درباره تفسیر تسنیم
تفسیر گرانسنگ تسنیم، محصول درس تفسیر ترتیبی حكیم متأله، فقیه و مفسر گرانقدر معاصر، حضرت آیتالله جوادی آملی (دامت بركاته) در جمع عالمان و قرآنپژوهان حوزوی در بازه زمانی تقریباً چهل سال است. درس تفسیر استادِ مفسّر، شجرهٔ طوبای بهشتی بود كه با عنایات ربّانی در زمینهٔ مستعد حوزهٔ علمیهٔ قم به بار نشست و امروز دینپژوهان فرهیخته، بهویژه قرآنپژوهان و مفسران، در ایران و سراسر جهان از میوههای شاداب و شیرین آن بهره میبرند؛ چنانكه سایه و نسیم دلپذیر آن از راه تبیین و تبلیغ خواص، عطیهٔ الهی برای تودهٔ مسلمانان است.
تفسیر ارزشمند تسنیم را بهحق باید «سَنام» و قله معرفت قرآنشناسانه روزگار معاصر دانست، چنانکه قرآنپژوه معاصر، آیتالله معرفت از این تفسیر، با وصف «تفسیر عرفانی والا» یاد میكند و از مفسر آن با عنوان «عارف حكیم» نام میبرد. وی همچنین پس از معرفی تفسیر موضوعی آیتالله جوادی آملی و اشاره به شیوهٔ تفسیری ایشان (تفسیر قرآن با قرآن) و بهرهگیری ایشان از روایات معصومان (ع)، مفسّر را «دارای پیوندی مداوم با قرآن و معلم و مدرّس مباحث قرآنی سابقهدار در مراكز علمی و دینی حوزوی و دانشگاهی» میشناساند.
در عرصه جهانی و بینالمللی نیز شایان توجه است که سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان كنفرانس اسلامی (آیسیسكو) و همچنین سازمان فرهنگ و ارتباطات جمهوری اسلامی نیز در پیام خود به مناسبت برگزیده شدن تسنیم بهعنوان «تحقیق برتر در عرصه مطالعات اسلامی و قرآنی» در سال 1385 هجری شمسی، 2006 میلادی، خطاب به مفسّر، بهعنوان «حكیم متألّه، فقیه و مفسر برجسته و گرانقدر» چنین آوردهاند: «اثر برجسته جنابعالی در تفسیر قرآن كریم (تسنیم) بهعنوان تحقیق برتر در عرصه مطالعات اسلامی و قرآنی انتخاب گردیده است و بهپاس سالها بهرهمندی متفكران جهان اسلام از اندیشههای بلند و بینش و دانش وسیع حضرتعالی، بهویژه در زمینهٔ تفسیر قرآن كریم كه بخشی از آن در تفسیر شایستهٔ فوق تجلی یافته است...».
در پیام مدیر دفتر منطقهای آیسیسكو در تهران (مدیر المكتب الإقلیمى للإیسیسكو بطهران) نیز چنین آمده است: «سماحة آیة الله العلامة عبدالله الجوادي الآملي! أتشرف أن أُقدم لسماحتكم التهنئة والتبریك لاختیاركم أحد أبرز المؤلّفین الثلاث في العالم الإسلامي في مجال الدراسات الإسلامیة بعام 2006 من قِبَل منظمة الإیسیسكو ورابطة الثقافة والعلاقات الإسلامیة وذلك تقدیراً لكتابكم القیم وهو «التفسیر التسنیم» ... ولا یخفی علی أهل العلم والفضیلة بأنّ سماحتكم تعتبرون من أبرز الأساتـذة الفذّة في العالـم الإسلامي ـ وبحمـد الله ـ تمكّنتم أن تستـوعبـوا ـ بعبقریّتكم المثالیـة وبمنتهی الدقّـة والدرایـة ـ ظرایف الفلسفة و العرفان و علم الكلام و استخدمتم كلّ ذلك لصالح كتاب النور و الدیجور، فهنیئاً لكم علی ذلك التوفیق؛ جناب آیتالله، علّامه عبدالله جوادی آملی! افتخار دارم كه تهنیت و تبریک خود را به مناسبت انتخاب شما بهعنوان یكی از سه مؤلّف برجسته در جهان اسلام در عرصهٔ پژوهشهای اسلامی در سال 2006 از سوی آیسیسكو و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی تقدیم كنم. این انتخاب برای ارجنهادن و قدردانی از كتاب ارزشمند شما، تفسیر تسنیم است. بر فرزانگان و فضیلتمندان پوشیده نیست كه جنابعالی از برجستهترین اساتید كمنظیر در جهان اسلام به شمار میآیید و بحمدالله با نبوغ و خلاقیت فاخر و نمونه و با نهایت دقت و درایت، توانستید ظرایف دانشهای فلسفه، عرفان و كلام را فراگیرید و همه آنها را در خدمت كتاب نور [قرآن] به كار گیرید. چنین توفیقی گوارایتان باد».
گفتنی است که در سال 1387هـ.ش نیز تسنیم در نمایشگاه بینالمللی قرآن كریم در تهران رتبهٔ نخست را به خود اختصاص داد و بهعنوان «پژوهش برتر» شناخته شد و در همین سال، در «جشنواره ملی نوآوری و شكوفایی» در شاخهٔ علمیِ «حوزهٔ علوم ارزشی و معرفتی گروه دانشمندان حوزه و دانشگاه» برگزیده شد. در ادامه، تحت سه عنوان درباره تفسیر گرانسنگ تسنیم پرداخته خواهد شد.
قسمت اول: حیات قرآنی و سیره تفسیری مفسّر
ـ تاریخ اشتغال به تفسیر و انگیزة تدریس آن
ـ مَنهج تفسیر و شیوة تدریس آن
ـ ملحوظ بودن هویّتِ جمعی قرآن در تفسیر آن
ـ تأثیر منابع دینی (غیر قرآن) در تفسیر آن
ـ کیفیّت تقریر معارف تفسیری
مفسّر گرانقدر حضرت آیتالله جوادی آملی در مقالهای حیات قرآنی و سیره تفسیری خویش را بدین صورت مکتوب فرمودهاند:
حیات قرآنی و سیره تفسیری اینجانب، عبدالله جوادی آملی، به طور اجمال در طیّ چند فصل، چنین تحریر میشود.
1. تاريخ اشتغال به تفسير و انگيزهٴ تدريس آن
قرآن که ثقل اکبر و اولین منبع نقلی دین است، مرجع علمی تمام مسلمین بهویژه عالمان دین است و هرکسی به فراخور اشتیاق و احتیاج خویش، به آن رجوع میکند. بنده نیز گذشته از این سنّت دیرپای حوزوی، بر اثر شاگردی در محضر اساتیدی در ترجمه، تفسیر، تدریس و تصحیح کتابهای تفسیر و تألیف آنها مخصوصاً علّامه طباطبایی - میکوشیدم حشر بیشتری با قرآن حکیم داشته باشم؛ لذا زمانی برای حوزویان، گاهی برای دانشگاهیان، و زمانی نیز برای برادران ایمانی در سطوح مختلف، بحثهای قرآنی داشتم.
در سالهای 1355 ـ 1357 که با رحلت شتاء و صیف، زمستانها در قم، تَشتّی و تابستانها در مشهد، تَصیّف داشتم، تدریس قرآن کریم به صورت ترتیبی یا موضوعی، جزو برنامههای تابستانی مشهد به شمار میرفت.
سالهای 1358 ـ 1360 که با سعی بین صفاء قم و مروه تهران، طواف میکردم، تدریس تفسیر سلسلهای و موضوعی جزو وظایف رسمی تلقّی میشد؛ امّا هیچکدام از اشتغالهای ممتد، اعمّ از تفسیر ترتیبی یا موضوعی، بدون انگیزه متعارف حوزوی نبود؛ زیرا یا طبق دعوت یک نهاد، مؤسّسه، ارگان و... صورت میپذیرفت، یا برابر پیشنهاد برخی از متعلّمان حوزه یا دانشگاه انجام مییافت، و مانند آن.
از طرف دیگر، علوم رایج و رسمی حوزههای علمی که بهعنوان درس رسمی (پیشمطالعه، حضور در درس، مطالعه بعد از درس، مباحثه بعد از مطالعه، و گاهی تحریر و تقریر) تلقی میشد، صرفنظر از دروس پایه، مانند شُعَب متنوّع ادبی، به سه رشته تقسیم میشدند: 1. عمومیترین رشته، مانند فقه و اصول فقه که دارای مراتب متعدد است (عام، خاص، اخص)؛ 2. رشته خصوصی که در کنار فقه و اصول، برخی از حوزویان فرامیگیرند؛ مانند حکمت و کلام که دارای درجات متعدد است (عام، خاص، اخص)؛ و 3. خصوصیترین رشتههای علوم حوزوی، عرفان است که جز اوحدی از طالبان علم، به اشتغال آن نمیپردازند و آن رشته نادر نیز چونان رشتههای دیگر، دارای مراحل متعدد است (عام، خاص، اخص).
البته مرحله نهایی هر کدام از این رشتهها بهویژه حکمت و عرفان، بهره نوادری از خواصّ خواهد شد: «جَلَّ جَنابُ الحَقّ عَن أن یکونَ شریعةً لکل وارد أو یطّلع علیه إلّا واحد بعد واحدٍ»؛ و چنانکه فرمودهاند: «و ما کل أحدٍ یعرف هذا، وأنّ الأمر، علی ذلك، إلّا آحاد من أهل الله، فإذا رأیت من یعرف ذلك فاعتمد علیه».
در هـر هـزار سـال به بـرج دلی رسد در آسمان لطف از این سان ستارهای
راقم سطور به سهم خود به علوم یادشده اشتغال داشت؛ لیکن تفسیر بهعنوان درس رسمی، نه جَنْبی، و به طور عمومی، نه خصوصی، چند سالی (اوایل ورود علامه طباطبایی - به قم) توسط معظمٌله (نه در حدّ درس فقه و اصول) افاضه میشد؛ لیکن دیری نپایید که چون گذشته ممتدّ تاریخ، مهجور گشت.
پاییز 13۶1 بدون سابقه دعوت، پیشنهاد، سنّت حوزوی و هیچ عامل دیگر، بلکه فقط به سائقه نفحه ملکوتی، مصمّم شدم که تفسیر قرآن کریم چون فقهِ دارج، رایج شود و صدها نفر در حریم مائده و حَرَم مأدبه وحی، احرام ببندند، و فِئام اندر فِئام در نهر و بحر کلام خداوند، سباحت و غوص نمایند، و از طارف و تَلیدِ آن، طرفی بندند، و کام مشتاقان معارف الهی را که طنین دلنواز: «اطلبوا العلم ولو بایران»، بهعنوان اوّلین پیام ثوره اسلامی به رهبری امام راحل -، صَوْلَت و ثوْرَتِ مرکزیت اقلیمهای دیگر آنان را به ایران (یا به بنان و بیان ایرانی) سوق داد، شیرین نمایند.
