاسباني از حريم شريعت را برعهده گرفته‏اند و راست قامت و استوار در برابر هجمه‏هاي دروني و بيروني وارد بر دين ايستاده‏اند و به رغم كثرت مشاغل علمي و فكري، هيچ‏گاه حضور ميان مردم، به ويژه جوانان پرسشگر را فراموش نكرده و همواره چون پدري دلسوز براي پاسخگويي به پرسشهاي فرزندان جوان جامعه اسلامي، ميان آنان حضور يافته و با متانتي مثال زدني، به پرسشهاي خرد و كلان آنان پاسخ گفته‏اند. دسته‏بندي پرسشها و تبويب آنها بر اساس شاخه‏ها و گرايشهاي علمي موجود در آثار استاد است كه در زمينه‏ها و شاخه‏هاي زير دسته‏بندي مي‏شود: 1. تفسير قرآن كريم (ترتيبي و موضوعي). 2. معارف عترت (عليهم‌السلام). 3. فلسفه و كلام. 4. اخلاق و عرفان اسلامي. 5. فقه و حقوق اجتماعي. بر اين اساس در هر يك از دفترهاي «نسيم انديشه»، پرسشها و پاسخهاي مربوط به يك يا چند شاخه علمي (قرآن، عترت، فلسفه و كلام، اخلاق و عرفان، فقه و حقوق اجتماعي) ارائه مي‏شود. شايان گفتن است كه بيشترين پرسشها به صورت حضوري و شفاهي مطرح شده و استاد نيز با رعايت سطح علمي مخاطبان و به اقتضاي فضاي خاص جلسات، به آنها پاسخ داده‏اند، از اين رو بسياري مباحث سنگين علمي، به گونه‏اي تبيين و ارائه شده كه فهم آن براي مخاطبان عمومي، به ويژه جوانان و دانشجويان كه مخاطبان اصلي استاد در اين جلسات بوده‏اند، آسان گردد. اين نكته را نيز بايد افزود كه به اقتضاي نشستهاي پرسش و پاسخ، پرسشها متنوع و پراكنده بوده و در مرحله تدوين مجموعه «نسيم انديشه»، كوشيده‏ايم پرسشها را هماهنگ با شاخه‏هاي اصلي آثار استاد جوادي آملي دسته‏بندي و ساماندهي كنيم. در عين حال، گاه پيوند برخي پرسشها با عنوان فصل چندان وثيق نيست. در پايان، ضمن تقدير از مجموعه دوستاني كه در انتشار اين اثر همكاري نمودند، به خصوص حجج اسلام سيد محمود صادقي و ولي اللّه عيسي زاده، اميدواريم اين اثر بتواند پاسخ درخوري براي نسل پرسشگر و جوان كشور اسلامي ما باشد. آیه الله جوادی آملی - 5 - 1 1394
  •  حوزه و روحانیت
    حوزه و روحانیت علم و دين، تاريخ پرماجرايي را پشت سر نهاده‌اند و در هر دوره با جنگ و نزاع ساختگي، يكي چيره و پيروز و ديگري رنگ باخته و شكست خورده رخ مي‌نمود. ترديدي نيست كه بنياد فرهنگ انساني با جلوه دين آغاز شد و در هيچ دوره‌اي دين، انسان و جوامع را رها نساخت؛ انبياي الاهي به طور مرتّب و پشت سر هم: ﴿ثُمَّ اَرسَلنا رُسُلَنا تَترا﴾ به منظور راهنمايي بشر، دين را كه راه سعادت بود به آن‌ها مي‌آموختند. آشنايي انسان با آغاز و انجام هستي و ارتباط با جهان ماوراء، شأن رسمي سفراي الاهي بود؛ آنان با بيان آموزه‌هاي دينی و زمامداري جوامع، رسالت خويش را كه خروج انسان از ظلمت به نور بود به انجام مي‌رساندند: ﴿الر كِتـٰبٌ اَنزَلنـٰهُ اِلَيكَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُمـٰتِ اِلَى النّورِ بِاِذنِ رَبِّهِم اِلىٰ صِر‌ٰطِ العَزيزِ الحَميد﴾. تعليم كتاب و حكمت، انذار و تبشير، تبليغ و ترويج، امر به معروف و نهي از منكر و... از شؤون رسمي و امور محوّل الاهي بود كه آنان به درستي و تحت اشراف حضرت ربوبي انجام مي‌دادند. حكمت كه شناخت جهان هستي آن‌گونه كه هست و اقدام و عمل آن‌گونه كه بايد و شايسته است، از جمله آموزه‌هاي مستقيم آنان بود. پيام‌آوران آسماني از ره‌گذر حكمت