این دولتِ بی خونِ دلْ به کنار آمده، با تَشْتِیَه در حوزه علمیّه قم و تَصْیِیْف در حوزه علمیّه مشهد، همچنان تا سال هزار و سیصد و شصت و شش هجری شمسی ادامه داشت، و با حضور در حوزتین، رسالتِ گسترش و رسمیّت تفسیر ترتیبی، موضوعی، علوم قرآنی، ایفا میشد تا زمانی که بر اثر کهولت سنّ و گریز قوّت به ضعف و گرایش ضعف به قوّت: ﴿اللهُ الَّذى خَلَقَكُم مِن ضَعفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ ضَعفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ قُوَّةٍ ضَعفًا و شَيبَةً يَخلُقُ ما يَشاءُ و هُوَ العَليمُ القَدير﴾، توفیق اصطیاف مشهد به دست نیامد؛ ولی خدای منّان با نسخ یا اِنساءِ آیتِ حوزه تدریس تابستانی، لطف تدوین دروس را با تبدیل بیان به بنان، اتیان نمود: ﴿ما نَنسَخ مِن ءايَةٍ اَو نُنسِها نَأتِ بِخَيرٍ مِنها اَو مِثلِها﴾؛ و این فیض خداوند دائم الفضل تا تاریخ تحریر این رساله کوتاه به عنوان سیره تفسیری راقم سطور، ادامه دارد. امید است تا پایان تفسیر قرآن حکیم، همچنان مستدام باشد.
2. مَنهج تفسير و شيوهٴ تدريس آن
روش تفسیر کتاب تدوینی، همانند شیوه تفسیر کتاب تکوینی است. کتاب تکوین که همان نظام عینی و جهان خارج از ذهن است، به طور مستقیم و غیرمستقیم از چند جهت قابل شناخت و تفسیر است.
آنچه به طور مستقیم در تفسیر کتاب تکوین، سهم مؤثّر دارد، فقط شهود عرفانی و عقل برهانی است، و در این بخش یعنی شناخت مستقیم، راه سوم به نام «نقل» وجود ندارد؛ زیرا موجود خارجی که همان قرآن تکوینی خداوند است، مؤلّف از حقیقت هستی و مفهوم به معنای عام است که حاکی از آن حقیقت خواهد بود.
اگر موجود عینی با حقیقت خویش، یعنی اصل هستی خود شناخته شود، چنین شناختی، شهودی و حضوری خواهد بود، و مشهود و معروف او نیز هستی و حقیقت وجود همان شیء است؛ و اگر با مفهوم حاکی از آن موجود شناخته شود، چنین معرفتی، فکری و حصولی خواهد بود، و معروف و معلوم او نیز ماهیت یا مفهوم حاکی از آن شیء است؛ در این بخش راه دیگری به نام نقل وجود ندارد.
تفاوت راه حصول و حضور، تنها در معروف و مشهود نیست، بلکه در جهت دیگر هم است؛ و آن این که اگر شاهد عینی، مستغرق در بحر شهود نباشد و بین مبادی برهان و مدارج عرفان جمع کرده باشد، میتواند مشهود حضوری خود را برای خردپیشگان فکری مبرهن کند تا متفکران عقلی، مَنْتوج عرفانِ شاهد را در جان برهان بفهمند؛ زیرا عرفان فوق برهان است و قابل تنزّل به جامه مفهوم و کسوت ماهیّت است تا در دسترس حکیم برهانمدار قرار گیرد. ولی متفکّر ذهنی، توان آن را ندارد که معلوم حصولی خود را مشهود حضوری کند، و آن را بهعنوان ارائه ملکوت به شاهد عرفانی نشان دهد؛ زیرا قلمرو نفوذ او غیر از ماهیّت و مفهوم، چیز دیگری نیست و این امور در خارج از منطقه ذهن، گرچه بهتبع وجود یافت میشوند، هرگز مشهود عینی نخواهند شد. غرض آن که شناخت مستقیم کتاب تکوین غیر از راه برهان عقلی و عرفان قلبی، چیز دیگری نیست؛ آنگاه به طور غیرمستقیم، عالِمی که از آیات و سوَر قرآن تکوینی از راه برهان یا عرفان آگاه شد، دیگران را از فهمیدههای خویش یا از مشهودهای خود باخبر میکند که در اینجا جریان نقل و استناد آن به عقل حکیم یا قلبِ عارفِ شاهد، مطرح خواهد شد.
بنابراین، معرفت کتاب تکوینی مستقیماً از راه عقل یا شهود خواهد بود، سپس با نقل مستند به یکی از آن دو راه محقّق خواهد شد. در این موطن، تنبّه به سه نکته که در جای خویش مسلّم است، سودمند خواهد بود:
اوّل آن که راه عقل باید از رهزن هرگونه مغالطه مادّی و معنوی، ذاتی و عرضی که به مادّه یا صورت استدلال برمیگردد، اَمن باشد تا رونده آن، یعنی متفکّر خردورز، از گزند خیال و قیاس و گمان و وهم، مصون بماند و یقین که از نادرترین گوهرهای علمی است، حاصل شود.
دوم آن که صراط شهود، چونان راه فکر حتماً باید بَیّن یا مُبَیّن باشد؛ یعنی همانطور که در استدلال بر مطلبی که بدیهی و بَیّن نیست، قطعاً باید به بدیهی منتهی شود، وگرنه نظری متّکی به نظری یا پیشفرض، مفید یقین نبوده و مُبَیّن نخواهد بود، صراط مشاهده نیز باید از رهزن هواجس نفسانی و تمثّلات شیطانی ایمن باشد و تنها راهی که مصون از هر کشف ناصواب است، همانا راه شهود انبیا و اولیای معصوم الهی است که بهمثابه بدیهی و بَیّن تلقّی میشود، و هرگونه کشف دیگر باید به چنین میزانِ معصومی سنجیده شود و مطابق آن باشد؛ وگرنه معتبر نخواهد بود.
سوم آن که راه نقل باید واجد عناصر محوری سهگانه باشد؛ یعنی اصل صدور آن قطعی، جهت صدور آن ـ که برای بیان واقع صادر شده ـ قطعی، و دلالت آن نیز نصّ باشد؛ وگرنه با اعتماد بر ظنون حاصل از اصول لفظی، مانند اصالت اطلاق و اصالت عموم، و اصول عقلایی نظیر اصالت عدم غفلت، اصالت عدم سهو، و اصالت عدم نسیان، هرگز یقینِ علمی حاصل نمیشود و در غیر امورِ عملی، مانند فقه، اخلاق، و حقوق، حجّت نخواهد بود. اکنون که روش تفسیر «قرآن تکوینی» که متن نظام آفرینش است، روشن شد، منهج تفسیر «قرآن تدوینی» که تمثّل کلامی جهان امکان است، معلوم خواهد شد.
با این وصف، معرفت علوم و مفاهیم و حقایق قرآن حکیم نیز به طور مستقیم منحصر در راه تفکّر عقلی، و تأمّل و تعمّل شهودی است، و به طور غیرمستقیم از راه نقل مستند به یکی از دو راه نظر عقلی و بصر قلبی خواهد بود. شرایط اعتبار عقل و شهود و نقل و موانع حجیّت هرکدام از این سه راه، همان است که در تبیین نهج شناخت قرآن تکوینی بازگو شد؛ زیرا تفسیر قرآن تدوینی، تفسیر معالواسطه قرآن تکوینی است؛ چنانکه فخر رازی در تفسیر آیه 164 سوره بقره: ﴿اِنَّ فى خَلقِ السَّمــوتِ و الاَرضِ﴾، از عمر بن حسام نقل میکند که کتاب مجسطی را بر عمر ابهری قرائت میکرد. روزی یکی از فقیهان پرسید: چه میخوانید؟ عمر ابهری گفت: آیهای از قرآن را تفسیر میکنم و آن آیه این است: ﴿اَفَلَم يَنظُروا اِلَى السَّماءِ فَوقَهُم كَيفَ بَنَينـها...﴾، و من چگونگی بنیان آن را تفسیر میکنم. آنگاه امام رازی سخن عمر ابهری را تصدیق کرد و چنین گفت: «ولقد صَدَقَ الأبهري فیما قال فإنّ کلّ من کان أکثر توغّلاً في بحار مخلوقات الله تعالی، کان أکثر علماً بجلال الله وعظمته».
البته پرهیز از تفسیر قرآن مجید، طبق فرضیههای غیرثابت، لازم خواهد بود؛ لیکن تبیین آیات تدوینی آفرینش، در حقیقت بهمثابه تفسیر آیات تکوینی آن است؛ زیرا آیات تدوینی نیز متصدی شرح اسرار کتاب تکوینی خداست.
نکته مهم در این فصل دوم آن است که هریک از راههای یادشده، سراجِ روشنگر کالای وحی است، نه خودِ متاع؛ و هریک از آنها بهعنوان صراط مطرح است، نه هدف. آنچه از آن بهمثابه چراغ راه بهره برده میشود، همانا «عقل فکری» و «نقل سمعی» است؛ زیرا «شهود قلبی» بهره اوحدی از سالکان شاهد است: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ وَ صَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ».
نکته: چون اجماع به هر تقریبی که تقریر شود، اعم از محصّل و منقول، به نقل برمیگردد، حجیّت و اعتبار آن از سنخ تفسیر و تعریف غیرمستقیم است، نه مستقیم؛ زیرا تفسیر مستقیم، همان عقل و شهود است.
3. ملحوظ بودن هويّت جمعي قرآن در تفسير آن
تفسیر یک بسیط حقیقی و منقطع از غیر خود، با تفسیر یک مرکّب تکوینی یا مؤلّف تدوینی، یکسان نخواهد بود؛ زیرا موجود بسیط گسسته از غیر خود، نه علّت چیزی است و نه معلول چیز دیگر، و نه سبب داخلی دارد و نه سبب خارجی؛ لیکن در مورد موجود مرکّب تکوینی مانند نظام عینی جهان یا مؤلّف تدوینی مانند قرآن کریم، بدون لحاظ هویّت جمعی آن، شناخت کامل هیچ جزئی از آن میسور نیست، بلکه هر جزئی را باید با مطالعه اجزای دیگر آن مرکّب بررسی کرد؛ یعنی قرآن اعم از تکوینی و تدوینی آن، دارای آیاتی است که با هماهنگی کامل، یکدیگر را تفسیر میکنند.
آیات کتاب تکوینی خداوند بر اثر ربط علّی و معلولی به یکدیگر، پیوند علمی هم خواهند داشت؛ زیرا «ذوات الأسباب لا تُعرفْ إلّا بأسبابها». بهترین راه شناخت اشیاء، همانا معرفت علل و اسباب آنهاست؛ چنانکه شناخت معالیل و علائم نیز در معرفت علل و اسباب بیاثر نخواهد بود، و با شناخت لوازم و ملزومات و ملازمات و مقارنات اشیاء، پی بردن به آنها آسان خواهد شد. از این رهگذر، میتوان گفت که قرآن تکوینی، دارای آیاتی است که مفسّر یکدیگرند.
آیات کتاب تدوینی خداوند بر اثر تألیف اعتباری، نه حقیقی، از وحدت شخصی برخوردار نیست، و از ربط علّی و معلولی بین سورهها و آیهها و کلمات سهمی نمیبرد، لیکن گذشته از یک شهادت عمومی در تمام تألیفهای حکیمانه بر انسجام مطالب یک کتاب وزین علمی و امکان استفاده تفسیری از درون خود کتاب، قرآن حکیم دارای ویژگیای است که بر اساس آن جمله معروف «القرآن یُفَسّر بَعْضُهُ بعضاً»، از زبان و قلم سالف و آنف شنیده و دیده میشود.
از متقدّمان، ابوجعفر محمد بن جریر طبری متوفای 310هـ.ق، و از متوسطان، امام فخرالدین رازی، و از متأخّران محمد عبده و رشیدرضا، همگی به جمله مزبور تصریح کردهاند و پشتوانه این قولِ مقبول، حدیث مأثوری است که «...ینطق بعضُه ببعضٍ...»؛ و کلام دیگری که فرمودهاند: «و ذکر انّ الکتاب یصدّق بعضُهُ بعضاً و أنه لا اخْتلاف فیه».
پشتیبان حدیث مزبور و مانند آن، همین آیه 82 سوره نساء و نظیر آن است که آیات قرآن تدوینی را مثانی و منعطف به یکدیگر، و متشابه و همگونِ هم، و متعانِق و همآوا با یکدیگر معرفی میکند، و چنین انسجام زوالناپذیری را پایه تحدّی و مایه اعجاز میشمارد که در این صورت، با تقریر تلازم بین مقدّم و تالی در قیاس استثنایی مستفادِ از آیه مزبور از یک سو، و بطلان تالی و اثبات نقیض مقدّم از سوی دیگر، لزوم تفسیر آیات به یکدیگر کاملاً معلوم میشود.
قرآن تدوینی از لحاظ محتوا هماهنگ و مفسّر درونقرآنی است، و خطوطِ اصلیِ تفسیر را جاذبههای درونمرزی آن تأمین میکند؛ چنانکه قرآن تکوینی در پرتو ترابط علّی و معلولی، مبیّن درونگروهی دارد؛ بنابراین تنها داشتن الفاظ، و جملههای مشابه، محور تفسیر آیه به آیه نخواهد بود، بلکه عمده، تعانق محتواهای اَنیق و عمیق آیات است که چنین رهگشایی، مقدور المعجمها نیست. حضور مستمر در محضر قرآن کریم و تنظیم معارف آن و تفکیک بخشهای داخلی و تجزیه اتاقهای درونی یک خانه در عین انسجام آن، از عمق تا سَمْک و از عرض تا طول، سهم مؤثّری در شناخت محکمات قرآن کریم از یک سو، و متشابهات آن از سوی دیگر، و کیفیت ارجاع متشابهات به محکمات از سوی سوم دارد.
اکتناه به علوم و معانی قرآن، میسور انسانهای متعارف نیست، لیکن انس وافر و تحصیل طهارت روح که مصحّح مساس علمی به کتاب مکنون و پشتوانه عربی مبین است، اثر بسزایی در نیل معارف قرآن در پرتو ملاحظه هویّت جمعی آن دارد؛ چنانکه ادراک صحیح سنّت اهلبیت طهارت (ع) نیز اینچنین خواهد بود؛ همانطور که فقیه نامور امامیّه، صاحب جواهر، درباره تفقّه درباره احادیث آن ذوات مقدّس (ع) فرموده است: «إن کلامهم (ع) جمیعاً بمنزلة کلام واحد، یفسّر بعضه بعضاً». البته ویژگی تفسیر قرآن به قرآن و تقریر ادلّه آن و بررسی نقدهای وارد بر آن و رعایت همتایی قرآن و عترت، بحث جداگانهای میطلبد که به لطف الهی در مقدّمه تفسیر تسنیم میتوان یافت.
نکته: همانطور که هویّت جمعی قرآن در تفسیر آن دخیل است، ملاحظه اموری از قبیل (1) سیاق آیه، (2) شأن نزول یک آیه یا چند آیه، (3) فضای نزول یک سوره، و (4) جوّ نزول مجموع قرآن و مانند اینها که برخی از آنها درونقرآن و بعضی از آنها برونقرآن هستند، مورد غفلت راقم سطور نبوده و نیست.
البته در غالب نکات یادشده، تفسیر قیّم «المیزان» اسوه است که حضرت استاد علامه طباطبایی - در جهات مزبور، نهتنها سبق زمانی دارد، بلکه سبق علمی و تعلیمی دارند؛ و چون تقدم ایشان گذشته از بالزّمان، تقدّمِ بالحق خواهد بود، لذا حق تقدّم به معنای معهود فلسفیاش از آنِ معظمٌله خواهد بود: و هو بسَبْقٍ حائزٌ تفضیلاً.
لیکن مسیر تفسیر قرآن به قرآن که سهل و ممتنع است و در عین صراط مستقیم بودن، عقبه کئود است که اقتحام آن، هم «مأمورٌبه» است (نسبت به عدهای) و هم «منهیٌّعنه» است (نسبت به عده دیگر)، اگر نقصی داشت، تکمیل شد و اگر عیبی در آن بود، تصحیح شد. البته قلیل النقص و نادر العیب بوده و هست؛ چنانکه تکمیل نقص یا تصحیح عیب، اُمنیّهای بیش نبوده است، و کامیابی در آن به قضای تفسیرپیشگان و قرآنمداران و وحیمحوران حال و آینده خواهد بود.
4. تأثير منابع ديني (غير قرآن) در تفسير آن
فروع و مواد فقهی، اخلاقی، و حقوقی اسلام، از اصول و مبانی اعم از اصول فقه و قواعد آن استنباط میشود و آن اصول و قواعد نیز از منابع معهود دینی استخراج میشوند. منابع استنباط تربیعاً در کتابهای رایج اصول فقه مطرحند و به نام قرآن، سنّت معصومین (ع)، عقل و اجماع شهرهاند؛ لیکن نظم صناعی در تقسیم منابع اوّلی دین که اصول و قواعد مستخرج از آنها برای استنباط احکام شرعی معتبر بوده و حجیّت دارند، چنین است:
منبع دین یا عقل است یا نقل. اگر منبع مزبور نقلی باشد، یا قرآن است یا سنّت معصومین (ع)؛ و اگر سنّت باشد، کاشف آن یا فعل است یا قول و یا تقریر. جریان اجماع همانطور که قبلاً بیان شد، به هر تقریبی که تحریر شود، به سنّت برمیگردد، و هرگز چیز جدایی در قبال سنّت نخواهد بود؛ لذا منبع احکام دین، یا عقل است، یا قرآن و یا سنّت.
البته این تثلیث، سرانجام در غالب موارد به محوریت قرآن برمیگردد؛ زیرا عقل در بسیاری از امور از افتا عاجز است، و غیر از مستقلات عقلی و توابع آن را ادراک نمیکند؛ و اعتبار سنّت نیز به فتوای قرآن کریم است که فتوای رسول اکرم و سنّت آن حضرت (ص) را حجّت دانسته، به برکت حدیث نورانی و متواتر ثقلین و دیگر احادیث نبوی، سنّت اهلبیت عصمت (ع) نیز حجت قاطع خواهد بود. البته حجیّت فتوای رسول اکرم (ص) بعد از ثبوت نبوت و عصمت او (ص) با عقل نیز ثابت میشود.
نکته برین در قداست عقل مبرهِن اینکه حجیّت ظاهر قرآن، مشروط به عدم مخالفت با اصول قطعی و برهانی عقل است. در این صراط مستقیم که از جهت ادراک نظری، باریکتر از هر موی باریک است و از لحاظ تحریک عملی، تیزتر از هر صمصام حدید و تیز، چند مطلب به طور جدّ باید نصب العین باشد:
1. وحی الهی که مشهود نبی یا ولی معصوم است، فوق هر عقل برهانی خواهد بود، و نزاهت آن روح قدسی عزیزالمنال از نیاز به ارزیابی به ترازوی عقل، محتاج به تحریر نیست.
2. ظاهر لفظ که حاکی از آن وحی است، برای اینکه در منطقه حکایت از حق محض صائب باشد و در مقام اثبات آن برآید که ﴿اِن هُوَ اِلّا وَحىٌ يوحى﴾ به ترازوی عقلی نیازمند است.
3. قلمرو نیاز آن نیست که فرموده قرآن حکیم، مطابق با فهمیدههای عقل باشد؛ زیرا در بسیاری از مطالب قرآنی، عقل قاصر و عاجز است.
4. محدوده نیاز آن است که ظاهر قرآن، مباین اصول عقلی نباشد.
5. منظور از اصول عقلی، فقط همان قضایای بَیّن یا مُبَیّن عقلی است که نِقاش در آنها، شک در آنها، و نفی آنها مستلزم تردید در زیربنای اصول قطعی است که با استناد آنها و با اتّکا بر آنها و اعتماد به آنها و گرایش به سوی آنها، اصل مبدأ هستی و توحید او و اصل ضرورت وحی، نبوت، عصمت و سایر عقاید حق، ثابت میشود، و نیز اصول یقینی دیگر که از جهت برهان، همتای امور مادّیالذکرند، محکوم به حکم آنها هستند؛ وگرنه فرضیهها، اصول اختلافی قواعد نظری پیچیده که نهتنها متعاند یکدیگرند، بلکه گاهی مورد انکار یا اقرار متباین خود صاحبان آن نظریهها خواهند بود، آن ارج را نخواهند داشت، و رأساً از حرم امن تحقیق بیرون هستند و در حلِّ صیّادانِ ناقد قرار دارند که هرگونه ذَبْح و نحر و تکلیبِ آن با جوارح مُکَلّب رواست.
چون فتوای عقل رصین، برابر شروط مزبور، حجّت شرعی است و علم شریف اصول فقه، گوشهای از اعتبارهای وافر عقل را تبیین کرده است؛ و هرگز نباید آن را در برابر شرع قرار داد و چنین گفت: فلان مطلب عقلی است یا شرعی؛ زیرا در این تقسیم، قسم شیء، قسیم شیء میشود که نارواست، بلکه باید گفت: مطلب شرعی یا از راه عقل ثابت میشود یا از راه نقل؛ یعنی عقل در برابر نقل و سمع قرار گیرد؛ نه در قبال شرع. البته اگر مطلبی فرض شود که از مدار عقیده، محور اخلاق، قلمروِ حقوق، و منطقه فقه خارج باشد، از مبحث کنونی بیرون خواهد بود.