و بيان حقايق در دو بعد نظر و عمل، علم و دانش را به بشر آموزش مي‌دادند. اگر مطالبي كه در كتب و صحف سفراي الاهي بود، بيش‌تر به جنبه الاهي انسان مي‌پرداخت، تعليم حكمت كه از برنامه‌هاي رسمي و اصيل آنان بود بيش‌تر به مباحث دانشي و جنبه بشري انسان توجّه داشت؛ گرچه علم به معناي امروزي آن كه در قالب‌هاي تجربي و رياضي ارائه مي‌گردد در آن روزگاران وجود نداشت امّا فرمت‌ها و اَشكال ديگري از علم و آگاهي را به صورت پند و اندرز و موعظه، يا داستان و قصه يا امثال و حكم و يا تاريخ پر سرگذشت گذشتگان را به بشر تعليم مي‌دادند و از اين طريق دانش‌هاي دو حوزه حكمت نظري و حكمت عملي به جامعه آموخته مي‌شد آیه الله جوادی آملی حجت الاسلام و المسلمین جعفر آریانی 1 264 2 1391
  •  آفاق اندیشه
    آفاق اندیشه کتاب «آفاق اندیشه» با موضوع سخنان و رهنمودهای حضرت آیت الله جوادی آملی در دیدار با شخصیت های جهانی، مسلمانان مقیم خارج از کشور و پیروان ادیان و مکاتب گوناگون است که در پاییز سال 1389منتشر شده است. این اثر ارزشمند از پنج بخش شامل دیدار و گفت وگو با مسلمانان کشورهای اسلامی، دیدار و گفت وگو با رهبران سیاسی شوروی سابق، دیدار و گفت وگو با گروه هایی از کشورهای هند و تایلند و تانزانیا، دیدار و گفت وگو با دانشمندان و مسئولان و طلاب غربی و هم چنین سخنرانی در کشورهای اروپایی و آمریکایی تشکیل شده که از سوی مرکز نشر اسراء منتشر شده است. در بخش اول این کتاب بیانات و رهنمودهای حضرت آیت الله جوادی آملی در دیدار فرزند آیت الله حکیم، معاون نخست وزیر عراق، طلاب و فضلای بصره عراق، جمعی از شیعیان کشور کویت، اساتید دانشگاه های سوریه، عمار قدوره از کشور سوریه، مسئولان جنبش حزب الله، رزمندگان لبنانی، گروهی از مسلمانان کشور ترکیه، گروهی از شیعیان کشورهای عربی، العطاس معاون نخست وزیر مالزی، مسئولان مؤسسه دارالهدی در کشورهای آفریقایی، گروهی از مسلمانان نیجریه، دکتر حافظ منیرالدین احمد از کشور بنگلادش و شیخ الاسلام آلبانی اشاره شده است. در بخش دوم این کتاب به دیدار و گفت وگوی معظم له با رهبران سیاسی شوروی سابق اختصاص دارد، که علاوه بر گزارش سفر به شوروی سابق و ملاقات با گورباچف، به دیدار یوگنی پریماکف فرستاده میخائیل گورباچف و هم چنین نماینده دانشگاه دولتی مسکو و گروهی از مسیحیان روسیه نیز پرداخته شده است. هم چنین دیدار با وزیر رفاه هندوستان، راهبان بودایی مذهب تایلندی و پرفسور عبدالعزیز ساشادینا از جمله مطالب اشاره شده در بخش سوم این کتاب می باشد. در بخش چهارم به دیدارهای معظم له با پرفسور اشتوله آلمانی، دکتر ولف احمد آریس از آلمان، سفیر واتیکان و گروهی از کشیشان و پرفسور آوانگلوس موتچوپولوس از یونان اشاره شده است. بخش پنجم این کتاب با گزارشی از سفر حضرت آیت الله جوادی آملی به چند کشور اروپایی از جمله فرانسه، سوئیس، اتریش، ایتالیا، آلمان، انگلستان آغاز شده و سخنرانی معظم له در جمع جانبازان، دانشجویان و مسئولان ایرانی در آلمان، سفارت جمهوری اسلامی در ایتالیا، مجمع جهانی اسلامی لندن، جمع شیعیان لندن، سفارت جمهوری اسلامی در پاریس، انجمن اسلامی وین، دیدار شیعیان اتریش در مرکز اسلامی اتریش و سمینار آزادگان در سانفرانسیسکو نیز درج شده است. آیه الله جوادی آملی حجت الاسلام علی اسلامی 1 440 1 1389