اما لازم است در مورد سُنّتِ معصومین (ع)، محل بحث کاملاً تحریر شود تا معاذالله قداست عترت طاهرین (ع) که همتای قداست قرآن کریم است و در هر مرحله از مراحل وجودی و علمی که ظاهر یا باطن، تفسیر یا تأویل، انزال یا تنزیل، اجمال یا تفصیل، تمثّل یا شفاعت و...، قرآن حکیم حضور دارد، مراحل وجودی و علمی انسان کامل و خلیفه خدا و مظهر اسم اعظم الهی، یعنی پیامبر یا حجّت معصوم دیگر مانند فاطمه زهراء سیده نساء جهانها و جهانیان و سایر ذوات نورانی خاندان وحی (روحی و ارواح العالمین لهم الفداء) حضور و ظهور داشته و دارند، کمترین غباری نبیند و ملول نگردد؛ بنابراین محور بحث، روایتی است که از آن ذوات نورانی نقل شد. در این محور لازم است در مورد چند مطلب به نحو مستقل تأمّل شود:
1. تبیین محتوای وحی الهی از مهمترین وظایف نبوّت عام است و هیچ اختصاصی به رسول اکرم (ص) ندارد. اگر درباره آن حضرت (ص) چنین نازل شد که ﴿و اَنزَلنا اِلَيكَ الذِّكرَ لِتُـبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَيهِم﴾ و آمده است که ﴿و ما اَنزَلنا عَلَيكَ الكِتـبَ اِلّا لِتُـبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِى اختَلَفوا فيهِ و هُدًى و رَحمَةً لِقَومٍ يُؤمِنون﴾، درباره برخی از پیامبران دیگر نیز وارد شده و اصل آن به عنوان یکی از جوامع الکلم در آیه 4 سوره «ابراهیم (ع)» به این تعبیر نازل شده است: ﴿و ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا بِلِسانِ قَومِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُم فَيُضِلُّ اللهُ مَن يَشاءُ و يَهدى مَن يَشاءُ و هُوَ العَزيزُ الحَكيم﴾.
پس تعلیم و تبیین رهآورد وحی الهی از شئون تمام انبیاء است. در این محور، هر پیامبری به عنوان معلّم و مُبَیّن، معنای کلام انیق و عمیق را افاضه میکند تا در پرتو تقریر معلّمانه آنان، رابطه موضوع و محمول که مستور بوده، مشهود شود و تلازم میان مقدّم و تالی که ملفوف بوده، منشور شود، و برخی از مبادی مطوی، گسترده شود، و بالأخره مجهول، معلوم شود که تا مجهول، معلوم نشود، پذیرفته نمیشود، و تا دفائن عقول، به مدد تعلیم آنان اثاره نشود، به باور مردم درنمیآید.
چنین سمتی برای همه انبیاء الهی است؛ لیکن هرگز اینگونه احادیث منبع دینی نخواهند بود، بلکه عقل و علم اثارهشده، منبع قرار میگیرد؛ نظیر خبر اطمینانآور که وثوق حاصل، حجّت است، نه آنکه خبر واحد تعبّداً معتبر باشد؛ بنابراین مرجع علمی بودن پیامبران (ع) غیر از منبع دینی بودن آنها در طلیعه امر و قبل از اثبات نبوّت آنان است، و اعتبار چنین روایات سودمند علمی، چون مفید علم هستند، از بحث خارجند؛ زیرا زمینه پیدایش علم را فراهم میکنند که در این حال، آن علم حاصل، حجّت است، نه صرف حدیث.
2. طبق احادیث معتبر، چون جعل، دَس، وضع و بالأخره تحریف ممتنع درباره قرآن کریم، در مورد روایات مأثور راه دارد، اهلبیت عصمت (ع) در دو مبحث جدای از هم، دستور عرض حدیث بر قرآن کریم را صادر کردهاند: یکی در نصوص علاجی برای حلّ تعارض دو خبر فاقد راههای جمع دلالی، و دیگری درباره مطلق حدیث مأثور، هرچند بدون معارض باشد؛ و چون این دو طایفه از روایاتِ لزومِ عرض، مثبتان هستند، تهافتی با هم ندارند؛ پس اعتبار هر حدیث به آن است که بر قرآن کریم معروض شود تا صحت و سقم آن معلوم شود.
3. مدار عرض و محور ارزیابی صحّت حدیث، مشروط به موافقت با قرآن کریم نیست، بلکه ممنوع به مخالفت آن است؛ یعنی موافقت، شرط صحّت نیست، بلکه مخالفت با قرآن، مانع صحّت حدیث است.
4. منظور از مخالفت، صرف اختلاف در اطلاق و تقیید، عموم و خصوص، قرینه و ذیالقرینه و مانند آن نیست، بلکه مخالفت تباینی است.
5. اکنون که ترازوی توزین معیّن شد، میتوان چنین گفت: اعتبار تمام احادیث به این است که مباین با هیچ آیه از آیات قرآن کریم، به نحو جمیع و استیعاب نباشند؛ و این ارزیابی در صورتی میسور است که سراسر قرآن مجید نور باشد تا بتوان عدم تباین با آن را تشخیص داد. اگر معنای یک آیه فقط در تمام آیات قرآن حکیم، مجهول باشد و بدون روایت حل نشود و احتمال مخالفت تباینی حدیث معیّنی با محتوای مجهول آن یک آیه، در ذهن منقدح شود، تمسّک به چنین حدیث محتملالمباینهای روا نیست.
6. قرآن کریم آیاتی دارد که همانند آیات دیگر، نورند و به طور روشن، رسول اکرم (ص) را بعد از اثبات نبوت او گذشته از مرجع علمی، مرجع دینی معرفی میکند و آن ذات مقدّس نبوی، ذوات نورانی اهلبیت طهارت (ع) را از طرف خداوند، مرجع دینی معرفی فرمود. بعد از آن مرجعیت دینی، کلام آن ذوات اگر مفید علم هم نباشد (در صورت اختلال یکی از سه عنصر محوری حصول قطع: 1. اصل صدور؛ 2. جهت صدور؛ و 3. نصّ بودن متن)، معتبر خواهد بود.
5 . کيفيّت تقرير معارف تفسيري
سیره راقم سطور در تفسیر، همان است که از خود قرآن کریم برمیآید. قرآن برای هدایت قاطبه مردم آمده است. هیچ مطلبی در قرآن نیست که افراد متعارف از ادراک آن عاجز باشند؛ گرچه آیاتی در آن هست، نظیر آیات سوره «اخلاص» و اوایل سوره «حدید» که اوحدی از عالمان الهی به ادراک آن نایل میشوند. سرّ جمع دو مطلب مزبور، این است که قرآن کریم، محتوای عمیق همان آیات را در ظل مَثَل، در پرتو تشبیه، و داستان، تنزّل داده و در دسترس فهم همگان قرار داده است. لذا همانطور که محقّق طوسی در شرح اشارات و تنبیهات بوعلی به جناب فخر رازی توصیه میکند که نگارش باید دارای دو شرط محوری (1) قابل فهم عوام و (2) مورد پذیرش خواص باشد، تحریر تفسیر به زبان فارسی رایج، توأم با تنزّل تمثیلی و پرهیز از استعمال اصطلاح یا ابتنا بر مسائل رشتههای دیگر و با تحرّز از خلاف برهان و عرفان گفتن، عرضه میشود؛ و امید است که این تفسیر المیزان فارسی باشد، نه فارسی المیران؛ و المیزان پایان قرن حاضر باشد، نه المیزانِ وسط قرن حاضر؛ البته این از وعده الهی دور نیست، گرچه از گروهی که ﴿يُنادَونَ مِن مَكانٍ بَعيد﴾، دور است.
در پایان ضمن سپاس از خدای سبحان و سلام به ارواح انبیا و اولیا (ع) و شهدا و امام شهیدان - تذکر این نکته لازم است که این مسوّده با شتاب و در آستانه سفر، تدوین شد و تحریر تام نِسبی آن، به مقدّمه تفسیر تسنیم موکول میشود. پایان دعوای بهشتیان همانند فاتحه کتاب خداوند این است که ﴿اَلحَمدُ للهِ رَبِّ العــلَمين﴾
قسمت دوم: تاریخچه درس تفسیر و چگونگی نگارش تسنیم
ـ آغاز درس تفسیر
ـ انجام درس تفسیر
ـ اهدای ثواب تفسیر
ـ چگونگی و مراحل نگارش تسنیم
1. آغاز درس تفسير
همانگونه که بیان شد، حضرت استاد در سال 13۶1 شمسی تفسیر را بهعنوان درسی رسمی شروع کرد. ایشان درباره شروع درس تفسیر خود در جلسه پایانی درس تفسیر که در بیت شریف ایشان برگزار شد، فرمود:
پس از آنکه طبق معمول، درس در مدرسه علمیه سعادت به پایان رسید، تنها نشسته بودم و شرکتکنندگان درس رفته بودند. هیچ فکر نمیکردم که فردای آن روز چه درسی را باید شروع کنیم! گفتیم بعداً تصمیم میگیریم که از دروس رایج عقلی و نقلی که در آن روزها داشتیم، کدامیک را آغاز کنیم! همان جا که نشسته بودم، دفعتاً به ذهنم رسید که تفسیر را شروع کنیم. نه قبلاً فکری داشتیم، نه با کسی مشورت کردیم، نه کسی به ما گفت. البته طی سالها و مذاکرات، این مسئله که تفسیر باید رایج شود، در ذهن خیلیها بود. اما آن روز نه کسی به من گفت، نه کسی پیشنهاد داد. در آن روز خدای سبحان این موضوع را به ذهن ما القا کرد. ما در همان مدرس مدرسه مرحوم سعادت آملی شروع کردیم. طولی نکشید که جمعیت بیش از وسعت آن مدرس بود؛ رفتیم مهدیه مرحوم آقای اسلامی 6. طولی نکشید که آنجا هم کافی نبود؛ رفتیم مسجد محمدیه. طولی نکشید که مسجد محمدیه هم کافی نبود. در کوتاهترین مدت، ما از مدرس مدرسه سعادت به مسجد اعظم ـ ساخته آیتالله العظمی بروجردی (قدّس الله نفسه الزکیه) ـ منتقل شدیم.
2. انجام درس تفسير
حضرت استاد بر اساس اهتمام و تعهّدی که نسبت به قرآن و درس و بحث آن در حوزه داشت، طولانیترین تدریس تفسیر تاریخ را بیوقفه رقم زد، و حتی در ایام بحرانی بیماری کرونا که تدریس حضوری ممکن نبود، به شکل غیرحضوری برای تشنگان معارف قرآن تدریس خود را ادامه داد، و دوره کامل تفسیر را به پایان رساند. حضرت استاد در روز پایانی درس تفسیر چنین بیان فرمود:
الآن که روز جمعه بیست و سوم شعبان المعظم 1441 هـ.ق است، تقریباً چهل سال این تفسیر طول کشید. تمام ساعات، لحظات، دقایق و تمام سُوَر، آیات، کلمات، حروف، و حرکاتش اعم از تنوین و رفع و ضمّ و نصب و فتح و ضمّ و کسره و تشدید، همه اینها به عنایت الهی بود: «مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْك» و «لَا صُنْعَ لِي وَ لَا لِغَیرِي فِي إِحْسَانٍ مِنْكَ». این نعمت فقط در کنار مائده و مأدبه او به صورت قرآن و عترت طاهرین (علیهم افضل صلوات المصلین) ـ که قرآن ناطق و عِدل قرآن کریم هستند ـ و به برکت آنهاست. این نه تعارف است، نه مدحگویی، نه ثناخوانی، بلکه اظهار عجز صادقانه است که از اوست و لاغیر!
3. اهداي ثواب تفسير
معظمٌله در همین جلسه فرمود:
این چهل سال بهعنوان «یا مَنْ یقْبَلُ الْیسِیرَ» و «وَ یعْفُو عَنِ الْكَثِیر اقْبَلْ مِنِّي الْیسِیرَ وَ اعْفُ عَنِّي الْكَثِیر»، به پیشگاه ذات اقدس الهی تقدیم میشود. ثوابش را به ارواح طیبه انبیا و اولیا و شهدا و صلحا و صدیقین عموماً، روح مطهر حضرت ختمی رسالت و ختمی نبوت و ختمی امامت، پیغمبر (صلوات الله و سلامه علیه) و امیرالمؤمنین (علیه افضل صلوات المصلین) و صاحب عصمت کلیه الهیه، حجت بالغه الهی حضرت فاطمه زهرا (صلوات الله علیها) و به بارگاه ملکوتی حسن بن علی و به بارگاه ملکوتی سیدالشهداء حسین بن علی (صلوات الله علیهما)، به بارگاه ملکوتی علی بن الحسین ، به بارگاه ملکوتی محمد بن علی ، به بارگاه ملکوتی جعفر بن محمد ، به بارگاه ملکوتی موسی بن جعفر ، به بارگاه ملکوتی علی بن موسی ، به بارگاه ملکوتی محمد بن علی ، به بارگاه ملکوتی علی بن محمد ، به بارگاه ملکوتی حسن بن علی العسکری (علیهم السلام)، به بارگاه بقیة الله (ارواح من سواه فداه) حجت بن الحجج البالغه (علیه و علی آبائه افضل صلوات المصلین) اهدا میکنیم: «یا مَنْ یقْبَلُ الْیسِیرَ وَ یعْفُو عَنِ الْكَثِیر اقْبَلْ مِنِّي الْیسِیرَ».
4. چگونگي نگارش تسنيم
درس تفسیر استاد آیتالله جوادی آملی كه برای تأمین نیاز علمی حوزویان آغاز شد، بعدها زمینهای را برای تدوین کتاب تفسیر تسنیم فراهم ساخت. در سال 1369 هسته آغازین پژوهش و تدوین با عنوان «گروه تفسیر» شکل گرفت. در سال 1372 برای تحقیق و تنظیم آثار آیتالله جوادی آملی بهویژه تفسیر تسنیم كه امّالكتاب آثار ایشان است، «مركز تحقیقاتی اِسراء» تأسیس و با تشكیل چند گروه پژوهشی، از جمله «گروه تفسیر ترتیبی» تحقیق، تنظیم و تدوین آثار معظمٌله از جمله تسنیم آغاز شد. انتشار تسنیم از سال 1375هـ.ش آغاز شد و در سال 1403هـ.ش پایان یافت.
مراحل تنظیم و تدوین این تفسیر قیّم به شرح ذیل است:
1. ابتدا درس تفسیر حضرت استاد از نوار پیاده شد و به صورت مکتوب در اختیار پژوهشگران قرار گرفت.
2. پژوهشگران زبده تسنیم بر اساس قالبی که حضرت استاد (دام ظله) طرح کردند، به تنظیم مطالب تفسیری استاد پرداخته، کمبودهای آن را بر اساس «شیوهنامه تدوین تفسیر تسنیم» غنیسازی کردند، و سپس مورد ویرایش و ارزیابی قرار دادند.
3. پس از آن در مرحله آمادهسازی، به مقابله علمی، تخریج مصادر، یکسانسازی ویرایشی و نگارشی، و طرح پرسشها و شبهات پرداخته شد تا به صورت صفحهبندی داخلی، خدمت حضرت استاد عرضه شود.
4. حضرت استاد هر جلد تسنیم را به دقت مطالعه کرد و ضمن ویرایش مطالب، برخی از مباحث همچون «تأثیر متقابل فضای نزول و معارف سوره» و برخی اشارات و لطایف و نیز اشارات بحث روایی را به قلم وزین خود به رشته تحریر درآورد.
5. پس از بازبینی و ملاحظه حضرت استاد، برخی از پژوهشگران زبده و کارآزموده به تنظیم نهایی آن پرداختند؛ و حاصل کار پس از برطرف شدن اشکالات و شبهات، به صورت مجلّدات کنونی منتشر شد.
به هر روی، تسنیم محصول جلسات درس حضرت استاد (مد ظله العالی) در طول حدود چهل سال و نیز کوشش جدّی دهها پژوهشگر قرآنی با نظارت و اشراف عالی ایشان است که بهصورت مجموعه تفسیری 80 جلدی به زیور طبع آراسته شده است.
قسمت سوم: ویژگیهای تسنیم
ـ ویژگیهای ساختاری
ـ ویژگیهای محتوایی
ـ نوآوری در تسنیم
ـ تسنیم و المیزان
1. ويژگيهاي ساختاري
تسنیم از تفاسیری است كه در تألیف و طرح مباحث، ساختاری منظم و منسجم دارد. ویژگیهای ساختاری و سبک طرح مباحث در تسنیم بدین شرح است:
1. نگارش به زبان فارسی: چون نخستین مخاطبان تسنیم فارسیزبانانند، این اثر ابتدا به فارسی نگارش و انتشار یافت. فارسی و روان بودن زبان تفسیر، زمینهای برای بهرهگیری گستردهتر فارسیزبانان شیفته علوم و معارف قرآنی است، گرچه وزانت و صلابت محتوای مبرهن و همچنین نثر فولادگونه آن در برخی موارد، دستیابی برخی از مخاطبان به آن را دشوار كرده است. البته هماكنون ترجمه عربی آن در دست اقدام است و به خواست خدا در آینده به زبانهای دیگر از جمله انگلیسی و اردو نیز ترجمه خواهد شد.
2. مخاطبان تسنیم: مخاطبان این تفسیر، قرآنپژوهانیاند كه با مباحث تفسیر و علوم قرآن آشنایی ابتدایی دارند. فهم عمیق و دقیق برخی مباحث آن نیز تنها بهره گروهی اندک از مفسران مدقّق وحی الهی است.
3. محتوای پیشگفتار مفسّر: منابع و مبانی تفسیر، مناهج تفسیری مفسران و روش خاص مفسّر در تسنیم، و برخی مباحث علوم قرآنی مؤثر در استنباط از قرآن، در مقدمهای مبسوط با عنوان «پیشگفتار مفسّر» آمدهاند.
4. محتوای پیشگفتار سوره: در آغاز هر سوره مباحثی كلی در شناساندن سوره در محورهای گوناگون با عنوان «پیشگفتار سوره» مطرح شده است. از جمله مباحث پیشگفتاری در سورهها «فضای نزول سوره» است كه به تبیین اوضاع و ویژگیهای دوران نزول سوره میپردازد. «فضای نزول» اوضاع عمومی و اوصاف مردمی و رخدادهایی است كه در مقطع زمانی نزول یک سوره در حجاز و بیرون آن وجود داشته است، و نزول سوره، پاسخی ـ بدون اختصاص ـ به نیازها و اقتضائات ویژه آن دوران است. عنایت و اهتمام ویژه تسنیم به تبیین فضای نزول سوره، در تفاسیر شیعه و اهلسنت كمنظیر است.
5. فصلبندی: برای آسانیابی، مباحث هر آیه در یک فصل تنظیم شده و از مباحث آیه پیشین و پسین جدا شده است، مگر پیوندی میان مباحث تفسیری دو یا چند آیه باشد؛ مانند اینكه «مستثنیمنه» در آیه قبلی و «مستثنی» در آیه بعدی باشد.
6. چینش ویژه مباحث: مباحث تسنیم ذیل هر آیه بدینگونه چیده شدهاند:
أ. گزیده تفسیر: عصاره مباحث تفسیری در ابتدای آیه آمده است.
ب. مفردات: شرح و تبیین برخی واژگان بهكاررفته در آیه، با استناد به منابع واژهپژوهی، در این بخش ارائه شده است. البته در تبیین مفردات آیه از ذكر مباحث دامنهدار واژگانی و ادبی كه در برخی از تفاسیر آمدهاند، خودداری و بهاندازه نیاز تفسیری آیه، به اینگونه مباحث پرداخته شده است.
شایان ذكر است كه در تسنیم افزون بر نقل از منابع واژهپژوهی، در موارد فراوانی برای روشنشدن معنای واژه، از قرآن و روایات بهره گرفته شده است.
ج. تناسب آیات: این مبحث، عهدهدار بیان پیوند آیه موردبحث با آیه یا آیات پیشین، و گاه ربط آن با آیه یا آیات پسین است، و بدینسان، پیوند زنجیرهای آیات در سوره بهدرستی ترسیم میشود.
د. تفسیر: در این قسمت، مباحث اصلی تفسیر آیه، به ترتیب چینش آنها در همان آیه آمدهاند. بحثهای تفسیری، مباحثیاند كه از «سباق آیه» ـ یعنی واژگان، تعبیرها، جملهها یا تمام آیه موردبحث ـ یا از «سیاق آیه با آیات دیگر» ـ یعنی ساختار كلی كلام و از جمله در پی هم آمدن واژگان و طرز جملهبندی ـ برداشت میشوند و «مستند» به آیهاند.
هـ. اشارات و لطایف: ذیل این عنوان، مباحث «مرتبِط» با آیه میآیند كه با موضوع آیه موردبحث پیوند دارند؛ ولی از واژگان، تعابیر و جملههای آیه به شكل متعارف برنمیآیند.
و. بحث روایی: این مبحث، عهدهدار نقل روایات تفسیری آیه، تبیین محتوای آنها، بیان هماهنگی یا ناسازگاریشان با آیه، داوری درباره روایات مخالف آیه و سرانجام، بهرهگیری از روایات در تفسیر آیه است.
7. گزیده تفسیر به جای ترجمه: در تسنیم پیش از طرح مباحث تفسیری هر آیه، عصاره مباحث تفسیری با عنوان «گزیده تفسیر» به جای ترجمه میآید كه آیینه مباحث تفسیری آیه است، و با تأمّل در آن، بهاجمال میتوان به محورهای گوناگون تفسیر آیه پی برد. گزینش گزیده تفسیر به جای ترجمه، بر این پایه است كه ترجمه دقیق و معادلیابی برای واژگان قرآنی، به دلیل محدودیت زبان ترجمه، كاری ناشدنی یا دشوار و در صورت دستیابی به آن كماثر است.
8. تفكیک بحث تفسیری از اشارات و لطایف: چنانكه گذشت، مباحث تفسیری با اشارات و لطایف فرق دارد: در اوّلی، مباحث «مستند» به آیه میآیند؛ اعم از اینكه به سباق آیه مستند باشند یا به سیاق آن، و اعم از آنكه به بخشی از آیه مستند باشند یا به تمام آن؛ اما در دومی، مباحث «مرتبط» با آیه میآیند؛ یعنی مباحثی كه از واژگان، تعبیرها و جملههای خاص آیه به شكل متعارف استفاده نمیشوند، ولی با موضوع آیه پیوند دارند.