  •  صهبای حج
    صهبای حج حج كه يادگار ابراهيم (ع) و ميراث همه پيامبران است، ركن وثيق و حبل متينی است كه يادش هر مشتاقی را بر زورق اميد می‌نشاند و نامش هماره با دريايی از آرزو همراه است. اذان اول پيام توحيد را در سراپرده دل‌های مؤمنان می‌نشاند و بذر عشق و دانه شوق را در سرزمين جان می‌پروراند و همه را در ميقات الهی فرا می‌خواند، با احرام به حرم خويش می‌كشاند، به بلد امن مكه دعوت می‌كند، به زمزم و صفايش می‌رساند. آن‌گاه شوق لقايش را در دل می‌نشاند، به خانه‌اش می‌برد و به وصالش بشارت می‌دهد، در عرفان عرفات خود غرقش می‌كند، در شب روشن مشعر طلوع بدون غروب خورشيد خود را می‌نماياند، به منای عشق می‌كشاند و در مسلخ آرزوها اسماعيل دوستی به غير او را ذبح می‌كند و شيطان و نفس سركش انسانی را با نار غضب رمی می‌كند و آن‌چه كه جلوه‌های محبت به اوست به نور رحمت جذب می‌كند، آن‌گاه خالص كرده واصل می‌كند، به درون كعبه می‌خواند تا خود درون كعبه دل درآيد. اما اذان دوم كه با صلای ابراهيمی، بيان شد و با صلابت علوی تثبيت شد، حج حقيقی را كه حضور فرهنگ اصيل آن در همه عرصه‌های زندگی است، به گوش جان می‌رساند. حج، كنگره جاودان و ديوان سراسر آيين دين اسلام است. حج، حقيقت وحدت، نماد عزت و ظهور شوكت جامعه اسلامی است. لبيك آن بارقه است و اذان آن صاعقه. اگر مروه‌اش صفا دارد و زمزم آن وفا، رميش جفا دارد و سينه شياطين شرك و كفر را می‌شكافد. از اين رو بايد هر دو اذان را شناخت و با هر دو آهنگ هماهنگ بود. برای آشنا شدن به اين دو صلای آسمانی و اذان زمينی و برای پی بردن به حقايق و اسرار و حكمت‌های فراوان موجود در حج، مجموعه‌‌ آثار گفتاری و نوشتاری فقيه، حكيم و مفسر فرزانه، آيت‌الله جوادی آملی درباره‌‌ حج و زيارت، تنظيم و تدوين شده و با بازنگری ايشان و اصلاح، تكميل و اضافات فراوان غنا يافته، بر مطلوبيت آن افزوده شده و به مشتاقان معارف عرضه می‌‌شود. اين كتاب كه مشتمل بر چهار بخش مرتبط با هم است، مجموعه كاملی است كه از آغاز سفر حج تا انجام آن را در بر می‌گيرد. عناوين بخش‌های چهارگانه كتاب عبارت است از: ۱ ـ ابعاد حج ۲ ـ اماكن حج ۳ ـ مناسك حج ۴ ـ زيارت، كه هر يك از بخش‌ها، فصولی را در بر دارد و مجموعه آن‌ها به ۳۶ فصل می‌رسد. بخش نخست كه بيشتر به تبيين جايگاه، اهميت و نظام حج در اسلام می‌پردازد، شامل مباحثی كلی درباره‌‌ ابعاد حج است كه بر ديگر مباحث كتاب پرتوافكن است. از اين رو در بخش‌های ديگر، گاه مصاديقی از اين بحث‌های كلی ارائه می‌شود؛ مانند بيان نمودهای توحيد در حج، نقش ولايت در شئون حج و سيرت حج‌گزار. بخش‌های دوم و سوم كه بر اساس ترتيب مناسك عمره و حج تنظيم شده، شامل بحث‌هايی درباره برخی از معارف و اسرار و ويژگی‌های اماكن و مناسك حج و نيز بيان شرايط، اوصاف و مراتب حج‌گزاران و زائران است. بخش چهارم نيز به بيان معارفی درباره‌‌ زيارت اختصاص داده شده؛ زيرا كمال و تمام حج به حضور در نزد پيشوای معصوم (ع) است و بدين لحاظ مستحب است سفر حج به زيارت خاندان نبوت و امامت (ع) ختم شود. از خصايص ارزشمند اين كتاب كثرت و تنوع پانوشت‌ها و منابع ارجاعی است كه رهگشای محققان و پژوهشگران اين‌گونه مباحث خواهد بود. آیه الله جوادی آملی حجت الاسلام حسن واعظ محمدی 1 686 1 1389