عنوان «اشارات و لطایف» از حدیث امام صادق و امام حسین 5 برگرفته شده است: «کتاب الله علی أربعة أشیاء: علی العبارة والإشارة واللطائف والحقائق. فالعبارة للعوام والإشارة للخواص واللطائف للأولیاء والحقائق للأنبیاء». این مباحث قرآنی كه صبغههای گوناگون فلسفی، كلامی، عرفانی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و فقهی دارند، گاه از نظر عمق و مستوی از سطح مباحث تفسیری رایج برترند. اشارات و لطایف كه اجتهادیترین بخش تسنیم است، نشاندهنده اشراف مفسّر حكیم بر حكمت متعالیه صدرایی، عرفان نظری، مباحث كلامی، بحثهای اجتماعی، و مباحث فقهی و حقوقی است.
9. تفكیک بحث روایی از بحث تفسیری: تفكیک بحث روایی از بحث تفسیری در تسنیم همانند المیزان، بر این اساس استوار است كه قرآن كریم مطابق حدیث متواتر ثقلین، ثقل اكبر و میزان سنجش روایات غیرقطعی (اعم از متعارض و غیرمتعارض) است، و روایات پس از روشنشدن خطوط كلی آیه موردبحث (از راه تفسیر قرآن به قرآن) و عرضه آنها بر قرآن، و اطمینان یافتن از عدم مخالفت تباینی آنها با قرآن، برای تفسیر و تبیین آیه، استفاده میشوند؛ ازاینرو، نخست باید خطوط كلی آیه موردبحث رسم شود كه میزان قرآنی است، و پس از سنجش موزون (حدیث تفسیری) با میزان یادشده و رسیدن به نصاب لازم برای تفسیر، به عنوان سخن و تفسیر «ثقل اصغر» در خدمت «ثقل اكبر» قرار گیرد.
نتیجه: بررسی و بهرهگیری از روایت باید پس از ترسیم خطوط كلی آیه موردبحث باشد، نه در عرض آن، به گونهای كه به كمک روایت، اصل معنای آیه فهمیده شود. در تفاسیری كه مراحل مترتب مزبور (ترسیم خطوط كلی آیه، سنجش و توزین حدیث تفسیری با میزان قرآنی، و بهرهگیری از حدیث در تفسیر قرآن) پیموده نشده، «میزان» و «موزون» به هم درآمیختهاند و حجیت روایات در عرض حجیت قرآن پنداشته شده است؛ درحالیكه حجیت روایات تفسیری بعد از عرض بر كتاب خدا و در طول قرآن است، نه در عرض آن.
از آنچه گذشت، روشن شد كه تفكیک بحث روایی از بحث تفسیری، اولاً در اندیشه مفسر و فرایند تفسیر او باید انجام پذیرد، و ثانیاً در مقام تدوین باید رعایت شود؛ و تفكیک در «مقام تدوین» و تفسیرنگاری، فرع بر تفكیک در «مقام تفسیر» است.
یادآوری: جداسازی موزون (حدیث) از میزان (قرآن) به معنای حجّیت مضمون آیه بدون بررسی حدیث معتبر نیست؛ زیرا تخصیص عام، تقیید مطلق و شرح و تفصیل خصوصیات كه همگی در حوزه عدم مخالفت تباینی با قرآن قرار دارند، از راه حدیث به دست میآیند و بیآن نمیتوان به آیه عمل كرد.
10. چگونگی ارائه روایات تفسیری: دستهبندی روایات تفسیری، عنوانگذاری آنها، شرح و تبیین روایات، تشریح هماهنگی محتوایشان با آیه، و توجیه مخالفت ظاهری برخی از روایات با آیه، به گونهای كه در تسنیم آمده، در تفاسیر قرآن بیسابقه یا كمسابقه است.
11. فراگیری و گستردگی مباحث: تسنیم، تفسیر ترتیبی قرآن كریم است؛ ولی براثر گستردگی و جامعیت مباحث، بهویژه در مجلّدات نخست، تا اندازهای صبغه «تفسیر موضوعی» یافته است؛ از این رو، میتوان از این تفسیر به «دایرةالمعارفی قرآنی» برای مفسّران یاد كرد. نمونهای از مباحث فراگیر و گسترده، بحث «خلافت انسان كامل» است كه در جلد سوم آمده است. این مباحث میتواند زمینهای برای چندین تفسیر موضوعی در موضوعات گوناگون باشد.
12. بهرهگیری گسترده از منابع معتبر: رجوع مفسر به تفاسیر فراوان، از تفاسیر معتبر كهن و جدید شیعه و اهلسنت، و برخی منابع واژهپژوهی قرآنی، و بهرهگیری گسترده از منابع مزبور در تسنیم، بهخوبی آشكار است و پانوشتهای ارجاعی آن، شاهد این مدعاست، و در این کتاب به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود.
13. عنوانگذاری مباحث: بر خلاف تفاسیر كهن كه مباحث فراوان و گوناگون را بدون عنوان مناسب عرضه كردهاند، در تسنیم افزون بر عناوین ثابت (گزیده تفسیر، مفردات، تناسب آیات، تفسیر، اشارات و لطایف، بحث روایی) عناوین مقطعی، نشاندهنده مباحث گونهگون ذیل آیهاند.
14. مستندسازی منقولها: هرگونه مطلب نقلی (آیه، روایت و اقوال واژهپژوهان، تناسبنگاران و مفسران) به صورت مستند ذكر میشوند و نشانی دقیق آنها در پانوشت میآیند. این موضوع، از نظر پژوهشی یک حسن است و از شأن و جلالت علمی مفسّر تسنیم نمیکاهد. از سوی دیگر، این کار، تفسیر تسنیم را در تراز دایرةالمعارفهای قرآنی قرار داده که میتواند منبعی غنی و سرشار برای دانشپژوهان حوزوی و دانشگاهی باشد.
2. ويژگيهاي محتوايي
برخی خصوصیات محتوایی تفسیر گرانسنگ تسنیم را از نظر میگذرانیم:
1. تفسیر، برپایه همگرایی آیات: قرآن مهمترین منبع تفسیری تسنیم است، و رجوع به آیات آن در همه مباحث، اصلی خدشهناپذیر است و بر پایه اطلاع گسترده و فراگیر مفسّر به معارف و احكام و حكم قرآنی، هر آیه به گونهای تفسیر شده كه در آن، سراسر قرآن (در حد وسع) موردنظر بوده و از آیات موافق به عنوان استدلال و استمداد استفاده شده است، و اگر دلیل یا تأییدی از برخی آیات برای آیه موردبحث نبوده، آیه یادشده به گونهای تفسیر شده كه مناقض با هیچ آیهای نباشد و هرگونه احتمال یا وجهی كه ناسازگار با دیگر آیات بوده، مردود دانسته شده است؛ زیرا ناسازگاری آیات، با انسجام اعجازآمیز قرآن كریم سازگار نیست.
2. بهرهگیری از سنت قطعی در تفسیر: مفسّر از ادلّه و مؤیّدات روایی در تفسیرِ هر آیه بهره گرفته و آیه را به گونهای تفسیر كرده كه با سنت قطعی معصومان (ع) مناقض نباشد؛ زیرا تباین قرآن و سنت، همان افتراق این دو حبل الهی است كه هرگز از هم جدایی ندارند: «لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»؛ چنانكه جریان موزون و میزان و مطلب لزوم عرض حدیث بر قرآن، مخصوص به غیرسنت قطعی است؛ چون سنّت قطعی خود همانند قرآن كریم، «میزان» است نه موزون، هرچند بر فرض توزین چیزی غیر از همآوایی این دو گوهر معصوم به دست نمیآید.
3. تفسیر بر اساس هماهنگی عقل و نقل: آیات دربردارنده معارف عقلی (نه احكام تعبّدی) با بهرهگیری از مبادی بَیّن یا مُبَیّن عقلی (به عنوان دلیل یا مؤید) تفسیر شدهاند. تفسیر آیات یادشده باید به گونهای باشد كه با هیچ دلیل قطعی عقلی مخالف نباشد؛ و حكم به بطلان هر وجه یا احتمالی، لازم است با موازین قطعی عقلی (و نه مبانی غیرقطعی یا فرضیههای علمی) ناهماهنگ باشد؛ زیرا تناقض عقل و نقل را هم عقل قطعی مردود میداند، هم نقل معتبر؛ چون هر دو (عقل برهانی و نقل معتبر)، حجت هماهنگ خدای سبحان هستند كه تحت اشراف وحی نازل بر قلب حضرت نبوّت قرار دارند؛ زیرا وحی را پیامبر مییابد و عین آن را برای جامعه بشری نقل میكند؛ یعنی به غیر پیامبر وحی نخواهد شد (دقت شود).
4. ارجاع متشابهات به محكمات: بر پایه رهنمود اهلبیت (ع) درباره بازگرداندن آیات متشابه به آیات محكم که «مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ الْقُرْآنِ إِلَى مُحْكَمِهِ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»، هرگونه تشابه در آیات مورد تفسیر با استناد به آیات محكم مناسب، زدوده و معنای حق آیه آشكار میشود.
5. پرهیز از تفسیر با فرضیه علمی: چون همواره خطر احتمال تبدّل یک فرضیه علمی به فرضیهای دیگر هست، مفسّر برای فرضیههای علمی، به ارج برهانی معتقد نیست و قرآن را با فرضیههای ثابتنشده تفسیر نمیكند، زیرا قرآن ثابت است و فرضیهها متغیّرند؛ و ثابت را با متغیّر نمیتوان تفسیر یا بر آن تطبیق كرد.
6. معیار نبودن كشف و شهود عرفانی در تفسیر: كشف و شهود عرفانی اهل معرفت، هیچگاه معیار تفسیر قرآن قرار نمیگیرد، و تنها آن مُنْكَشَف و مشهود، در صورت انطباق با موازین قطعی دینی و اطمینان از صحت آن، از مصادیق آیه شمرده میشود، نه تفسیر مفهومی و نه محور منحصر آیه.
7. بازشناسی تطبیق از تفسیر: تشخیص مفهوم از مصداق و خلط نكردن تفسیر با تطبیق، از ویژگیهای آشكار تسنیم است و بارها مفسّر درباره روایات شأن نزول یا روایات تطبیقی (نه تفسیری) این نكته را یادآوری كردهاند. باید دانست كه چنین خلطی شاید آیه را از كسوت كلّیت و شمول آن خارج و آن را شخصی كند. مفسّر باید ضمن تفكیک تطبیق از تفسیر و توجه به اینكه «تطبیق بر مصداق»، جدای از «تفسیر معنا» است، به این نكته نیز عنایت كند كه روایت تطبیقی در حد تمثیل است، نه تعیین، و فراگیری معنای آیه را محدود نمیكند.
8. سلوک به باطن از راه ظاهر: مفسّر باید معارف طولی (ظاهر و باطن قرآن) را در نظر داشته باشد و هریک را در مرتبه خود نهد، و اصالت را هنگام تفسیر به معنای ظاهر بدهد؛ بدین معنا كه در مقام تفسیر مفهومی آیه، باطن را اصل نداند، تا آیه را فقط بر آن حمل كند، بلكه باید از راه حفظ ظاهر، به آن باطن راه یابد و از آن باطن به باطنی دیگر سلوک كند. در روایات معصومان (ع) ظاهر و باطن داشتن قرآن بهروشنی آمده است. در تسنیم هیچگاه به معنای ظاهر بیاعتنایی نشده و ظاهر و باطن هر یک در مرتبه خود قرار گرفته است.
9. نفی اصالت حس و تجربه و عمل در تفسیر: در تسنیم ظواهر دینی بیانکننده معجزات پیامبران (ع) محترم شمرده شده و آیات بیانگر خوارق عادت، بر این اساس تفسیر شدهاند كه معارف دینی جزو ماورای طبیعت و از احكام مادّه و حركت و افزایش و كاهش مادّی منزّهند؛ و در نتیجه دین، سنت اجتماعی تطوّر و تحوّلپذیر، مستعدّ فرسودگی و كهنگی نیست؛ از این رو، تفكر وهّابیت كه نوعی مادّهگرایی در لباس مذهب است و معجزات انبیا (ع) را توجیه مادّی میكند، مخالف عقل برهانی و نقل معتبر دانسته شده، و روش تفسیری استوار بر «اصالت حس و تجربه» یا «اصالت عمل» باطل، و معیار درستی اندیشه، عقل برهانی معرفی شده است، نه حس و تجربه و عمل.
10. راه تشخیص زمان و مكان نزول از راه تدبّر در آیات: در تشخیص مكی یا مدنی بودن سورهها و آیات و نیز تشخیص مقطع نزول آنها، در صورت امكان، از تدبّر در متن سوره و آیات و از شواهد نقلی فقط در حدّ تأیید بهرهگیری شده است.
11. لحاظ آیات كلیدی (غُرَر آیات): مفسّر به غُرَر آیات سوره نگاه ویژه دارد و با تكیه بر آیات كلیدی كه درخشش بیشتری نسبت به دیگر آیات دارند، قرآن را تفسیر میكند. اینگونه آیات، بیشتر بیانکننده معارف توحیدیاند و قرآن كریم باید بر پایه آنها تفسیر شود؛ یعنی با شناسایی و لحاظ آیات زیربنایی، باید هر وجه یا احتمالی را كه در معنای آیات، مخالف با آنها باشد، باطل دانست، و هر وجه و احتمالی را كه به این آیات نزدیکتر باشد، باید ترجیح داد؛ چون توحید، زیربنای همه معارف دینی و پایه اخلاق و اعمال شایسته است.
12. رویكرد و گرایش اجتماعی تفسیر: نگارش تسنیم در دوران حاكمیت نظام اسلامی و آزادی دین از چنگال اشرار طاغوتی صورت میگیرد؛ از این رو، در تفسیر آیات وحی، توجّه ویژه به مباحث اجتماعی، سیاسی و حكومتی موردنیاز نظام اسلامی مشهود است؛ مسائلی مانند فقر و غنا و عزّت و ذلّت جوامع انسانی، اتحاد و اختلاف در جامعه، عدالت اجتماعی، امر به معروف و نهی از منكر، حدود و قصاص و دیات، حسن سلوک و همجواری با مردم، وفا به عهد و پیمان اجتماعی، انفاق و خدمات مالی و اطعام گرسنگان، مبارزه با مفسدهگرایان، عبادات جمعی و اجتماعی، ولایت فقیه و حكومت دینی، رابطه با كافران، روابط بینالملل، دشمنشناسی، مبارزه با هرج و مرج، و تقوای سیاسی، اجتماعی و نظامی، وظیفه دولتمردان و رهبران دینی، لزوم پرداخت مالیات و تأمین هزینه حكومت اسلامی، نفی سرمایهداری و اشتراكیت، اصول علمی و عملی مدینه فاضله، جنگ و جهاد، لزوم پیوند با ارحام، برادران دینی، امت اسلامی و امام مسلمانان.
13. تقریبگرایی: مسائل كلامی و مذهبی (مذاهب گوناگون اسلامی) در تسنیم با رعایت كامل مصلحت كلی تقریبگرایی مطرح شده و هرگز از آنها به شکل تنشزا و تفرقهانگیز یاد نشده است.
14. پاسخگویی به شبهات: مفسّر بزرگوار توجّه ویژهای به پاسخگویی به شبهات مطرح درباره معارف قرآنی دارند و به داوری عالمانه درباره شبهات و مكاتبی میپردازند كه داعیه تأمین سعادت برای بشر دارند؛ مانند مباحثی كه درباره پلورالیسم دینی، سكولاریزم، تساهل و تسامح، اصل تنازع بقاء، و نظریه تحوّل انواع و تكامل داروینی آمدهاند. استاد مفسّر درباره رسالت مفسّران قرآن در پاسخگویی به شبهات مینویسد: سؤالات و شبهات نوپدید عصر ما، رجوعی دوباره به قرآن میطلبد، و تفسیری از قرآن كریم كه پاسخ پرسشهای عصری در آن ظهور داشته باشد؛ زیرا در فضای نگارش تفسیرهای پیشین، این سؤالات مطرح نبوده است.
15. بازشناسی تمثیل از تحدید و تعیین: قرآن كریم افزون بر آنكه برای پایینآوردن معارف سنگین و متعالی، از تمثیل بهره میگیرد: ﴿ولَقَد ضَرَبنا لِلنّاسِ فى هـذا القُرءانِ مِن كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرون﴾ و خود نیز در برخی موارد به تمثیلیبودن آنها تصریح میكند: ﴿و تِلكَ الاَمثــلُ نَضرِبُها لِلنّاسِ و ما يَعقِلُها اِلَّا العــلِمون﴾؛ ﴿ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا ...﴾، در بسیاری از موارد نیز یادكرد مصداق خاص، جنبه تمثیلی دارد، نه تعیینی و تحدیدی. در تسنیم به تمثیلیبودن اینگونه موارد اشاره شده است.
16. بازشناسی بیانهای وصفی از دستوری: برخی وصفهای قرآنی پیام دستوری دارند و مخاطب را از راه وصفكردن، به انجامدادن محتوای آن و كسب صفت یادشده فرامیخوانند، و بعضی صرفاً وصفیاند و پیام دستوری ندارند. توجه مفسّر تسنیم به این نكته ظریف، راهگشای دستیابی به برخی معارف قرآنی است كه شاید از نگاه برخی از مفسّران دور مانده باشد.
17. آزاداندیشی علمی: آزاداندیشی علمی مفسّر تسنیم را در نقد و ارزیابی اندیشههای تفسیری استوانههای بزرگ دانش تفسیر مانند طبری، شیخ طوسی، صدرالمتألهین شیرازی، محییالدین عربی، محمد عبده، سیدمحمود آلوسی، قرطبی، زمخشری، فخر رازی، علامه بلاغی و علامه طباطبایی میتوان مشاهده كرد.
18. جامعنگری علمی: جامعیت علمی مفسّر و بهرهمندی فراوان ایشان از علوم گوناگون اسلامی بهویژه علوم ادبی و بلاغی، منطق و فلسفه و كلام و عرفان، اصول و فقه و تفسیر و حدیث، سبب شده که در بررسی هر مسئله و مبحث از مسائل و مباحث علمی در تسنیم از یکسونگری پرهیز شود؛ و مؤلّف با نگاهی جامع، به نقد و ارزیابی و تحلیل علمی درباره آنها بپردازد.
19. روشمندی در استنباط علمی: از بزرگترین شاخصههای ساختاری و محتوایی تسنیم، روشمند بودن آن است كه از جلوههای اخلاق علمی مفسّر به شمار میآید. مفسّر ارجمند بدون دخالت دادن ذوق و سلیقه خود یا دیگران، و پرداختن به استحسانات عقلی و عرفی، بلكه با پایبندی به منهجی قویم و محكم و بر اساس اصول پایهای شناخت قرآن، به آن میپردازد و هیچگاه از مرز اصولگرایی و ضابطهمندی گامی فراتر نمینهد.
20. رعایت ادب و انصاف در نقد: مفسّر تسنیم هم به بیان و نقد آرای تفسیری مفسّران پیشین پرداخته و هم دیدگاههای معاصران را در میزان نقد و ارزیابی سنجیده است؛ اما همواره عفّت قلم و نزاهت نوشتار را از هرگونه نقد تند و طعنِ زننده و گزنده، و پرخاش ویرانگر رعایت كرده است، و نقدهایش همراه با ادب، انصاف و لطافت در تعبیر است.
21. بهروز بودن مطالب و رویکرد جامع آن: آیتالله جوادی آملی (دام ظله) نگارش و بیان این دوره تفسیری را هنگامی آغاز کردند که حکومت جمهوری اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی 6 شکل گرفته بود. از سوی دیگر، مکاتب مختلف فکری، کلامی و فقهی، به طور ویژه در جامعه مطرح بود. همچنین در این برهه، ایران اسلامی با جنگ روبهرو شد.
با توجه به شرایط اجتماعی یادشده، بسیاری از آیات مربوط به قضا، حدود، دیات، جنگ، حکومت اسلامی و...، بروز و ظهور خاص پیدا کرد. سؤالات و شبهات بسیاری در جامعه مطرح شد و طبعاً لازم بود به این پرسشها و شبهات، پاسخ مناسب داده شود. معظمٌله در جلسات تفسیری خود و همچنین در نگارش آن، مسائل روز و مورد ابتلای جامعه را محل توجه قرار دادند و با لحاظ نیازهای جامعه اسلامی، به تفسیر آیات قرآن کریم پرداختند. در سالهای پس از جنگ و استقرار حکومت اسلامی در ایران، حضرت استاد (دام ظله) همانند گذشته، با حضور در متن جامعه و لمسکردن حوادث مختلف اجتماعی، از نیازهای فکری و علمی جامعه اسلامی آگاه میشدند، و متناسب با آن نیازها، مباحث تفسیری خود را ادامه میدادند. برای نمونه، ایشان در تفسیر آیه 177 سوره بقره، برای توضیح فقره ﴿حينَ البَأسِ﴾ (در هنگام جنگ) فرمودهاند: «یعنی خط مقدّم جبهه [جنگ ایران و عراق]». این تعیین مصداق، دقیقاً متناسب با شرایط آن روز جامعه اسلامی بود و ایشان نیز تفسیر خود را همگام با مسائل و حوادث روز بیان میکردند.
22. بهرهمندی از منابع فراوان: امتیاز دیگر تسنیم این است که برای بیان مطالب لغوی، ادبی، حدیثی، عرفانی، فقهی، تاریخی، فلسفی و...، به منابع متعدّد و متنوع مراجعه شده است، به گونهایکه تفسیر تسنیم در میان تفاسیر شیعه و اهل تسنن از لحاظ «کثرت منبع و تنوع در استناد»، بینظیر یا کمنظیر است و همانند یک دایرةالمعارف قرآنی و تفسیری میدرخشد. اساساً یکی از دلایل گستردگی تسنیم و تعدّد مجلّدات آن (80 جلد) همین کثرت و تنوع منابع است. در ادامه به مهمترین این منابع اشاره خواهد شد.
23. بهرهمندی از متن وزین و گویا: در نگارش تسنیم از سویی کوشش شده تا حد امکان عبارتپردازیها دقیق و عالمانه باشد، و از سوی دیگر، متن آن گویا و شیوا باشد؛ پس این کتاب دارای دو خصیصه ارزشمند در صنعت تدوین است: (الف) سعی شده متن این کتاب بهرغم اتقان و استحکام مطالب، به زبان فارسی روان با واژگان آشنا نگاشته شود، تا زمینه بهرهوری بیشتر از آن فراهم آید؛ و (ب) عبارات، معانی و مضامین آن از ثقل و وزانت خاصّی برخوردار است. بنابراین نه سادگی و روانبودن عبارت چنان است که گمان شود این کتاب در سطح ابتدایی یا متوسط نگارش یافته؛ و نه صلابت و برهانیبودن محتوا موجب این توهّم میشود که سنگینی مطلب، مانع دستیابی به مضامین والای تفسیری آن است.
24. اتقان و استحکام مباحث: امتیاز دیگر این تفسیر، این است که ابتدا حضرت استاد (دام ظله) پس از فکر و مطالعه، مطالب را در جلسات درس تفسیر بیان فرموده است؛ سپس شاگردان و فرهیختگان حوزههای علمیه، آنها را مورد نقد و تحلیل قرار داده و ایشان به نقدها و سؤالات، پاسخ دقیق دادهاند؛ آنگاه این مطالب، نوشته شده، و مجدداً مورد مداقّه قرار گرفته و در نهایت، به عنوان متن تفسیر «تسنیم» نگارش یافتهاند؛ از این رو، مطالب «تسنیم» از استحکام و پختگی بالایی برخوردارند.
3. نوآوري در تسنيم
جامعیت علمی مفسّر و بهرههای فراوان ایشان از علوم اسلامی (علوم ادبی و بلاغی، اصول فقه و فقه، فلسفه و كلام و عرفان، تفسیر و حدیث و...) و نیز روحیه استدلالی و اجتهادی، آزاداندیشی علمی و نبوغ ویژه در نقد و ارزیابی مباحث علمی و همچنین حضور مؤثر و كارساز در فضای علمی و فرهنگی جهان و جامعه معاصر سبب شده که تفسیر تسنیم عرصهای مناسب برای نوآوریها و ابتكارهای علمی و قرآنی شود.
از مباحثی كه در تبیین ویژگیهای ساختاری و محتوایی تسنیم بیان شد، بهاجمال میتوان به برخی نوآوریهای این تفسیر روزآمد پی برد. در اینجا به برخی نوآوریها در «پیشگفتار مفسّر» در جلد نخست تسنیم اشاره میشود. در میان مباحث كلی قرآنشناسانه و آنچه در معرفی تفسیر و شیوههای تفسیری آمده، مباحث و نكاتی بدیع هست كه برخی از آنها بدین شرح است:
زبان قرآن، ویژگیهای حجّیت و استقلال قرآن، شبهات استقلال قرآن در تفسیر و پاسخ به آنها، ترسیم صحیح اقسام تفسیر و چگونگی ارتباط اقسام با یكدیگر، تبیین اقسام تفسیر به رأی، بررسی و جمعبندی روایات درباره فهم قرآن، بررسی ویژگیهای اعتبار و حجّیت سنّت، بررسی شاخههای تفسیر قرآن به قرآن، تقسیم تفسیر قرآن به قرآن به «ظاهر به ظاهر» و «باطن به باطن»، چگونگی پیوند قرآن و عترت (ع) و قرآن و سنت معصومان (ع)، نقش علوم تجربی و معارف بروندینی در تفسیر قرآن، تبیین معیار «دینی بودن» یک مطلب، هرمنوتیک و تأثیر انتظار از متن در تفسیر آن متن، تأثیر آرای مفسران و شأن نزول در تفسیر، تفاوت «جوّ نزول»، «فضای نزول» و «شأن و سبب نزول» و... .
4. تسنيم و الميزان
آیتالله جوادی آملی از برجستهترین شاگردان مكتب فلسفی، عرفانی و تفسیری علامه طباطبایی -، مؤلّف تفسیر قیم المیزان و در واقع، از آثار علمی آن علامه بزرگ به شمار میآید. اثر تفسیری آیتالله جوادی، تسنیم، نیز از تفاسیری است كه پس از المیزان به جمع تفاسیر قرآن كریم پیوسته و در بسیاری از مباحث تفسیری، ناظر به المیزان است.
استاد مفسّر، بارها در تسنیم از استاد خود، علامه طباطبایی (ره) به نیكی و عظمت یاد كرده و اثر قیّم ایشان، المیزان، را ستوده است؛ چنانكه درباره كامیابی علامه در گسترش شیوه «تفسیر قرآن به قرآن» میگوید:
... از گفتار، رفتار و نوشتار اَقدمین، قدما، متأخّران و معاصران، عطر دلانگیز تفسیر قرآن به قرآن به شامّه جان میوزد؛ لیكن چنین نافهای را باید در سوق كالای گرانبهای «المیزان» جستوجو كرد كه در این مضمار، گوی سبقت را از دیگران ربود و هرچند از لحاظ شناسنامه تفسیری آرم بُنُوّت و فرزندی مفسّران سلف را داراست، «فیه معنی شاهدٌ بأُبوّته» ... . المیزان، وما ادراک ما المیزان، ﴿ذلِكَ فَضلُ اللهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ﴾. راز كامیابی مؤلف بزرگوار المیزان در تفسیر قرآن به قرآن، امور گوناگونی است.
دفاع از حریم المیزان نیز در مواضعی از تسنیم بهروشنی مشهود است؛ چنانكه در پاسخ نقدی بر المیزان چنین آمده است:
با رجوع مستأنف به بیان حضرت استاد، علامه طباطبایی 6، روشن خواهد شد كه نقد ناقد متوجه اندیشه خاص خویش است، نه فرموده استاد 6. هرگز از سخنان مرحوم علامه برنمیآید كه ... هیچیک از امور یادشده، به مقام منیع المیزان، مساس ندارد و كرامت آن را لكهدار نمیكند.
اكنون به برخی وجوه اشتراک و امتیاز این دو اثر گرانسنگ قرآنی اشاره میشود.
یکم: وجوه اشتراک با المیزان
به شش مورد مشترک درباره تفسیر تسنیم با المیزان اشاره میشود:
یک. اشتراک در منهج تفسیری: هر دو تفسیر از تفاسیر اجتهادی و دارای «منهج تفسیری جامع» هستند؛ بدین معنا كه هر سه روش تفسیری «قرآن به قرآن»، «قرآن به سنّت» و «قرآن به عقل» در هر دو هست، و تأكید بیشتر هر دو بر شیوه تفسیر قرآن به قرآن است. تبیین شكل ارتباط این روشهای سهگانه تفسیری و گردآمدن هر سه در یک روش جامع و همچنین تبیین جایگاه هریک از ثقلین (قرآن و عترت (ع)) در ابلاغ پیام هدایتی اسلام نیز در هر دو اثر بهروشنی آمده است.
دو. مبانی و پیشفرضهای تفسیری (اصول موضوعه دانش تفسیر) نیز در هر دو اثر مشترک است و از آنچه درباره تسنیم گفته شد، المیزان نیز شناخته میشود.
سه. گرایش تفسیری هر دو اثر، معرفتی، اخلاقی، تربیتی و اجتماعی (گرایش جامع) است.
چهار. هر دو تفسیر در دوران شكوفایی و اوجگیری «نهضت بازگشت به قرآن» در جهان اسلام، نگاشته شدهاند.
پنج. هر دو اثر، رویكردی تحلیلی و انتقادی به مكاتب فكری معاصر خود دارند و در برابر شبهات معارف قرآنی، پاسخگو و مدافع حریم قدسی قرآن كریم هستند.
شش. دو تفسیر در برخی ویژگیهای ساختاری مشتركند؛ چنانكه در هر دو اثر، بحث روایی از بحث تفسیری جداست؛ همچنین همانگونه كه در المیزان بحثهای علمی از مباحث تفسیری تفكیک شده، در تسنیم نیز مبحث اشارات و لطایف از بحث تفسیری جدا شده است.
دوم: امتیازهای تسنیم
تفسیر تسنیم نسبت به المیزان از امتیازاتی ویژه برخوردار است:
یک. بسیاری از مباحث قرآنی و علمی در تفسیر المیزان بهاجمال و به صورت متنی آمدهاند كه در تسنیم به شرح و تفصیل و تعلیل آنها پرداخته شده است، به گونهای كه میتوان تسنیم را از منابع مهم بحث و بررسی درباره المیزان به شمار آورد، و برای تبیین، تعلیل، تصحیح و تكمیل المیزان از این اثر ارزشمند بهره گرفت. تفاوت چشمگیر كمّی میان این دو تفسیر (المیزان 20 جلد و تسنیم 80 جلد) عللی دارد كه یكی از آنها شرح و تبیین مباحثی است كه در المیزان به صورت متنی یا با اشارهای گذرا ذكر شدهاند.
دو. گسترش و تعمیق شیوه تفسیری قرآن به قرآن در تسنیم، به گونهای كه در هر برگی از آن نمونهای از این روش مشهود است: ابتداییترین سطح تفسیر قرآن به قرآن، آن است كه به كمک معاجم و فهرستنامههای قرآنی، آیات مناسب و مفسّر آیه موردنظر جستوجو شوند (آیاتی كه واژه موردنظر در آن به كار رفته است)، و با استمداد از آنها آیه مورد بحث تفسیر شود؛ سطح برتر تفسیر قرآن به قرآن، این است كه با احاطه و اشراف محتوایی بر سراسر قرآن كریم، همه آیات مناسب لفظی و محتوایی گردآوری و با استمداد از آنها آیهای تفسیر شود كه گسترش این شیوه تفسیری در تسنیم مربوط به سطح برتر است.
سه. تفسیر تسنیم در دوران آزادی دین از چنگال اشرار طاغوتی و زمان حاكمیت یافتن نظام اسلامی نگاشته شده، و توجّه به نیازهای حكومت دینی در آن مشهود است.
چهار. یادكرد گسترده مباحث فقهی در تفسیر آیاتالاحكام قرآن و همچنین ذكر مباحث عرفان نظری در تفسیر آیات مربوط به توحید و اسماء و صفات الهی نیز از وجوه امتیاز تسنیم نسبت به المیزان به شمار میآیند؛ البته در تسنیم اصطلاحات خاص عرفان كمتر به كار رفته، ولی مباحث عرفانی مطرح شدهاند.
پنج . نقد و بررسی و پاسخگویی به شبهات دهههای اخیر كه در دوران حیات علامه طباطبایی (ره) یا مطرح نبودند، یا رواج چندانی نداشتند.
شش. دستهبندی روایات تفسیری در «بحث روایی»، عنوانگذاری آنها و در بسیاری از موارد، نگاشتن اشارههایی پربار و غنی كه نشاندهنده دیدگاههای مفسّر گرانقدر تسنیم درباره روایات تفسیری و كوششی در جهت ارزیابی میراث ارزشمند حدیثی شیعه و اهلسنّت در غیر حوزه فقه است.